راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

پرسش و پاسخ کنکاش 2

پرسش و پاسخ کنکاش 2

   پرسش 996:  وقتی علم باستان شناسی میاد میگه اسکندر و همچنین آثار یونانی در سرزمین های مفتوحه به دست اسکندر،  میگه اسکندر بوده ما باید چیکار کنیم. باید قبول کنیم. اگه مدرک وجود داشته باشد چی؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لطف کنید آثار یونانی به غیر از سکه و مجسمه و اشیای که قابل جابجایی است را در هند, افغانستان و ایران  نام ببرید.  علم باستان شناسی می گوید الکساندر و سلوکیان شاهان سوریه بوده اند،  و فقط باختریش (روبه روی نینوا) را کوتاه مدت گرفته بودند. اگر مدرک دیگری دارید لطفا  به ما هم بگویید.

   پرسش 997:  تاریخ ما هیچ... تاریخ مصر و سلسله پادشاهان اون و فتح اون به دست اسکندر چی؟  این خلا چند ساله اسکندر و سلوکیان پس چیه؟  کی به جای اون تو مصر حکم میرونده؟  یا هند؟...  یا تو یونان که کل مورخها هم مال اونجا هستن.  خلا اسکندر چگونه پر میشه؟  نباید به قضیه یکطرفه نگریست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر را می گویید یا الکساندر؟  خلا در کار نیست،  به استناد متون پهلوی در ایران 226 سال را به زور به تاریخ ما اضافه کردند،  اسکندر به سال 73 ق.م است.  در متون پهلوی اسکندر ارومی مصر نشین آمده است.

   پرسش 998:  در هیچ جای تاریخ ننوشته که در دنیای باستان اشکانی ها به مصر دست یافتند،  پس شهر اسکندریه که شما میگید به دست اسکندر اشکانی بنا شده چی؟ 

   پاسخ پرنیان حامد:  در متون پهلوی آمده است اسکندر ارومی مصر نشین!  در کدام تاریخ ننوشته تاریخ یونانیان؟ یک بار برای یک بار شده یکی از تاریخ های خودمان هر کدام که دوست دارید را بر دارید و بخوانید ببینید در تاریخ چی نوشته شده؟ (بندهش, زند و هومن یسن, اوستا,تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, شاهنامه فردوسی و...) اینها افسانه و تخیلات و مزخرفاته!  اما گفته یونانیان و رسیدن دو هفته ای الکساندر به هندوستان با لشکر از وسط کوه و دره و کویر لوت آیه آسمانی؟ 

   پرسش 999:  چرا باید مورخان روم و یونان چهره ی پلید از اسکندر به نمایش بگذارند.  مثل کشتن رفیق و مورخش که در برابر دعوی خدایی او اعتراض کرد.  یا کشتن چندین هزار نفر در شوش یا بابل؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر ایرانی با مذهب میترایی از نژاد ماد،  فاتح اروپا بوده و ایرانیان 300 سال بعد از او در اروپا حکومت کردند،  (280 صفحه سند در کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  بر این ادعا ارائه شد).

      حکومت ساسانی که به کیش مزدایی بوده اند،  و از نژاد پارس از این شخص و حکومت اشکانیان پس از او که از نژاد ماد بوده و به کیش میترایی متنفر بودند.

      اروپا و کلیسا های آن که به هر گونه می خواستند از قید این حکومت ایرانیان و مذهب میترایی خلاص شوند علاقه ای به اسکندر فاتح نداشتند.

      یون ها از نژاد آشوریانی،  که توسط ایرانیان به جزایر دریای اژه (سرزمین گریش ها) فراری شده بودند،  و با خود نام و اشیا و فرهنگ و زبان بین النهرین را به این منطقه برده بودند،  از فرصت استفاده کرده و داستان الکساندر خود را که در سال 230 ق.م بوده،  به اسکندر ایرانی فاتح جهان پیوند زدند.  از این دو با 266 سال اختلاف یک شخصیت بی سر و ته  درست کردند،  بعد اختلاف زمانی را با یک حکومت به اسم سلوکیان پر کردند.  نه حکومت ایران ( ساسانیان) اعتراضی داشته نه اروپا!

      در مورد علت تنفر این سه گروه یعنی یونان, اروپا و دولت ساسانی،  از اسکندر و اشکانیان سند زیاد است،  اما در مورد این افسانه های قاطی شده،  نمی دانم چه توضیحی باید به شما بدهم.  شما بگویید در مورد الکساندر یا در مورد اسکندر؟  اسکندر جنگیده فتح کرده در جنگ آدم کشی هم فراوان است،  البته اما هیچ روایتی در مورد او نداریم،  که ادعای خدایی کرده باشد یا دوستی را کشته باشد!  

   پرسش 1001:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس اون اجنبی هایی که پس از هخامنشیان و قبل از اشکانیان بر ایران حکومت می کردند کی بودند.

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر دروغ نیست!  اون اجنبی ها مادها بودند،  که داریوش کبیر آنها را در کتیبه های خود اجنبی معرفی کرده،  و نه یونانی ها.  بین اسکندر و اشک اول اشکانیان 14 سال فاصله است،  (به استناد کلیه متون پهلوی و کلیه تاریخ باز نوشته شده پس از حمله اعراب).

   پرسش 1002:  اگر داستان اسکندر دروغ است،  پس چرا فردوسی از آن سخن میگوید.

   پاسخ پرنیان حامد:  فردوسی داستان جولیو سزار (ایلیوس = پسر خورشید خدا در آیین میترایی)،  کی سر (لقب پادشاهان ماد)،  را نوشته و نه داستان الکساندر یونانی!  اسکندر دروغ نیست!  میتری دات اشک هفتم بنیانگزار سلسله اشکانیان در ایران،  با عنوان شاه شاهان فاتح اروپا از نژاد ماد ها با مذهب میترایی از ابر مردان تاریخ ایران و از افتخارات کشور ایران بزرگ می باشد،  که در سال 73ق.م می زیسته است.  این است کسی که فردوسی سرگذشت او را آورده است.  ما فقط گفتیم "اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست"  ( اسناد لازم بر این مدعا در کتاب موجود می باشد).

   پرسش 1003:  اگر داستان اسکندر دروغ است پس داستان مبارزه قهرمان ایرانی آریو برزن و خواهرش یوتاب در نبرد با سپاه اسکندر هم دروغ و ساخته دشمنان است.   

   پاسخ پرنیان حامد:  خیر نه اسکندر دروغ است،  و نه آریو برزن و خواهرش!  فقط این اسکندری که می گویید الکساندر یونانی نیست.

      اسکندر که نام او در متون پهلوی الاسکندر = ال اسکندر،  در محلی به نام مغ دونی (دشت مغان ایران) و پایتخت او رومیه = مدائن بوده،  و از نژاد آیر-ان = مادها بوده است.  زمان حکومت او به استناد متون پهلوی و تاریخ ایران 73 ق.م بوده است،  که احتمالا آریوبرزن از دلاوران پارس با نژاد پارسی در مقابل او ایستاده است. الکساندر = ال کساندر شخصی با نژاد یون (هیون- خیون در اوستا)،  که به نظر از نژاد آشوری ها بوده،  در محلی به نام ارکه لائوس متولد،  و در سال 320 ق.م به استناد تاریخ باز مانده در ایران،  به کاخ پادشاه گشتاسپ در باکتریا حمله کرده،  و برای مدت کوتاهی فاتح ایران بوده،  نام او در تاریخ ایران کهرم پسر ارجاسپ است.  اما  اسفندیار او را شکست داده و از بین می برد.  این دو شخصیت در تاریخ توسط یونانی ها با کمک دولت ساسانی،  که از اسکندر و حکومت اشکانیان بی زار بودند،  و کشیش های کلیسا های اروپا که می خواستند آیین مهری را در این منطقه از بین ببرند و آثار فتوحات ایرانیان را در اروپا نیست و نابود کنند,  در هم ادغام شده و کلیه تاریخ جهان را به هم ریخته اند.

   پرسش 1004:  اصلا نام اسکندر آیا نامی ایرانی است؟  شما بر چه اساس و مستنداتی از ترکیب"اسکندر اشکانی" استفاده میکنید. 

   پاسخ پرنیان حامد:  بله این نام صد در صد ایرانی است.  اشک آندروس ( سوریه) – آس (تک خال والی) کندروس (بیستون) مقدونی = مغدونی = مغ دونی (محل اجتماع مغان)،  رومیه = مدائن.

   اساس مستندات زیر:

      هرودوت می نویسد:  "بعدها بنابر نظر راویان مزبور,  اسکندر پسر پرپام که این اتفاق را به یاد داشت,  برآن شد که با حمله و تعرض زنی از یونان برای خود به چنگ آورد.  پس هلن را به غنیمت ربود."

      اگر به ماخذ خود یونانیان نیز  رجوع کنیم می بینیم،  که "این پدر تاریخ جهان!"  آنان نیز اسکندر را نام یا لقب یونانی نمی داند که هیچ او را دشمن یونانیان می خواند.  در مورد محل و واقعیت این افسانه ها هر که هر جور صلاح می داند قضاوت کند.  آنچه مسلم است از زبان شخص هرودوت "اسکندر پسر پرپام نه تنها یونانی نیست که دشمن یونانیان می باشد" و این جملات او آنچنان واضح و روشن است،  که نیازی به هیچگونه تفسیر و تعبیر نمی باشد.

   2.   به استناد این سکه الکساندر (اسکندر) اشک آندروگوراس = اسک آندر = اسکآندر  از خاندان اشکانیان می باشد.

There were two rulers of Parthia named Andragoras mentioned by Justin, one of them Alexander the Great's satrap of Parthia (xii. 4. 12) and the second the governor of Parthia who was crushed by Arsaces I (xli. 4. 7)

    . از دو حاکمان آندروگوراس اشکانی که به نام ذکر شده اند،  یکی از آنها الکساندر ساتراپ بزرگ از اشکانی (xii. 4. 12) و دوم والی اشکانی است،  که  Arsaces (xli. 4. 7) او را شکست داده است.

      و به استنا د 280 صفحه سندی که در کتاب" اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست" تقدیم حضورتان شده و این کوه سندی که اینجا جلوی من است،  می گویم اسکندر اشکانی و کسی هم دیگر نمی تواند مزخرفات یونانیان را به خوردمان بدهد.

   پرسش 1005:  چرا فرهنگ و هنر روم و یونان به یکباره در ایران نمایان گشت و کتیبه هایی به زبان یونانی در دوره اشکانی و ساسانی نگاشته می شد؟ چرا در شوش و اقسا نقاط ایران گلدانها و اشیائی با نقش و نگار یونانی یافت شده؟  و همچنین ورود معماری روم و یونان به ایران به طور گسترده دلیل چیست؟  یافت اشیاء فلزی و مغرغی و مسی در ایران با نقش خدایان یونان به چه علت است؟  اگر تاثیر پذیری است چرا فقط از جانب غرب برای ایران است نه برعکس؟    

   پاسخ پرنیان حامد:  فرهنگ و هنر روم؟  و یونان؟  به یکباره؟  کتیبه به زبان یونانی؟

      روم یا رومیه = مدائن,  یونان = هیون ان,  یون ها خاندانی از آشوریان (که قبل از جنگ هوخشتره,  کیاکسر در بین النهرین بودند،  و پایتخت آنان در نینوا بوده بعد از این جنگ به جزایر دریای اژه کوچ می کنند،  و با مردم نیمه وحشی بومی آنجا گریس ها مخلوط می شوند،  و بدین ترتیب ایرانیان مهاجر فرهنگ زبان (آشوری, آرامی),  خدایان و... آشوریان را به این محل می برند)،  اشکانیان به زبان آشوری نوشتند،  این یونانیان هستند که به زبان اشوری سخن می گویند،  و نه اشکانیان به زبان یونانی!  جابجایی اشیا آن هم بر سر راه تجاری ابریشم دلیل و سندی بر حکومت فرقه و گروهی در آن منطقه نیست.  (سر ستون های تخت جمشید در فرانسه است دلیل نمیشه بگویم کورش کبیر فرانسه را فتح کرده!)  و اما به یک باره ای در کار نیست!  کتیبه های داریوش هخامنشی هم به زبان آشوری است!  و اما من چند سوال از شما دارم:

   1  -      نام اروپا چرا ریشه از نام اروپه شاه (سر سلسله مادها ) دارد؟

   2  -      اسکاندیناوی را چرا می شود به زبان پهلوی اسکان دین اوی (اشکان دین آور ) خواند و ریشه در زبان محلی ندارد؟

   3  -      اسم کلاه اسقف اعظم عیسویان چرا میترا است؟

   4  -      شب 24 دسامبر که برابر  اول دی (شب یلدا , یلدا به زبان سامی یعنی تولد) است،  را چرا به جای تولد عیسی جشن می گیرند؟

   5  -      چرا در اسپانیا گاو بازی می کنند؟ ( کشتن گاو از مراسم آیین میترایی است).

   6  -      چرا صدها معبد میترایی در اروپا است؟

   7 -      چرا صدها لغت در زبان کشور های اسکاندیناوی را می توان به زبان پارتی خواند؟  (کتاب دکتر فریدون جنیدی).

      چرا تاریخ کشور خودتان را نمی خوانید و باور ندارید؟   و مزخرفات گریس ها را آیه آسمانی می دانید؟

   پرسش 1006:  پیدا شدن مجسمه و سکه های اسکندر را چگونه توجیح میکنید؟ سکه هایی با نام فیلیپ اری ده ، برادر و جانشین اسکندر یافت شده،  اینها از کجا آمده اند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  محبت بفرمایید مشخص کنید کدام اسکندر؟  روی اون سکه هایی که شما می فرمایید نوشته (آلس آندروس)  آلس (والی) آندروس (محلی در شمال سوریه کنونی)،  بعد بفرمایید کدام یکی از سکه ها را می گویید 12 سکه با این نام تا این لحظه من پیدا کردم،  همه را نوشته الکساندر کبیر همه را نوشته-300- 320 ق.م ولی صورت هیچکدام شبیه هم نیست!  سکه والی های سوریه پیدا شده تبریک می گویم!  اما این دلیل و سند چیست؟ اینها و کل سکه سلوکیان از سوریه آمدند,  جاده ابریشم بزرگ ترین جاده تجاری جهان بوده,  خوب حتما تجار سوریه هم به چین رفتند و سر راه پول خرج کردند،  همان جا توی افغانستان پول مانده!  چه توجیحی باید بشود؟؟  و بالاخره این هم سند,  کل این والی های اندروس (سوریه) هم ایرانی بودند:

      کتیبه ای در شهر کاپادوس در ناحیه فرشا یا رود اندروس کشف شده،  که روی آن نوشته است:  "ساگاریوس پسر مگاپارنس سردار اریارمنا موبد مهر شد"

      پادشاه اندروس (اشک اندروس) شخصی ایرانی بوده است.

      اسک ایناروس = اشک + ایناروس ( به ناحیت سوریه)  اسکینار (پادشاه سوریه) هم میتواند لقبی بر پادشاه همین منطقه یعنی مکران باشد.

      اردشیر اول مگابیزوس را به عنوان والی به ایناروس فرستاد.

      پادشاه ایناروس (اشک ایناروس) نیز ایرانی بوده است.

   پرسش 1007:  الکساندر مورخی داشته که در نبردها و لشکرکشی ها همراهش بوده،  و وقایع رو ثبت می کرده،  مثل داستان آریوبرزن،  آیا واقعی است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  لطفا نام این مورخی که همراه الکساندر در جنگ بوده  را بفرمایید ؟ و بفرمایید اصل نوشته های این مورخ در کدام موزه جهان نگه داری می شود؟  

      آنچه تا به امروز من یافتم آن که شخصی همراه اسکندر بوده با نام کالیستنس،  که نوشته های او مفقود شده. سپس سالها بعد شخصی مصری روایاتی نوشته،  و به او کالیستنس دروغین می گویند،  که روایات او هم گم شده.  اما می گویند 320 بعد از میلاد (یعنی 640 سال بعد)،  شخصی به نام ژولیوس والریوس آن را باز نویسی کرده (از کجا آورده؟ نمیدانیم)،  و در آخر این همان متنی است،  که به شخصی به نام عبدالکافی بن ابی البرکات رسیده،  که این متن به کوشش استاد بزرگوار مرحوم ایرج افشار جمع آوری و تحریر شده است،  و امروز در دسترس ما می باشد این هم چند خطی از آن:

  ــ  اسکندر برفت تا آنجا که گور سیاوش بود ...  پس آنجا فرمود که فرود آمدند و لشکرگاه بزدند،  و آن ترکان خود ندانستند که او از نژاد لهراسپ است.  می پنداشتند که او از روم است و پسر فیلقوس است ... و لشکر در قلعه سیاوشکرد افتادند،  و شمشیر در نهادند و لشکر شاه در شهر آمدند و شاه بر تخت توران شاه بنشست ... توران شاه را می آورند بند بر نهاده ... بفرمود تا او را گردن زدند و گفت:  این کین جدم لهراسپ است که ارجاسپ او را در بلخ کشته است,  چنان که در شهنامه معروف است،  (اسکندرنامه تصحیح ایرج افشار).

   تازه با این همه اما و شاید این است متنی که مورخ همراه اسکندر نوشته است.  الکساندری در کار نیست!
   پرسش 1008:  اسکندر تو شاهنامه سر سلسله اشکانیان هست،  ولی خود فردوسی در رابطه با اشکانیان 18 بیت سروده، اینم یکیش ((از ایشان جز نام نشنیده ام ××× نه در نامه ی خسروان دیده ام))

   پاسخ پرنیان حامد: 

   ــ   به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته بود:  که ایرانشهر از پس مرگ اسکندر ارومی 240 ملک داشت، سپاهیان و پارس و خطه های نزدیکتر دست اردوان سالار بود.

   ــ  در تاریخ بلعمی نیز سخن از 90 پادشاهی است،  که البته می گوید:  ولیکن میانه پادشاهی داشتند از آنجا که اکنون بغداد است،  تا ری و ملوک الطوایف ایشان را ملوک بزرگ خوانندی و ایشان اشکانیان اند.

   فردوسی  در مورد این 240 ملک یا 90 پادشاه می گوید:

   *  از ایشان جز از نام نشنیده ام  <><><>  نه در نامه خسروان دیده ام  *

      یعنی در اسناد کتبی ساسانیان خداینامکها (نامه خسروان)،  که در دسترس من است نام این 240 پادشاه  نیست. فردوسی در همین 14 بیت کوتاه نام کلیه پادشاهان اشکانی ( شاه شاهان ان زمان) را آورده است که هنوز هم بعد از این همه تحقیقات تاریخی و حفاری ما به اندازه این 14 بیت اطلاعات در مورد خاندان اشکانیان نداریم!

   این هم بیت بعدی:

   * چو کوتاه بد شاخ و هم بیخشان <><><>  نگوید جهاندیده تاریخشان *

   قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

  پس از روزگار سکندر جهان                           چه گوید کرا بود تخت مهان

  چنین گفت گوینده دهقان چاچ                          کزآن پس  کسی را نبد تخت و تاج

  بزرگان که از تخم ارش بدند                            دلیر و سبکبار و سرکش بدند

  به گیتی به هر گوشه ای بر یکی                        گرفته به هر کشوری اندکی

  چو بر تختشان شاد بنشاندند                             ملوک الطوایف همی خواندند

  از اینگونه بگذشت سالی دویست                      تو گفتی که اندر جهان شاه نیست

  نخست اشک بود از نژاد قباد                            دگر گرد شاهپور خسرو نژاد

  دگر بود گودرز از اشکانیان                             چو بیژن که بود از نژاد کیان

  چو نرسی و اورمزد بزرگ                              چو ارش که بود نامدار سترک

  چو زو بگذری نامدار اردوان                          خردمند و با رای و روشن روان

  چو بنشست بهرام از اشکانیان                               ببخشید گنجی بارزانیان

  ورا خواندند اردوان بزرگ                              که از میش بگسست چنگال گرگ

  ورا بود شیراز تا اصفهان                                که داننده خواندیش مرز مهان

  چو کوتاه بود شاخ و هم بیخشان                        نگوید جهاندیده تاریخشان             

   و از مقایسه شجره نامه اشکانیان در شاهنامه فردوسی , تاریخ بلعمی و شاهنامه ابومنصوری:

   تاریخ بلعمی                شاهنامه فردوسی            شاهنامه ابومنصوری

 اشک پسر داراب 10سال                                                 اشک بن دارا،   13 سال

 اشک 10سال (اشک هفتم)            اشک از نژاد قباد               اشک بن اشک،   25 سال

 شاهپور 60سال (اشک هشتم)        شاهپور خسرو نژاد             شاهپور بن اشک،  30 سال

 گودرز 10 سال (اشک نهم)          گودرز اشکانیان                 بهرام بن شاهپور،  51 سال

 بیژن 21سال (اشک دهم)                   بیژن کیانی                  نرسی بن بهرام،   25 سال

 گودرز 19 سال (اشک یازدهم)                                           هرمز بن نرسی،  40 سال

 نرسی 40سال (اشک دوازدهم)                نرسی                    بهرام بن هرمز،    5 سال

 هرمز 17 سال (اشک سیزدهم)               اورمزد                    هرمز،        7 سال

 اردوان 12 سال (اشک چهاردهم)                                        فیروز بن هرمز،  20 سال

 کسری 40سال (اشک پانزدهم)               ارش                       نرسی بن فیروز،  30 سال

 بلاش 24 سال (اشک شانزدهم)              اردوان                            

 اردوان 13 سال (اشک هفدهم)         بهرام اشکانی (اردوان بزرگ)        اردوان، 20 سال

     276 سال                دویست و اندی سال                266 سال
   پرسش 1009:  اگر اسکندر به ایران حمله نکرده،  پس سلسله سلوکیان که جانشینان اسکندر در ایران بودند از کجا آمدند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چه کسی گفته حمله نکرده شما فقط بفرمایید اسکندر کیه؟  چه سالی بوده؟  و نژاد و مذهب او چه بوده است.  من سند آوردم که اسکندر به سال 73 ق.م،  از نژاد ماد ها و مذهب او میترایی بوده است،  قبول دارید؟

      سلوکیان جانشینان الس آندروس ها ( الکساندرها)،  در سوریه امروزی بودند،  به ایران امروزی ارتباطی ندارند.  چون کوتاه مدت باختریا را گرفته بودند،  خیال کردند همه ایران را گرفتند،  باختریا بلخ امروزی نیست در باختر ( یعنی غرب به زبان پارسی )،  ایران امروزی بوده است.  (اسناد این مدعا در کتاب می باشد).
   پرسش 1010:  اگر اسکندر پارسه رو آتش نزده،  پس چرا ما باید این داستان رو از مورخ های غربی بشنویم،  و آثار سوختگی در پارسه چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  تخت جمشید آتش نگرفته آنچه می گویند آتش گرفته احتمالا قصر باختریش بوده است،  هیچ اثری از سوختگی در پارس کده دیده نمی شود!  کدام آثارسوختگی؟  قسمتی از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست:

   گویند که الکساندر یونانی تخت جمشید را به آتش کشید!  به گفته های استاد احمد حامی در این مورد رجوع میکنیم:

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

      دریغ از یک دیوار به سبک یونانی در ایران،  که  حتی آثار ویرانی و غارت و به آتش کشیدن های این شخص را نمی توانیم در ایران اثبات کنیم!
   پرسش 1011:  اگر اسکندر هخامنشیان رو نابود نکرد،  پس این سلسله در تاریخ ایران چه شد.

   پاسخ پرنیان حامد:  حکومت هخامنشی را اسکندری نابود کرده که الکساندر یونانی نیست.   
   پرسش 1012:  آیا ایرانی ها سندی از عهد باستان دارند،  که در مورد اسکندر مقدونی چیزی بگوید؟

   پاسخ پرنیان حامد :  با نام اسکندر مقدونی خیر،  اما با نام اسکندر ارومی بله  کارنامه اردشیر بابکان,  نامه تنسر و...

      البته جالب است بدانیم که به علت حمله اعراب به ایران بیشتر متون بازنویسی شده پس از اسلام نیز از روی متون پهلوی بوده است،  مثل تاریخ بلعمی,  شاهنامه فردوسی و ....  
   پرسش 1013:  اگر اسکندر نبوده،  پس شهر اسکندریه مصر چیه؟

   پاسخ پرنیان حامد : اسکندر بوده شهر اسکندریه هم ساخته شخص اوست،  اسکندر ارومی مصر نشین (کارنامه اردشیر بابکان)،  الکساندر یونانی نیست.  اسکندر از نژاد ماد ها با مذهب میترایی و ایرانی بوده است.
   پرسش 1014:  اگر اسکندر به ایران حمله نکرده،  پس کراسوس به تقلید از کی می خواست ایران و هند رو بگیره،  که از سورنا شکست خورد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کراسوس به تقلید از الکساندر داشت می رفت باختریش و هندیجان را بگیرد،  که اسکندر (میتری دات اشک هفتم) زد درب و داغونش کرد.  
   پرسش 1015:  تکلیف سکه ها و مجسمه های به جای مانده اسکندر چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  احتمالا در موزه ها نگهداری می شوند!  منظور شما از تکلیف چیست؟  مجسمه جسم قابل جابجایی است و سند و مدرکی برای حکومت منطقه نمی باشد.  سکه های الکساندر ها که روی آنها نوشته شده است الس آندروس می رساند که الکساندر لقبی بر پادشاهان آندروس (سوریه) بوده است،  پس از سلسله الکساندر ها سلسله سلوکیان در سوریه بوده است،  که کتیبه ها و اسناد آنها در این منطقه یافت شده است.  هیچکدام از این دو سلسله در سوریه فاتح ایران, افغانستان و هند امروزی نبوده اند،  و اسکندر اشکانی هم هیچکدام از این الکساندر های سوریه ای نبوده است.  الا سکندر (ال اسکندر) نام او در متون پهلوی, الکساندر (ال کساندر) یونانی نیست.

   پرسش 1016:  آیا در زمینه تاریخ ایران در غرب،  100% تحریفات صورت گرفته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  در مورد اسکندر اشکانی  تقریبا 100%  بلی علت آن پنهان کردن فتوحات او در اروپا و نابود کردن مذهب میترایی توسط کشیش های عیسوی و متاسفانه حمایت دولت ساسانی به علت تنفر از اشکانیان و اسکندر برای اختلاف نژاد (پارس و ماد) و اختلاف کیش (مزدایی و میترایی) بوده است.  امروز که معابد میترایی از زیر کلیسا ها در اروپا بیرون می آیند بیشتر و بیشتر به این مهم پی می بریم (اسناد تک تک مدعا های بالا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست موجود می باشد).

   پرسش 1017:  آیا اسکندر پسر دارا، یا پسر فیلیپ، شاید هم الکساندری که به ایران حمله کرده با اسکندر ما (اسکندر رومی شاهنامه یا اسکندر اسکندرنامه) فرق داشته یا یکی هستند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر پسر داراب به یک روایت و یا پسر ایلیوس به روایت دیگر به استناد تاریخ ایران متون پهلوی .... به سال 73 ق.م از نژاد مادها با مذهب میترایی فاتح ایران بزرگ و اروپا بوده است،  که با الکساندر والی سوریه که فقط به باختریش و هندیجان حمله کرده است یکی نمی باشد،  (اسناد این مدعا در کتاب است).
   پرسش 1018:  آیا تحریف اسکندر می توند توسط ایرانیان انجام شده باشه،  مثل اسکندر و آب حیات،  اسکندر و خضر نبی.

   پاسخ پرنیان: واقعیت تاریخی شخصیتی با لقب  اسکندر  میتری دات اشک هفتم از ابر مردان تاریخ ایران و از افتخارات کشورمان فاتح اروپا  توسط دولت ساسانی و کلیسا های اروپا آنچنان تحریف شده است که احتمال میدهم از دیدن جملات بالا دچار سردرگمی شوید که باور آن را برایتان غیر ممکن بسازد.  در کشور مان علاوه بر متون پهلوی که سندیت ایرانی بودن او را تایید می کنند اسکندر نامه های متعددی نوشته شده است.  به علت آن که این شخص به اروپا رفته است و راویان این اسکندر نامه ها نمی دانستند از چه مکانی سخن می گویند کمی هم افسانه سرایی کرده اند.  فردوسی در اسکندر نامه اش از همه به متن اصلی که در دست داشته وفا دار تر بوده است.  لاجرم توانستم از روی گفته های فردوسی و مقایسه آن با معابد میترایی اروپا و باورهای اروپاییان رفتن او را به اروپا به اثبات برسانم،  (کلیه اسناد این مدعا در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست می باشد).  حال اگر باورهای اروپاییان مسخره بوده گناه فردوسی راوی نیست!  نمونه ای از آن درختی است که دو سر داشته و صحبت می کرده اند،  عکس این درخت با دو سر در معبد میترایی دیبورگ آلمان می باشد،  (به کتاب رجوع کنید).  یا باور آب حیات در ظلمات این ظلمات منظور قطب شمال در زمستان است،  فردوسی هم می نویسد که برف می آمده پس زمستان بوده است و نمونه های دیگر که تک تک آنها در کتاب بررسی شده است.  اما در مورد خضر در شاهنامه صفت نبی به او داده نشده است و... 
   پرسش 1019:  آیا تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها،  در این موارد صدق می کند.

   پاسخ پرنیان حامد:  چرا حتما چیزکی بوده که این همه اسکندرنامه تو ایران  نوشتن,  مخصوصا وطن پرست هایی مثل فردوسی حتما از چیزکی سخن گفتند که اسناد آن در حمله مغول از بین رفته است،  دیوانه نبوده که برای یک یونانی 6000 بیت شعر بنویسد!  حتما مطمئن باشید چیزکی هست که تا به امروز ایرانیان نام فرزندان خود را اسکندر می گذارند.  دیوانه که نیستیم اسم اجنبی که کشور مان را به نابودی کشیده باشه بگذاریم روی بچه های مان! اگر علاقه دارید بدانید این چیزکی چیست کتاب را مطالعه بفرمایید اگر هم حوصله ندارید کتاب را بخوانید جوری سوال کنید که بتوانم شما را راهنمایی کنم,  اسناد در اختیار شما بگذارم و به سوالاتتان پاسخ بدهم. 

   پرسش 1020:  آیا کسان دیگری بودند،  که بگویند هردوت دروغ نوشته است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  هرودوت در زمان اردشیر اول هخامنشی بوده است. لاجرم از الکساندر و یا اسکندر چیزی ننوشته که دروغ و یا راست باشد.  تاریخ هرودوت نقل قول افسانه هایی است که به علت درهم کردن قهرمانان آن و لاجرم به هم ریختن سالها و سرگذشت ها تاریخ شناسان جهان آن را تنها افسانه قلمداد کردند،  و آن را به عنوان تاریخ واقعی نپذیرفتند.

   پرسش 1021:  آشوریها، یونانی ها، رومیها دامن پوش تاریخی بودند،  اما تمام قبایل ایرانی یا آریایی،  شلوار پوش بودند، اینجا یک مسئله است،  اگر روم از رومیه باشد،  پس باید رومیه ها دامن پوش بوده باشند،  یعنی اسکندر ایرانی باید دامن پوش باشد،  و همچنین اشکانیان دامن پوش بوده باشند،  که نبودند.  آیا این موضوع می تواند یک تضاد ایجاد کند، که نیاز به تعریف و تحلیل داشته باشد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با کمال میل   تعریف و تحلیل می کنیم:

      اولین دامن پوش (شلیته پوش ) جهان = مهر ( میثره- میترا) پیامبر,  ملیت = ایرانی,  قدمت = حدود 7000 سال پیش.

 http://s2.picofile.com/file/7201886769/1430.jpg

   عکس از تصاویر میترا،  عکس شماره  1430 .

 http://s2.picofile.com/file/7201889137/1440.jpg

   * ــ  پادشاهان هخامنشی در مراسم رسمی از دامن بلند استفاده می کردند،  نمونه لباس رسمی پادشاهان هخامنشی در عکس یک شماره 1440.

   * ــ  نمونه لباس اقوام ایرانی در کتیبه تخت جمشید پارسها و مادها که همگی دامن دارند،  عکس دو شماره 1440.

   * ــ  ایرانیان در هنگام جنگ از دامن کوتاه (شلیته) استفاده می کردند،  نمونه جنگ سرباز پارس و ماد کتیبه تخت جمشید،  عکس سه شماره 1440.

   * ــ  نمونه لباس پادشاهان پارس و ماد با دامن بلند کتیبه تخت جمشید،  عکس چهار شماره 1440.

  http://s1.picofile.com/file/7201890321/1448.jpg

   عکس شماره 1448 .

   * ــ  کتیبه پیروزی داریوش شاه در بیستون عکس یک شماره 1448:

      در این کتیبه داریوش شاه و دو سربازش با دامن بلند رسمی و کلیه اسرا با دامن کوتاه دیده می شوند،  این پادشاهان اسیر شده عبارتند از:

   1 ــ  "اسرینا " پسر "اوپادرام" از  اعیلام ،  2 ــ  "نیدینتوبل" پسر " اینایرا" از بابل،  3 ــ "مارتیا" پسر "چین چیخ ری" از پارس و اعیلام،  4ــ "فراورتیش" از ماد،  5ــ  "چیساتاخما" اهل ساگارتی از دودمان هوخشتره،  6 ــ "فرادا" از مرو،  7 ــ "وهیزاداتا" از پارس، 8 ــ  "اراخی" پسر "خالدیت" از بابل،  9 ــ  اتامائیتا در اعیلام شورش کرد،  10 ــ "سکونخا" سردار سکاهای کلاه نوک تیز.

      به استناد این کتیبه مردان اعیلام, بابل, پارس, ساگارتی, مرو, ماد و سکاها همه شلیته (دامن کوتاه) پوش بوده اند.

   * ــ   پشت سکه اشکانیان پادشاه دامن پوش اشکانی،  عکس دو شماره 1448.

   * ــ  این هم نژاد و لباس و فرهنگ اروپا قبل از آنکه رومیان رومیه = مدائن،  به آنجا برسند،  (کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 201.

   * ــ  عکس سه شماره 1448 ،  مجسمه ای از کلتن (سلتها) در آلمان

   * ــ  در توضیح نژاد گالیر آمده است:

      گالیر ها به سه قسمت هستند،  گروهی در  belgern گروهی در  auitanern و گروه سوم نژاد keltern در آلمان می باشند.

   * ــ  در مورد نژاد مردم انگلستان در تاریخ ایران و در شاهنامه فردوسی چنین آمده است:

  * همه روی هاشان چو روی هیون  <><><>  زبانها سیه دیدهاشان چو خون *

  * سیه روی و دندان ها  چون گراز  <><><>   که یارد شدن  نزد ایشان فراز *

   * ــ  عکس چهار شماره 1448 ،  سکه ای از گالیرها (سلتها)

   همچنین می دانیم که کلاه خودها و سپر های سلتی دارای نشان گراز بوده اند:

  * همه تن پر از موی و رخ همچو نیل  <><><>  بر و سینه و گوشهاشان چو پیل *

  * بخسبند  و   یک  گوش  بستر  کنند  <><><>  دگر  بر  تن  خویش  چادر  کنند *

   پرسش 1023:  شما تو حمله اسکندر به ایران بزرگترین دروغ تاریخ گفتید،  طبق شاهنامه اسکندر سرسلسله اشکانی هاست،  ولی تو شاهنامه در قسمت اشکانیها نوشته ایران پس از اسکندر 200 سال به صورت ملوک طوایفی اداره می شد.  خوب پس چطور فرزندان اسکندر نتونستند تو ایران شاهی کنند،  و تو این 200 سال چرا روم نتونست ایران رو فتح کنه؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر در هر محلی که فتح می کرده پادشاهی به نیابت گذاشته بوده است و برای فتح اروپا عازم میشود و تا اسکاندیناوی میرود.  در راه بازگشت همین خرده شاهان قبل از آن که او به پایتخت خود برسد با برادر زاده او آرش اشک هشتم (هشت به لاتین اکتاو یوس میشود) قرار بسته و او را می کشند.  لاجرم این پادشاه خرده شاهان را از کار بر کنار نمی کند.  به قسمت هایی از مدارک کتاب اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یوتانی نیست،  توجه کنید:

   خانواده ژولیوس سزار مدعی بودند که از اعقاب ونوس (ناهید) و ایولو (فیلقوس ایلوس = پسر خورشید) فرزند آنه هستند.  آگوستوس نیز که برادر زاده  یا  خواهرزاده ژولیوس بود پس از قتل سزار (کی سر = شاه) وارث دارایی های او شد.  وی نام سزار را بر خود نهاد (نام کی سر؟ یا لقب کی سر یعنی شاه؟) نام خود را از   ک. اکتاویوس (اشک هشتم) به ک. ژولیوس سزار (کی سر = caeser) تغییر داد (تغییری در کار نیست! چون به مقام شاهی رسیده کی سر شده و ایلیوس یا بغ پور پسر خورشید میتراییان لغب آنان بوده است.  آخر اگر اروپاییان نام سزار را از سزارین می دانند! اگوست را که سزارین نکرده بودند!) و خود را فرزند او نامید.  اگوستوس لقبی افتخاری بود که بعدا به او نهاده شد. (ارش لقب افتخاری است که به پادشاهان روم می دادند)

   و در جای دیگر:

      آنچه از آن به اشتباه با عنوان مجلس سنای روم در ایتایا نامبرده شده است چیزی نیست جز هم دست شدن پادشاه خرده هایی که خود اسکندر در ناحیه پارس, پارت و رومیه قبل از سفرش به اروپا به حکومت گذاشته بوده،  و البته بی شک رسیدن اسکندر به رومیه پایتخت اصلی اش به نفع هیچکدام از این خرده پادشاهان نبوده است،  و تحریک برادر زاده او (پسر دارا) برای گرفتن انتقام خون پدر و هم پیمان شدن با او با وعده حکومت بر شاهان ملوک الطوایفی بدون جنگ و یا برکنار کردن انان کار سختی نبوده است.

      به نوشته اسکندر نامه دارا زنی داشته با نام روشنک از خاندان گیو و گودرز،  که این زن حامله بوده است و دارا این زن و فرزندی که در شکم او بوده است،  در لحظه مرگ به اسکندر وصیت میکند و به او می سپارد.

      به نوشته روایات اروپایی پس از کیسر ایلیوس پسر برادر او (و در برخی روایات پسر خواهر او) اگوستوس که کیسر او را به فرزندی قبول کرده بود به حکومت می رسد.

      به نوشته تاریخ بلعمی روشنک دختر دارا بوده و برادری همراه او بوده با نام اشک.  حال روشنک می تواند به راحتی دختر دارا بوده باشد،  و همچون همای و بهمن که پدر و دختر بوده اند,  روشنک از پدر خود دارا پسری داشته با نام اشک که در واقع برادر او نیز میشود.

   فردوسی می گوید نخست اشک بود از نژاد قباد.

   به نوشته لب التاریخ اشک بن دارا به سلطنت بنشست که در زمان عمویش اسکندر پنهان بود.

   به نوشته اسکندر نامه پسر خود اسکندر از همسر دیگرش اراقیت پادشاه پریان (پرنی ها) با نام اسکندروس از پادشاهی کناره گیری کرد (پارتها).

   پس از اسکندر به روایتی 240 پادشاهی و به روایت دیگر 90 پادشاهی در منطقه ایجاد می شود.  از این تعداد 3 یا 4 گروه از اشکانیان بوده اند،  که حکومت شاه شاهان را در دست داشته اند،  این چند گروه اشکانیان دائما با هم در جنگ بوده اند،  و هر کدام پیروز بودند لقب شاه شاهان را در دست داشته اند.  پارس و باقی مناطق تحت نفوذ ایران در آن زمان هم خدا داند که برای هر کیلومتر چند پادشاه داشته است!

  * بگیتی بهر گوشه ای بر یکی  <><><>  گرفته زهر کشوری اندکی *

   پرسش 1024:  بگید شهر سلوکیه چطور به وجود آمد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سلوکیان =  پادشاهان سوریه،  و آن را ساختند.

   انوش راوید:  هر شهر به یکباره بوجود نمی آید تمام شهر های باستانی در چند لایه شهر و آبادی قرار دارند،  هر شهر بنا به موقعیت جغرافیایی و اقتصادی و سیاسی رشد می کند،  و نام آن عوض می شود.  سلوکیه مرکز حکومت سلوکیان و سلوکیها بود، همانگونه که از نام آنها پیداست،  ریشه در سلوک دارد،  که بعدها جنبه دینی پیدا کرد،  و سرمنشاء دین جدید آن دوران شدند.

   پرسش 1025:  شما میگویید تخت جمشید آتش نگرفته،  اونم به خاطر اینکه همش از سنگ آهک بوده،  این عمل از نظر علمی انجام نمی پذیره،  و میگید اشیایی هم که توش پیدا شده متعلق به عشایر و زهگذرها و... ست!  اما بیشتر اشیایی که در تخت جمشید پیدا شده زیر تلی از خاک بوده،  مثل قرقره ها، جام ها، خنجرها و... . پرده سوخته ها هم حتما باید در زیر سنگ های شکسته شده پیدا شده باشند،  زیرا به خاطر وزش باد 100% اونها هم از این محیط خارج شده،  و بالاخره نابود میشدند.  حالا نظرتون چیه؟  یا چرا قسمت هایی از تخت جمشید ناقص موند،  و هنوز آثار پیکرتراشی ها نیمه کامل، مشهوده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید.  پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید.  آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟ چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند.  ترا به خدا هر مزخرفی که به شما می گویند باور نکنید.  این هم سندی که می رساند تخت جمشید هرگز نسوخته:

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

   پرسش 1026:  شما از کجا میدانید که الکساندرس کلمه ای عربی است،  که حرف «الـ» آن را حرف تعریف می شمارید؟  بر روی «لـ» این کلمه کسره وجود دارد نه ساکن.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت عربی؟  ببینید نام اسکندر ایرانی در متون پهلوی قبل از اسلام و عرب و عربی مثل کارنامه اردشیر بابکان که حدودا 400 سال قبل از عرب نوشته شده است,  الاسکندر آمده حالا چرا ال داشته که مشابه ال عربی شده نمی دانم فرقی هم ندارد ما جسارت کرده  فقط اسم ها را بخش کردیم،  گفتیم ال اسکندر  و ال کساندر با هم فرق دارند یکی نیستند که قاطی شان کردند.  به استناد مدارک کتاب  266 سال هم با هم تفاوت زمانی داشتند،  و به استناد همان مدارک نژاد و ملیت و مذهب آنها هم با هم فرق داشته است.

   پرسش 1027:  کل سقف تخت جمشید از چوب سرو لبنانی ساخته شده بوده،  ساختمان و کاخ هایی بدین بزرگی بی پوشش نبوده اند،  بلکه آنقدر فرش و قالی و گلیم و پرده و پارچه وجود داشته،  که به آسانی آتش بگیرند،  چند کاخ در تخت جمشید وجود دارد،  که ستون های آنها نیز چوبی بوده،  به احتمال قوی دیوار های تخت جمشید از کاه گل و با روکش گچ یا هر چیز دیگری بوده،  اردشیر در کتیبه ای گفته شوش آتش گرفت،  و من آن را بازسازی کردم،  خوب شوش هم مثل تخت جمشید،  و تقریبا با همون مصالح ساخته شده بود.  خوب وقتی این بنا که آتش گرفت به این ریختی که ما امروز می بینیم تبدیل نشد،  بلکه تو این 2300 سال اونقدر زلزله اومده،  تا این بنا تقریبا کل ستونهاش بریزه.  چندین کارشناس گفتن که تخت جمشید آتش گرفته.   تو دنیای امروز چطوری یه خونه آتیش میگیره؛  اونم با این همه آجر و سیمان و...؟

    شما و خیلی های دیگه میگید تخت جمشید برای مراسم آیینی ملی و دینی ساخته شده بود،  (یه چیز مثل کعبه در دنیای باستان).  خوب خشایارشا 90 سال پیش از این ماجرا معبد یونانیان رو تو آتن زغال کرد؛  خوب اسکندر میتونست شوش رو آتیش بزنه،  ولی چون میدونست پارسه محل برگزاری آیین های ایرانیان و یه چیز تو مایه های معبد هست،  به خاطر همین اونجا رو سوزوند،  تا انتقام یونانی های همراهش رو بگیره.  حالا چی میگید؟

   پاسخ پرنیان حامد : چرا خودتان را خسته می کنید؟ این دلیل

   تخت جمشید هیچگاه در آتش نسوخته است زیرا:

  1 ــ  تخت جمشید روی سنگ آهک و با سنگ آهک ساخته شده است. 

  2 ــ  سنگ آهک خالص,  کربنات کلسیم caco3 است که در فشار یک جو, در گرمای 894,4 درجه با گرفتن cl/g  391 گرما, میپزد و به 44,05 درصد co2  و 56,07 درصد cao تجزیه می شود.  گاز co2 به هوا می رود و آهک زنده Cao می ماند.

  3 ــ  آهک زنده Cao , با آب ترکیب آهک شکفته ca(oH)2 میدهد،  و cl/g 280 گرما آزاد می شود.

  4 ــ  آب , آهک شکفته را میشوید،  و با آن , آب آهک درست می کند،  و روان میگردد.

  5 ــ  اگر تخت جمشید در آتش سوخته بود،  باید سنگ های بالاتنه آن در شعله های آتش و سنگ های کف ان زیر جسم های سوزان فروریخته,  کمی پخته باشد آب باران و برف با پوسته آهک پخته ترکیب آهک شکفته داده باشد،  و آن را شسته باشد.

  6 ــ  سنگ هایی را که از زیر خاک بیرون آورده اند،  بویژه سنگ های کف همگی سالمند و لبه شان تیز،  و کنده گری شان مانند روز نخست به جا مانده است.  این می رساند که تخت جمشید نسوخته و سطح سنگ های آهکی آن نپخته است،  و ترکیبی از آب باران و شسته شدن آن نیز موجود نمی باشد. (احمد حامی)

این آزمایش علوم :

    یک تکه پارچه نیمه سوخته را در حیاط منزلتان خاک کنید و هر روز مقداری آب به آن بدهید.  پس از دو یا حد اکثر سه سال محل دفن پارچه را حفاری بفرمایید.  آیا اثری از پارچه نیمه سوخته شما باقی خواهد ماند؟  چطور ممکن است پرده های نیمه سوخته تخت جمشید بعد از 2000 سال از بین نرفته باشند.

بفرمایید الکساندر شما به انتقام خشایارشا و آتن  چرا نرفته پایتخت آتش بزنه!  به معبد چی کار داشته؟  تخت جمشید فقط یک معبد بی آب بوده نه پایتخت هخامنشی!

     قرنها تخت جمشید (پرسپولیس – پارسه کد) به عنوان پایتخت هخامنشیان شناخته شده است.  اگر امروز کسی بگوید آن بنا معبد و پایگاه مهر (خور) بوده و نه تختگاه شاهان, پذیرش آن آسان نیست. (احمد توکلی)

      هر شهری نیاز به آب دارد.  پایتخت بزرگترین کشور باستانی نیاز به آب زیادی داشته است!  پسآب رود کوچک سیوند,  آّب برای سیراب کردن تخت جمشید نداشته.  آب رود کر هم به تخت جمشید سوار نمی شده است.  کم آبی تخت جمشید به اندازه ای بوده که برای آشامیدن و شستن از چاه آب می کشیدند و این چاه در دامنه کوه رحمت است.  همچنین برای انبار کردن آب استخری در 57 متری جنوب تالار دوازده ستونی ساخته بودند.  در جایی که آب نبوده نمی شده برای بزرگترین کشور باستانی پایتخت ساخت!  جایی که شهر نبوده,  پایتخت هم نبوده و ارگ هم نداشته که دور آن دیوار باشد! اینها را الکساندر نامه نویسان که از درون ایران به ویژه تخت جمشید کمترین آگاهی نداشتند دروغنویسی کرده اند،  که پیروزی الکساندر و سپاهش را بزرگ کنند.  در 50 سال گذشته که کاوشهای زیادی در تخت جمشید شده,  کمترین نشانه ای از ویرانی و به آتش کشیده شدن ان توسط الکساندر به دست نیامده است. ( احمد حامی)

   پرسش 1028:  آیا منظور شما این است،  که مقدونیه مصر بوده نه کشوری که ما در شمال یونان با پایتخت اسکوپیه سراغ داریم؟  اگر اینگونه است پس این کشور از کجا و چگونه تشکیل شده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست صفحه 119:

    مقدونیه:  این لغت یا مغونیه است که به این روز تحریف شده است و منظور دشت مغان در شمال غربی ایران می باشد،  و یا مقدونیه در مصر می باشد.  جالب است بدانیم که الکساندر یونانی در محلی با نام ارکه لائوس argous که مرکز آن پلاریا pellaria بوده است متولد شده است.  بی هیچ تردید پیاده کردن نام مقدونیه در منطقه ارکه لائوس پس از جعل قصه الکساندر به وجود آمده و چنان که اصلان غفاری نیز گفته است از دروغ سازی های دوران بیزانس است.

اصلا کلمه مقدونیه می تواند ریشه فارسی داشته باشد:  مغ + دونیه.

      لغت دونی و دونیه با دو معنای متفاوت امروزه هم در زبان فارسی رایج می باشند.  امروزه لغاتی چون مرغدانی و به اصطلاح عامه مرغ دونی و یا زباله دونی به معنای محل اجتماع مرغان  و محل اجتماع زباله ها هنوز در زبان فارسی رایج می باشند حال تصور:

   مغ دونی = محل اجتماع مغان =  دشت مغان امروزی در ایران.

   مسئله ایست که می توان بر روی ان بیشتر تامل کرد!

    همچنین لغت دون در فارسی به معنای حقیر و یا پایینی:

   و مغ دونیه = محل زندگی مغی که از مغان دون پایه تر و یا محل زندگی مغ های پایینی (از نظر جغرافیایی) بوده است،   از نظر لغت شناسی قابل بررسی می باشند.  حال دو پیشنهاد بر فارسی بودن کلمه مقدونیه داده شد.  ریشه های این کلمه در زبان یونانی و لاتین چیست،  که این نام را برای محلی در شمال یونان امروزی بپذیریم؟

   پرسش 1029:  اگر فردوسی این مطالب را از غربی ها می گرفت،  پس چرا در شاهنامه اسکندر را از تخمه داراب و از نژاد ایرانی میداند،  بر خلاف عقاید غربی ها،  او اسکندر را دست پرورده روم (یا یونان) میداند،  درست مثل تاریخ.  چرا نباید داستان او را باور کرد (به تاریخ ثبت شده نزدیک تر است)؟

   پاسخ پرنیان حامد:  رومیه = مدائن  نه اروپاست و نه یونان.  فردوسی اسکندر را دست پرورده گیو و گودرز می داند،  که کتیبه های آنها سر پل زهاب است.  عقاید غربی ها در مورد الکساندری است که 266 سال قبل از اسکندر بوده و ایران را هم فتح نکرده است،  بلکه اروپاییان این دو سرگذشت را با هم مخلوط کرده اند. (اسناد این مدعا در کتاب می باشد).

   نظر یک خواننده وبلاگ 1030:  آقای انوش،  بنده حق داشتم و دلیل اش هم عدم نصب کامنت ارسالی ام از جانب شما است!؟  در ضمن احتیاج به خواندن دوباره مطالب تکراری و کسل کننده شما نیست،  و خلاصه و در یک کلام میتوان گفت که داستان سرایی های شما هیچگونه سندیت و بار علمی ندارد،  و همانطور که جنابعالی به خوبی هم می دانید تحقیقات علمی آقای پورپیرار همه حقایق و جعلیات تاریخی را آشکار نموده است،  که همیشه از ذکر نام و تحقیقات ایشان بخاطر رودرویی با حقیقت واهمه و پرهیز می کنید!!!  و با طرز خاص خودتان در نوشته هایتان آن را کتمان می نمایید.  به هر حال امیدوارم که روزی از این خواب خوش بیدار شوید زیرا که بنابر این سخن معروف:  آدم خوابیده را می توام بیدار کرد ولی انسانی که خودش را به خواب زده است هرگز.  به امید قبول حقیقت و درستی.

   پاسخ پرنیان حامد:  عزیز من،  آقای ناصر پورپیرار،  یک سوال هم جواب نمی دهند!  کدام جعلیات تاریخی عزیز من،  ناصر پورپیرار با بزرگ و کوچک کردن عکس ها سایه عکس را به هم ریخته, بدون در نظر گرفتن حقایق و بدون سند فقط با توهین به دیگران می گوید نیست!  در مقالات ایشان آنقدر ضد و نقیض موجود است،  و ایشان حتی نمی آیند ما جاهلان را روشن کنند که چه می گویند!

      به پست های مربوطه به پرسش و پاسخ با آقای ناصر پورپیرار،  در این وبلاگ مراجعه نمایید،  شما این سوالات را بخوانید ایشان که عنایت نکردند جواب مرا بدهند،  شما اگر عنایت دارید و با فلسفه  ایشان آشنا هستید به این سوالات من حقیر پاسخ بدهید،  و اگر جواب شما را میدهند یک کلام بپرسید اقای پورپیرار شما که قران را به سندیت می گیرید،  آیا این کتاب را قبول دارید یا خیر؟  بگویید منت به سر من بگذارند این یک سوال را جواب بدهند:

1.      شما در مقاله های :  مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب، ۱۹ ,20 , 21 , 22 ,23 ,24 در نهایت تاسف با توهین بی مورد به اساتید ایران!  از جمله مرحوم ایرج افشار, مرحوم مجتبی مینوی و.... با به در و تخته زدن ثابت فرمودید،  که شاهنامه به دستنویس فردوسی در جهان موجود نمی باشد.  بفرمایید:  دستنویس اصلی رخداد پوریم, در کدام موزه جهان است؟  دستنویس تورات توسط حضرت موسی, دستنویس انجیل توسط حضرت عیسی, دستنویس قران توسط حضرت محمد (ص) در کدام موزه می باشد؟  آیا می خواهید وجود این پیامبران را به علت نبودن اصل نوشته آنان رد کنید؟  در کتاب قران از وجود افرادی چون ذولقرنین, اصحاب کهف .... در منطقه ای که شما خالی از سکنه نام بردید سخن به میان است!  در این جا توجه به قران ندارید, چند سطر بعد  قران را به سندیت می آورید!  نظر شخصی خود را در مورد اینهمه ضد و نقیضی که خواننده در مقالاتتان دچار آن می شود بفرمایید؟ فردوسی و شاهنامه اش مزخرف و دروغ و ساخته یهودیان!  تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, اثارالباقیه ابوریحان بیرونی, تاریخ مسعودی, بندهش, نوشته های راویان عرب و.......... ببخشید اینها همه دیوانه بودند که همان تاریخ را هی تکرار کرده اند؟  آقای پورپیرار آیا  واقعا در مرام یک پژوهش گر است که فرضیه خود را با توهین به دیگران ابراز کند؟

به امید آنکه روزی بتوانیم یاد بگیریم چگونه با پرسش و پاسخ  مودبانه از یکدیگر  تبادل نظر دوستانه کنیم و دست به دست هم حقایق تاریخ کشورمان را  روشن سازیم.

   نظر و پرسش 1031:  آیا شما یک نفر پیر مرد هفتاد هشتاد ساله به نام کامبیز، اردشیر؛ کوروش و داریوش تا الان سراغ دارید؟  کمی عمیقا در بنیان تاریخمان فکر کنیم.  تا جایی میرسیم که از 50-60 سال پیش شروع به تاریخ سازی هخامنشی نموده اند.  چه کسانی؟ به چه علتی؟ و چرا؟  این شمایید که باید بیابید.  در صورت تمایل پس از تفکر و تعقل نظرات خود را اعلام فرمایید.  شاد باشید.

   پاسخ پرنیان حامد:  در زمان محمد رضا شاه پهلوی سر مسئولان ما  را کلاه گذاشتند و برای اینکه قدمت یونان 2700 ساله را از ایران بیشتر جلوه بدهند شاه بی لیاقتمان را راضی کردند که کورش کبیر 2500 ساله را مبدا شاهنشاهی ایران اعلام کند و بدین ترتیب قدمت تاریخ 7000 ساله ایران را نا دیده گرفته اند.  اما اسناد موجود در جهان وجود خاندان هخامنشی را تایید می کند و اسناد ی که بر رد خاندان هخامنشی در ایران آورده شده است به علت تناقض فراوان قابل قبول نمی باشد.  نه تنها اسامی چون کوروش, داریوش, خشایار , ... همیشه در ایران روال بوده،  که اسامی چون ایرج, اسکندر, فریدون ,منوچهر, بهمن , جمشید, خسرو, مهران, .... نیز در ایران از قدیم تا به امروز رواج داشته است.

   پرسش 1032:  چگونه می توانیم زبان پارسی باستان،  و یا زبان پهلوی،  را باز آوری نماییم و بدان تکلم کنیم؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با مطالعه شاهنامه فردوسی.

   پرسش 1033:  چرا هنر ساسانی، بنام هنر اسلامی در ایران و جهان معرفی شده است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  چون در  ایران،  اسلام به رسمیت شناخته شده است،  و ایران جزو کشور های اسلامی می باشد،  لاجرم فرهنگ, هنر, و ثروت این کشور به جهان اسلام واگذار شده است.

   پرسش 1034:  شما که ادعا دارید میخواید دروغو از ایران بردارید چرا درم ورده کروش و داریوش و هخامنشیان تاریخه اصلیو بازگو نمیکنید؟ و انهارا کبیر مینامید؟ چرا درم ورده منشوره کروش که تخلیه و منظوری بابلیه اصله ماجرا رو نمیگید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  سوال شما به این صورت به دست ما رسیده است که متاسفانه قابل خواندن نمی باشد,  محبت بفرمایید این سوال را بار دیگر ارسال بفرمایید.

   پرسش 1035: شهر انشان یا اشان با آن تاریخ 7000 ساله چگونه از بین رفت؟

   پاسخ پرنیان حامد:  شهر  7000 ساله آنشان توسط آشور بانی پال از خاندان تورانی با خاک یکسان شد . او حتی مردگان را نیز از قبر در آورد و اثری از آنان باقی نگذاشت . خاندان هخامنشی که در این جنگ همدستان آشور بانی پال بوده اند,  این قسمت را با عنوان غنیمت جنگی تصاحب کردند و آن را باز سازی نمودند.   کورش اول هخامنشی در تاریخ ملقب به سازنده شهر انشان می باشد.  انشان بازسازی شده متعلق به خاندان و نژاد هخامنشی بوده و از آن پس تا به زمان حمله اسکندر (ایرانی )،  در این منطقه از نژاد ایلامیان اثری نبوده است.

   پرسش 1036:  نوشته اید ال الکساندر ال تعریف است،  مگر رومی ها یا یونانی ها مثل عربها ال تعریف دارند؟

   پاسخ پرنیان حامد:  این سوال چند بار مطرح شده است،   خیر الاسکندر (ال اسکندر) که نام او در متون پهلوی به این صورت آمده است،  الکساندر (ال کساندر) نیست.  موضوع ال تعریف عربی نیست!  نام ها را بخش کردیم تفاوت اسکندر و کساندر را ببینید.

   پرسش 1037:  شما از کجا میدانید که الکساندرس کلمه ای عربی است،  که حرف «الـ» آن را حرف تعریف می شمارید؟  بر روی «لـ» این کلمه کسره وجود دارد نه ساکن.

   پاسخ پرنیان حامد:  لغت عربی؟  ببینید نام اسکندر ایرانی در متون پهلوی قبل از اسلام و عرب و عربی مثل کارنامه اردشیر بابکان که حدودا 400 سال قبل از عرب نوشته شده است,  الاسکندر آمده حالا چرا ال داشته که مشابه ال عربی شده نمی دانم،  فرقی هم ندارد ما جسارت کرده،  فقط اسم ها را بخش کردیم گفتیم ال اسکندر  و ال کساندر با هم فرق دارند،  یکی نیستند که قاطی شان کردند.  به استناد مدارک کتاب  266 سال هم با هم تفاوت زمانی داشتند،  و به استناد همان مدارک نژاد و ملیت و مذهب انها هم با هم فرق داشته است.

   پرسش و نظر 1038:  در مورد دریای خزر بحثی داشتم. می دانید که این اسم حسابی سر زبان ها جا افتاده و چون به عقیده ی بعضی، خزر نام قومی است که دشمن ایرانیان و مسلمانان بوده اند، تلاش کرده اند تا نام مازندران و کاسپین، اسامی قدیمی این دریا را زنده کنند که به نظر زیاد موفق نبوده است. من خودم به شخصه، این سوال برایم مطرح بوده که واقعا چرا اسم دشمنان ما باید اینقدر به خوبی سر زبان ها بیفتد که نتوان آن را از یاد مردم برد. عقیده ی من این بود که یک جای کار اشکال دارد تا این که مطلع شدم یکی از فرهیختگان کشورمان، آقای عبدالرحمان عبادی، کتابی به نام چند صد نام دریای خزر نوشته اند. بر اساس تحقیق ایشان نام خزر ارتباطی با خزرها ندارد و از واژه ی کَسَر گرفته شده و نام های دیگر این دریا مثل کاسپین و قزوین نیز با این نام هم ریشه اند.  شما چقدر در مورد نام دریای خزر تحقیق کرده اید؟ و چه نظری در مورد جریانی دارید که برای تغییر نام خزر به مازندران یا کاسپین تلاش می کند؟ و دیگر این که چقدر موافقید که جلوی این جریان گرفته شده و نام خزر تثبیت شود و به این ماجرا خاتمه داده شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  فکر نمی کنم تغییر نام دریای کاسپین به خزر به مسلمانان ارتباطی داشته باشد.  خزر نامی است که در متون قدیمی به چشم می خورد به طور مثال نام دیگر ارجاسپ در تاریخ بلعمی خزر اسپ آمده است،  و آنچه من یافتم آنکه به مردم کناره دریای سیاه در زمان هخامنشی و قبل از آن خزر آن می گفته اند.  نام دریای شمال کشور ایران امروزی،  زمانی به خاطر نژاد کاسها در این محل کاسپی آن و نام دریای جنوبی این کشور به خاطر وجود نژاد پارسها, دریای  پارس و قبل از هخامنشی دریای پودیگ  بوده است.

  شما اگر موافق هستید بگذارید نام دریای شمالی را خزر بگویند،  و نام دریای جنوبی را خلیج عرب تا ماجرا جدا خاتمه پیدا کند!  * کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نسیت صفحه 33.

      آنچه ما امروزه به عنوان نقشه ایران و اطراف در دسترس داریم,  با آنچه در تاریخ قدیم ایران و جهان آمده است مطابقت ندارد.  می دانیم  که در زمان ساسانیان با مشکل دو محل بودن یک نام برای شهرها مواجه بوده اند،  و ساسانیان سعی بر برطرف کردن این مشکل به عمل آورده اند.  در متون ساسانی بی وقفه از در غرب بودن بلخ و ... سخن به میان است.

      آنطور که به نظر می آید بر اثر یک مهاجرت دسته جمعی ایرانیان از غرب به شرق این مرز و بوم نقشه و نام شهر های غربی این سرزمین عینا در شرق ان پیاده شده است.  این گروه نه تنها نام شهرها که فرهنگ و اشیا و کتب و ...را نیز با خود جابجا کرده اند.

     علت مهاجرتی به این صورت و با نامگذاری محل های جدید مطابق قدیم به رسم یادگار و از بین نرفتن این اسامی,  تنها می تواند حمله ناگهانی یک گروه و فرار گروه دیگر از محل زندگی خود باشد،  و چون میدانیم که دولت ساسانی نیز دچار این دو گانگی بوده است،  پس این مهاجرت نمی تواند از حمله اعراب سرچشمه گرفته باشد.  اما حمله اسکندر مادی با مذهب میترایی و حکومت اشکانیان پس از او می تواند علتی بر مهاجرت مزدایی آن که در غرب ایران بوده اند،  به مرز های شرقی این کشور باشد.  این گروه برای نجات مذهب و فرهنگ و جانشان نه تنها به شرق فرار کرده اند،  که برای باقی ماندن نام های محل های گذشته این اسامی را در شرق ایران بر روی محل های جدید عینا پیاده کرده اند.  این سخن که این اتفاق در زمان حمله اسکندر به وقوع پیوسته باشد تنها فرضیه ای بیش نیست،  و زمان بوجود آمدن این دو گانگی اسمی در شهر های ایران را نمی توان به سادگی اثبات کرد.  اما در اینکه این اسامی دوگانه هستند جای شک نمی باشد.  فاصله ها,  کوهها, دریاها, مرزها,.... هیچکدام با تاریخ همخوانی منطقی ندارد.  یا میتوان کل تاریخ جهان در مورد ایران را افسانه تصور کرد, که در این صورت فاصله هایی چون  شش هزار کیلومتر  نیازی به شک کردن و تفکر منطقی ندارد،  یا آنکه محل واقعی اسم های گفته شده را از میان متون قدیمی پیدا کنیم.  کتاب صفحه 36 -35

      آنچه از نگاه کردن  به نقشه ها و مقایسه آنها به ذهن می رسد،  آن است که این گروه مهاجرین دریای سیاه را با دریای خزر تعویض کرده،  و اکباتان سوریه را اکباتان مدی ها در همدان قرار داده و باقی شهر های شرقی را با همان معیاری که در غرب بوده است،  کپیه برداری و نامگذاری کرده اند.

   * ــ  دو اگباتانه موجود است:  1.  اگباتانه مدی ها،  2.  اگباتانه در سوریه (هرودوت اصلی).

   -   نام اصلی دریای خزر امروزی دریای کاسپین یا دریای کاسپیان بوده است.  کاسپ ها یا کوسیان در هزاره سوم ق.م،  مردمی سفید پوست با چشمانی کبود و موهای بور در دره سفید رود و گیلان امروز بوده اند،  که مذهب آنان میترایی بوده و به پرورش اسب اشتغال داشته اند.  آنان سپس به قزوین (کاس پین) و همدان رفته اند،  که پیش از مادها مرکز آنها بوده و کارکاسی  نامیده می شده است.  نژاد مو بور چشم کبود در فومن, اسالم, تالش, آذربایجان, لرستان (تیره کاکاوند, حسنوند, بومیان نور آباد,) و .... همه از فرزندان کاسپ ها می باشند،  نام دریای شمال ایران نیز دریای کاسپیان بوده،  و از چه موقع نام خزر به آن داده شده است به درستی معلوم نیست.

 -  خزر در شاهنامه فردوسی:

 * به قیصر خزر بود نزدیکتر  <><>  وز ایشان بدش روز تاریکتر *

 * به مرز خزر مهتر الیاس بود  <><>  که پور جهاندیده مهراس بود *

    به روم,  خزر نزدیکتر است تا باختریش پایتخت ایران،  که در شمال غربی ایران و کنار رود سیحان و جیحان بوده است.  توجه کنید پادشاه روم برای حمله به خزر نیازی نداشته،  که از باختریش که در نواحی آذربایجان امروزی است،  بگذرد بنابر این خزری که در این بیت آمده است نمی تواند کرانه های دریای کاسپین باشد.  خزر نام محلی در جنوب دریای سیاه بوده است.

 ــ  بعد از مرگ  آلیات (الیاس) کرسوس پسر او که 35 ساله بود به جای پدر به پادشاهی رسید. (تاریخ هرودوت اصلی)

اسامی پادشاهان لیدی منطبق بر شاهنامه فردوسی و محل آنان در جنوب دریای سیاه بوده است.

   پرسش 1039:  آیا چند هزارعرب قبیله های پراکنده عربستان در 2000 سال پیش عربی صحبت می کردند؟  یا اینکه زبان عربی بین 2500 تا 1500 سال پیش در بین النهرین شکل گرفت؟  لازم به ذکر است،  هم اکنون در نقاط دور دست و کوهستانی عسیر و ظهران جنوبی و مرز یمن،  مردمان قدیمی مدرسه نرفته با لهجه های دیگری حرف می زنند،  که  گویا بیشتر به زبان اریتره همانند است.  کلاً هیچ مدرک و سندی در دست نیست،  که آن چند هزار نفر ساکنان باستانی عربستان،  عرب بوده و عربی صحبت می کردند.  آیا نباید ایرانی های پژوهشگر گپ آن افراد کوهستانی را ضبط و در اینترنت منتشر کنند،  و به نوعی برای تحقیقات بیشتر تاریخی نگهداری شود؟

   پاسخ پرنیان حامد:  خط عربی و فارسی  امروزی خطی است که قبل از حمله اعراب به ایران به خط کوفی شهرت داشته است،  و این خط مربوط به ایران بزرگ و بین النهرین بوده و به اعراب مربوط نمی شود.  دستور زبان و ... زبان عربی را نیز تا آنجا که اطلاع داریم روزبه پسر جشنش ملقب به عبدالله ابن مقفع از نوابغ ایرانی در زمان عباسیان برای آنان به وجود آورده است.  لاجرم زبان عربی امروزی قبل از زمان عباسیان وجود خارجی نداشته است.  این اطلاعات کوتاهی است که من می توانم به جرات در اختیارتان بگزارم چرا که صحت آن قابل اثبات می باشد.  اما توجه کنید پژوهشگر تاریخ شخصی نیست که برای 7000 سال تاریخ ایران سند جمع آوری کرده باشد.  تحقیقات و اسنادی که من جمع آوری کرده ام تا پایان حکومت اشکانیان بیش نمی باشد.  برای پیشنهاد جالب تان به پژوهش گران ساسانی و حمله اعراب به ایران رجوع کنید.     

   پرسش 1041:  آیا درباره شهر رومی میرا در جنوب ترکیه می دانید،  که می گویند محل تولد سنت نیکولاس یا همان بابانوئل است،  او راهب کلیسای آن شهر تاریخی بوده و چون قدیسی شمرده می شده،  جای قبر او نیز در آن شهر باستانی باقی است.  آیا به میترایی و اسکندر رومی مربوط است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بلی ,  در زمان کنستانتین که رومیان مدائن شکست خوردند و به استانبول امروزی مهاجرت کردند،   و آیین میترایی خود را به مذهب مسیحی تغییر دادند , نمادها و آیین های میترایی را با نام دیگر وارد مذهب جدید شان کردند که تقریبا هیچکدام با مذهب مسیحی و حضرت عیسی ارتباطی ندارد!  مشهود ترین آن مخلوط شدن تولد حضرت عیسی با نوروز میتراییان بوده است. ( کتاب صفحه 170):

   ولادت  حضرت عیسی پسر مریم به استناد متون پهلوی و نوشته تاریخ بلعمی و مورخین شرقی چون عبدالله بن عباس :

  ــ   از گاه عیسی علیه السلام تا پیغامبر ما (محمد) صلی الله علیه و سلم پانصد و پنجاه و یک سال بود.

تاریخ تولد عیسی پسر مریم حدود 1909 سال پیش و در روز هفتم اکتبر بوده است.  2010 سال پیش تاریخ فتح اروپا به دست اسکندر (میتری دات کسری ارومیه ای) و بنیانگذاری حکومت ارومیان با مذهب میترایی در اروپا و 24 دسامبر روز تولد میترا (خورشید ) و نوروز میتراییان  بوده است.

   سنت نیکولاس را هم که آیین مهری را در شب نوروز میترایی 24 دسامبر اجرا می کرده است تبدیل به ایزد فروغ کرده اند.  آیا تا به حال نشنیده اید که می گویند بابا نوئل در قطب شمال زندگی می کند؟ می دانید چرا؟

   کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  صفحه  73 :

   . بابا نوئل عیسویان که کلاه فریگی (مادی) بر سر و سدره سرخ بر تن دارد،  و سوار بر ارابه سورتمه ای بر اسمان ها می تازد و در زاد شب عیسی ( زاد شب مهر) به زمین فرود می آید و برای کودکان ارمغان  می آورد همان بغ مهر ایزد روشنی است،  که شانزده سده پس از بر افتادن آیین مهر در اروپا, عیسویان او را به شکل امروزی در آوردند (احمد حامی).   کتاب صفحه 206:

   . اروپاییان محل بابا نوئل (بغ مهر) را در قطب شمال می دانند او با سورتمه ای که اسپان شاخدار ان را می کشیده اند به طرف قطب شمال رفته است و هر ساله از قطب شمال می آید و برای کودکان ارمغان می آورد. عجیب است که اسکندر روایات ایران نیز از اروپا به قطب شمال رفته است کلاه فریگی (مادی) به سر داشته,  رنگ محبوب او قرمز و مذهب او میترایی بوده است و میترا با سورتمه و اسب شاخدار به آسمان رفته است (اسناد این گفته یعنی رفتن اسکندر به اروپا و سنگ لوح های معابد میترایی دال بر به آسمان رفتن میترا با سورتمه و اسب شاخدار و ... در کتاب ارائه شده است).

   پرسش 1042:  آیا چند ده کعبه موجود در کشور اتیوپی،  که هر کدام بعنوان کلیسای باستانی شناخته می شوند،  و دقیقاً مانند کعبه زرتشت در محوطه تاریخی نقش رستم هستند،  از اثرات تاریخی ایرانی است،  یا اینکه تأثیر متقابل فرهنگی و دینی می باشند؟  و کلاً چه توضیح بدور از  های تاریخ برای آنها وجود دارد؟

   پاسخ پرنیان حامد: همان توضیحی داده می شود  که برای بیش از 100 معبد میترایی در اروپا و همین تعداد معبد در آفریقا موجود می باشد!

     تا به امروز به ما گفته اند آیین ایرانی میترایی از طریق 200 - 300 سرباز رومی و 10 - 20 دزد دریایی به اروپا رفته است!  باور می کنید که 320 نفر دزد و سرباز بتوانند یک همچین تاثیری در تقویم و فرهنگ و زبان و نژاد و  ... اروپاییان کرده باشند؟

   حقیقت را دوست دارید بدانید؟ :

      بین سالهای 90-73 قبل از میلاد شخصی از ایران با سپاهی عظیم از سوی مصر به طرف الجزایر و از تونس با کشتی وارد جزیره سیسیل و از آنجا به طرف شمال رفته و از ژنو به ساربروکن در آلمان و از آنجا به فرانکفورت, و کلن رفته سپس با نرمان ها (نرم پایان شاهنامه) جنگ کرده از آنجا به اسلو رفته و در زمستان به طرف قطب شمال (ظلمات) به دنبال آب حیات می رود.  سپس از این مکان به جزایر انگلستان رفته و در آنجا دیواری بر روی گوگ و ماگوگ ( یاجوج ماجوج) می کشد،  و به سوی شرق باز می گردد که در راه بازگشت به وطن او را در شهر اور سر به نیست می کنند.

      اسکندرنامه هایی که در ایران نوشته شده است،  بازگردان سفرنامه این سفر از زبان پهلوی به فارسی می باشد.  فتح کامل اروپا به دست میتری دات اشک هفتم (اسکندر تاریخ ایران) که توسط حکومت ساسانی و کشیشان اروپایی از تاریخ محو شده است.  در کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست،  از صفحه 186 تا صفحه 209 تک تک گفته های فردوسی در اسکندر نامه اش را برایتان با معابد میترایی اروپا, لوح سنگها, مجسمه ها و اسطوره های اروپایی مقایسه کردم،  و برایتان ثابت کردم فردوسی به اروپا نرفته حتما سندی به زبان پهلوی در دست داشته است،  که این اسکندر نامه را نوشته است.  

   شما دوست دارید اسمش را بگذارید تأثیر متقابل فرهنگی و دینی،  من تصور می کنم بیشتر به فتح اروپا و شمال آفریقا می ماند تا داد و ستد فرهنگی!

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

Anoosh Raavid انوش راوید   

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد