راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

قانون و نظریه در علم

قانون و نظریه در علم

Scientific Law and theory

نوشته : یوسف نراقی ــ  در:  http://ynaraghi.blogfa.com/page/laws.aspx

قانون علمی  یک اصل نظری است که از واقعیت های خاصی استنتاج شده و  قابل  اعمال  به گروهی معین یا طبقه ای از  پدیده هاست ،که بوسیله گزاره ای که مبین رابطه علیت مابین دو پدیده است ، بیان میشود . قانون علمی ، طبق اصل علیت ، بیان میدارد که بین علت و معلول رابطه ضروری وجود دارد ، و در صورت وقوع پدیده ای ( علت ) ، پدیده دیگر ( معلول ) نیز بوجود  خواهد آمد . 1

 طبق تعریف دیگر ، قانون علمی یا تجربی عبارت از گزاره ای است که بر حسب مجموعه ای از شرایط ( زمان ، مکان ، درجه حرارت ، فشار  و غیره ) بر مبنای مشاهده و آزمایش ( استقراء ) تدوین و تعمیم یافته است . انطباق یا سازواری  قانون  با شرایط باید مشخص باشد ، و حد و مرز  ( demarcation ) قانون باید به دقت تعیین شود . بدین معنا که قانون در کجا و تحت چه شرایطی اعتبار خود را از دست میدهد .

قانون گزاره عمومی است که تا زمانی که بوسیله واقعیت عینی خلاف ادعای آن به اثبات نرسیده باشد ، تحت شرایط معین مربوطه غیر قابل تغییر است . قانون باید ساده، مطلق ، تحقیق پذیر همگانی و منطبق با واقع بوده و عمومیت داشته باشد . مثلا :

1- همه سیارات در مدارهای بیضی شکل به دور خورشید حرکت می کنند.

      2–  همه گازها در اثر حرارت انبساط می یابند .

در قانون اولی ، با پیدا شدن سیاره ای که در مدار دایره ای شکل به دور خورشید گردش می کند ، قانون مزبور باطل میشود .

در قانون دوم ، نیز با پیدا شدن کازی که در اثر حرارت منبسط نشود ، این قانون باطل میشود .

یک قانون علمی که قابل اعمال در دنیای مادی و « اجتماعی » است ، باید محتوای تجربی ، و قابل آزمون مکرر ، و به اصطلاح پاپری ، بطور بالقوه « ابطال پذیر » باشد . گزاره های تحلیلی که صرفا بر حسب منطق کلیت یافته باشند ، چه درست و چه نا درست ، قانون نیستند ، و لو اینکه بخشی از یک نظریه علمی را تشکیل دهند.

نظریه ، اصل کلیی قابل قبول از نظر علم ، یا مجموعه ای از اصول است که برای تبیین پدیده ها تدوین یافته است . الگوئی که ناظر بر مشاهده بوده و پیچیده تر از قانون است و اغلب از مجموعه ای از چند قانون بهم مربوط تشکیل میشود . مانند :  

    1 – نظریه نسبیت اینشتاین

 2  – نظریه جاذبه عمومی نیوتن

 که هر یک از این نظریه ها متشکل از قوانین متعددی هستند . به نظر ماخ  « قوانین و نظریه های علمی تلخیص های تلویحی امور واقع هستند. آن ها ما را قادر می سازند که پدیدارها را توصیف و پیش بینی کنیم » . 2 

مفهوم قانون علمی با مفهوم نظریه علمی ارتباط بسیار نزدیک دارد . اغلب ای دو اصطلاح جایگزین هم بکار میروند ، گرچه نظریه علممی میتواند بطور سیستماتیک مجموعه ای از شماری از قوانین علمی مربوطه بوده و به بینش بزرگتر و پیش بین های وسیع تری می انجامد که قوانین در حالت های فردی فاقد چنین توانائی هایئ هستند .

علیرغم وجود تفاوت هائی بین قانون و نظریه ، این دو دارای نکات مشترکی هستند که عبارتند از : 1 – هر دو بر فرضیه های آزمون شده ، مبتن هستند ؛ 2 – هر دو مورد حمایت داده های عینی و تجربی زیادی هستند ؛ 3 – هر دو  از طرف اکثری ( اگر نه همه ) دانشمندان یک رشته علمی خاص مورد قبول انی ؛ 4 – هر دو ، چه قوانین علی و چه نظریه های علمی ، ابطال پذیرند ،و در صورت وجود شواهد و مدرک عینی و تجربی مخالف ، باطل میشوند .3 

باید اضافه کرد که قانون عالی ترین سطح است که هر یک از رشته های علوم میتواند به آن نائل آید ، پائین تر از آن نظریه ، و سپس فرضیه ها قرار دارند .

فرق مهمی که بین قانون و نظریه وجود دارد، این است که قانون صرفا وقوع پدیده ای را بیان میدار ؛ اما نظریه چرائی و چگونگی وقوع پدیده را تبیین میکند .4

فرضیه عبارتست از مفروض تجربی که قرار است نتایج منطقی یا تجربی آن مورد آزمون قرار گیرد . در صورت مشاهده یک نمونه خلاف ادعای فرضیه ، آن فرضیه باطل میشود .5

 گاهی گزاره های عمومی وجود  دارند که گرچه بر اساس استقراء تعمیم  یافته اند اما متفاوت از قوانین  علمی  هستند . مثل :

        همه زاغ ها سیاه اند .

اگر چه این گزاره ها هم عمومی و هم ابطال پذیراند ، اما یک قانون علمی یا طبیعی تلقی نمیشوند . چون بین« زاغ »  و رنگ « سیاه » تنها رابطه ای که وجود دارد ، رابطه « اسنادی » است و نه رابطه علی ، که در فوق به عنوان شرط اساسی قانون علمی ذکر شد . گزاره های کلی یا عمومی هنگامی قانون علمی بشمار می آیند که بین دو پدیده طبیعی رابطه ای علی را بیان دارند که یکی علت و دیگری معلول است . گزاره ای که بدین نحو تعمیم یافته باشد در تبیین یا پیش بینی پدیده های مشابه بکار می رود . جان استوارت میل معتقد بود که « یکی ازاهداف مهم علم ، اثبات روابط علی بین پدیده هاست . » 6

جان استوار میل

 گزاره هائی که فاقد شرایط یک قانون علمی باشند به عبارت همپل تعمیم های « اتفاقی » هستند . همپل توضیح میدهد که صورت کلی قوانین علمی عبارتست از « در هر موردی که شرایطی از نوع  F  متحقق شوند ، شرایطی از نوع G نیز متحقق خواهندشد . »7

کارل همپل

همپل اضافه میکندکه همه قضایائی را که صورت کلی دارند ، حتی اگر صحیص هم باشند ، نمیتوان قانون طبیعت خواند . مثلا ،گزاره « همه سنگ های درون این جعبه حاوی آهن اند » ، دارای صورت کلی است ( F شرط سنگی در این جعبه بودن است ،G شرط داشتن آهن » . اما این جمله را حتی اگر درست هم باشد ، نمیتوان قانون دانست ، بلکه بیان امری است که « به طور اتفاقی روی داده » است . چون اگر ما سنگ های درون جعبه را خالی کنیم ، سپس سنگ های دیگری در آن قرار دهیم ، دیگر حکم فوق الذکر صحت نخواهد داشت .8

 حال مثال دیگری را مورد توجه قرار می دهیم : « هر موقع هوا ابری شود ، باران میبارد . » گرچه ما بارها مشاهده کرده ایم که باران همواره در هوای ابری می بارد ، و این جمله یک گزاره کلی است ، اما شرایط کافی برای تبدیل شدن به یک قانون علمی را ندارد . چون همچنان ما بارها شاهد آن بوده ایم که هوا ابری بوده ، اما باران نیاوده است . در واقع ، گرچه این گزاره ، دارای شرایط ( جوی ) کافی است . حال گزاره فوق را به صورت ذیل تغییر میدهیم :   « هر موقع باران ببارد ، هوا ابری خواهد بود . » این گزاره با توجه به معلول ،که « باریدن باران » است ، میتواند رابطه ضروری علیت را توجیه کند ، چون هرگز دیده نشده است که باران ببارد ، یعنی معلول حضور داشته باشد ، اما ابری در آسمان نباشد ، یعنی علت غایب باشد .

یک گزاره کلی دیگری را مورد توجه قرار دهیم : « در تهران هوا زیر صفر درجه سانتیگراد افت خواد کرد . » طبق تعاریف قانون علمی و نظر پاپر ، این گزاره نمیتواند یک قانون علمی باشد . چون « ابطال پذیر » نیست ، بلکه ، بالاخره روزی یا شبی هوا  در تهران زیر صفر درجه می رسد . بنا براین ، با توجه به مثالهای فوق ، هر گزاره عمومی را نمیتوان قانون علمی خواند ، اما هر قانونی یک گزاره عمومی است .

گر چه قانون دارای ویژگی هائی است که آن را از گزاره های عمومی دیگر متمایز میسازد ، اما هنوز این ویژگی هاتوانائی تعیین مرزبندی دقیق بین قانون علمی و گزاره های کلی غیر علمی را ندارند . نگاهی به ویژگی های قانون انداخته ، سپس ملاک تمییز قانون از غیر قانون را بررسی میکنم .  

 ویژگی های قوانین علمی

قانون دارای ویژگیهائی است که آن را از گزاره های عمومی دیگر متمایز میسازد .در ذیل این ویژگیها را بطور خلاصه بیان میکنم : 

      1 -  قانون رابطه ثابتی بین پدیده ها و امور بیان میدارد .بدین معنا که هر علتی دارای معلول مشخصی است . این امر خود مبین « وجوب ترتب معلول بر عات » است ، که مشعر بر متحدالشکل بودن طبیعت ، و تبیین پدیده ها است .

       2 – قوانین علمی بر متحدالشکل بودن طبیعت ،وجود نظم و ترتیب امور و پدیده های دنیای خارج تاکید دارند .   چون در غیر اینصورت امکان تدوین قوانین وجود نداشت ، و رابطه علیت مفهوم خود را از دست میداد .

     3- قوانین علمی بر مبنای علیت پدیده ها را تبیین و یا پیش بینی میکند .فلاسفه علم معتقدند که « هدف علم عبارتست از اکتشاف قوانین و تبیین پدیده ها » . همپل معتقد است که تبیین مهم ترین هدف و وظیفه علم است : « تبیین پدیده های جهان طبیعی از اهداف اصلی علوم طبیعی است » 5 همپل میافزاید که تبیین و پیش بینی پدیده ها دو رویه یک سکه اند .

     4 – ضرورت قوانین علمی ، ضرورتی تجربی است ، و نه ضرورت منطقی که حاکم بر علوم متعارفه و ریاضیات است .

     5 – قوانین علمی شناخت های دگمی نیستند ، و با پیشرفت شناخت های علمی بشر ، همواره در حال تکامل هستند. نظریه کوپرنیک که نظریه مرکزیت زمین بطلمیوس را رد کرد  ، و خورشید را ثابت اعلام کردکه سیارت بر محور آن میچرخند .بدین ترتیب ، نظریه بطلمیوس که قرنها زمین را ثابت و بیحرکت ، و بشر را اشرف مخلوقات می پنداشت که همه اجرام فلکی از جمله خورشید و ستارگان بر گرد آن میچرخند ، خط بطلان کشید، و گامی بس عظیمی را در گشودن دروازه های پیشرفت علم نجوم  برای دانشمندان بعد از خود، برداشت .

قوانین علمی امکان دارد که قرن ها ثابت و غر قابل تغییر بر جای بمانند ، اما به مثابه احکام متافیزیکی نیستند ، که ابطال ناپذیرند ، بلکه با پیدایش نظریه نوین و پیشرفته تری بطلان آن قانون به اثبات رسیده ، و مردود شناخته میشوند .

      6 – قانون بر خلاف واقعه ای که امری فردی است ، عمومیت داشته و در زمان ها و مکان های مختلف صادق است .

   7 – وقایع و امور، مرکب و پیچیده  هستند ، در صورتیکه قانون ساده و یا نسبتا ساده است .

    8 – وقایع جزئی ، و مرکب « ممکن » یا « محتمل » به نظر می رسند ، اما قانون مشعر بر ضرورت وقوع آنها است .

بطور کلی ، قانون ، جزئی را به کلی ، مرکب را به ساده ، و ممکن را به ضروری مبدل میکند .

دیویس  ( Davis)برخی از ویژگیهای قوانین فیزیکی را بررسی کرده ، که در ذیل به تلخیص بیان میشود :

-        صحت : قوانین فیزیکی در حوزه اعتباری خود از صحت کافی برخوردارند . بر حسب تعریفشان ، هرگز مساهدات متناقضدر این قوانین به نظر نمی رسند .

-        عمومیت : این قوانین در همه زمانها و مکانه قابل اعمال هستند .

-        مطلقیت : هیچ پدیده ای ظاهرا بر آنها تاثیری ندارد .

-        سادگی : قوانین از لحاظ بیان و بر حسب معادله ریاضی ساده هستند

 -        قدرت تام : طبق مشاهدات هر رخدادی در جهان بایستی مطابق با این قوانین انجام گیرد .عدم انطباق این قوانین با تجربیات موجب ابطال آنها می شود .7 

فین مین  نیز سه نوع ویژگی برای قوانین نسبت میدهد :

-         کمیت : به صورت کمی بیان میشوند .

-         یکسانی : اغلب مبین نوع همجنسی و همسانی فضا و مکان هستند .

-         بیان صرف : قوانین صرفا رخدادها را بیان میدارند ، و نظریه ها « چرائی » و « چگونگی » آن ها را . 8   

اگر چه  این ویژگی ها ، تا حدی قوانین علمی را از گزاره های غیر علمی متمایز میسازند ، اما هنوز مسایلی وجود دارند که باید

روشن تر و دقیق تر بیان گردند. قانون علمی دقیقا چه خصوصیتی دارد که آن را از غیر علم متمایز میسازد ؟ اینحد مرزی کجا کشیده شده و بر چه پایه ای استوار است ؟ در ذیل به این مساله میپردازم . (ملاک تمییز علم از غیر علم را بدا به تفصل بررسی خواهم کرد . )

 ملاک 9تمییز قانون علمی

در ارتباط با ملاک تمییز قانون علمی از گزاره های غیر علمی ، فلاسفه علم نظرات متفاوتی ارائه داده اند . چگونه می توان یک گزاره کلی علمی را از یک گزاره کلی غیر علمی متمایز ساخت . معیار و ملاک این تمایز چیست ؟ خط فاصل میان این رو گزاره عمومی را باید در ترسیم کرد ؟

ارسطو نخستین فیلسوفی بود که بر روی مرزبندی بین علمی و غیر علمی تامل کرد ، او اظهار داشت که این مرزبندی و تمییز میان آن دو باید پیش از تفکیک تفسیرهای قابل قبول صورت پذیرد .

این نظر هوشمندانه ارسطو در تاریک اندیشی قرون وسطا به بوته فراموشی سپرده شد ؛ تا اینکه مجددا در قرون هجدهم و نوزدهم ، که علم در اثر رشد و توسعه به سن بلوغ نزدیک و برای شخصیت مستقلی قایل می شد ، مطرح گردید . در اواخر قرن نوزهم چنین به نظر میرسید که علم و مذهب در یک فضای ناسازگار قرار گرفته اند .در این فضای بحرانی ، فلاسفه علم در صدد کشف معیار یا ملاکی بودند که بتواند علم و قوانین علم را از غیر علم متمایز سازد .

دانشمندان و فلاسفه در این دوره برای تبیین پدیده های طبیعی میکوشیدند از خصوصیات و توانمندی های خود طبیعت استفاده کنند ، و نه از نیروهای ماورای طبیعی یا قدرت های اسرارآمیز آسمانی  . در این عصر چنین فرض میشد کهشناخت علمی یا ادعاهای علم را میتوان بدون رجوع به عوامل فوق طبیعی و نیروی برتر توجیه یا تبیین کرد . در حالی که شناخت های مذهبی و الهیات لزوما بر معرفت فوق طبیعی مبتنی بود . بدین ترتیب ، شناخت علمی از معرفت دینی متمایز شده بود .

 پوزیتیویسم

اولین رویکرد سیستماتیک به مساله ملاک تمییز از مکتب پوزیتیویسم ( یا اثبات گرائی ، تحصلی ) نشآت گرفت . طبق این مکتب قوانین علمی مشعر بر واقعیات بوده و بر مبنای مشاهده و تجربه و بر حسب روش استقراء تدوین می یابند . تبیین پدیده ها باید نشان دهد که آنها شواهدی از قوانین یا قاعده مندی های عام و کلی هستند . صحت تجربی قانون علمی یکی از مهمترین ملاکهای مقبولیت قوانین و نظریه های علمی تلقی میشد . گزاره های کلی که صرفا بر حسب منطق صادق بودند ، نمیتوانستد قانون علمی بشما آیند ، و لو اینکه حتی در نظریه های علمی به نوعی به کار می رفتند .10

هرشل تاکید داشت که « سازگاری با مشاهدات مهمترین محک مقبولیت قوانین و نظریه های علمی است . »11حتی در عصر نیوتن نیز چنین می انگاشتند که  نظریه  و  قوانین و « مفاهیم  علمی  بازنمود حقیقی  جهان ، و   باز آفرینی واقعیت  عینی هستند . » 12

 

 ارنست ماخ

ارنست ماخ ، فیلسوف و فیزیکدان اتریشی درباره قانون علمی می گوید : « قوانین علمی توصیف فشرده تجربه گذشته است که جهت پیش بین تجربه به آینده طراحی شده اند . یک چنین توصیف فشرده ، الگوهائی از پدیده های گذشته است ، که حامل ویژگی نمنه های آینده بشری است . » 13 به عبارت دیگر ، قوانین بر مبنای پدیده های گذشته تدوین می یابند و قابل اعمال بر تجربه آینده هستند . این نظریه مبتنی بر متحدالشکل بودن طبیعت و رابطه علیت ( وجوب ترتب معلول بر علت است ) .                                                                                                                                                                                                               از  پیشروان این مکتب ارنست ماخ ، پییر دوئم ، جان هرشل ، و در جامعه شناسی ، اگوست کنت هستند .

تحقیق پذیری    ( Verification)

پوزیتیویسم منطقی  در واقع در آغاز قرن  بیستم  از امتزاج پوزیتیویسم  ماخ و مجموعه  نظریه منطقی  برتراند راسل و آلفرد نورث وایتهد بوجود آمد ؛14 و بعد ها به فلسفه حلقه وین یا پوزیتیویسم منطقی معروف شد .

پوزیتیویسم منطقی در صدد توسعه علم بر مبنای پوزیتیویستی ( تحصلی ) و متحد کردن همه رشته های علم در یک سیستم واحد ، و تصفیه فلسفه از کل عناصر متافیزیکی ، بر حسب منطق به مثابه ابزار این فعالیت بود . در ضمن هدف این مکتب تصفیه و پاکسازی علم از هر عنصری جزء منطق و مشاهده عینی بود . در واقع پوزیتیویسم منطقی خواهان ترسیم خطی ما بین علم و منطق از یک سو ، و متافیزیک و دین از سوی دیگر ؛ و حذف هر عنصری که از این خط عبور کند ، بود .15

« مشخص ترین و مدعیانه ترین و معارضه جو ترین آموزه پوزیتیویسم منطقی اصل تحقیق پذیری است . به این شرح که شرط لازم برای معنای محصل داشتن هر جمله یا گزاره یا قضیه ، این است که باید به صورت قضیه ای بیان شود که تحلیلی باشد و یا از نظر تجربی تحقیق پذیر  . بعضی جملات که « عاطفی» اند ، یعنی بیان حال میکنند ، نظیر « چه هوای لطیفی »... که در اصطلاح قدمای خودمان انشائی شمرده میشود ، با آنکه تجربه ناپذیر و تحقیق ناپذیرند ، معنی دارند ؛ ولی معنی معرفت بخش اخباری ندارند که بتوان گفت محتمل صدق یا کذب اند . »16 

 

 ا.جی.آیر

ا.جی. آیر ، یکی از پرنفوذترین فلاسفه حلقه وین ، در کتاب پرآوازه خود ، زبان، حقیقت و منطق سعی کرده نشان دهد که اصل تحقیق پذیری چیست . طبق نظر آیر ،گزاره ای زمانی مهم و با معناست که تحلیلی یا منطقی باشد ، یا بر حسب تجربه تحقیق پذیر بوده و بتوان از طریق مشاهدات تجربی تعیین کرد که این گزاره صادق یاکاذب است . گزاره هائی که فلقد این معیلر ها، یعنی تحلیلی یا بطور تجربی تحقیق پذیر ، باشند ، گزارههای یاوه و بی معنائی هستند ،چون نه تحقیق پذیرند و نه تحلیلی . این گزاره ها عبارتن ار متافیزیک ، اخلاقیات ، دینیات و زیباشناسی .18    

کتاب آیر در واقع خلاصه ای از مکتب پوزیتیوسیم منطقی را دربر دارد ، و خود آیر نیز نماینده پر نفوذ این مکتب است . بنابراین ، طبق پوزیتیویسم منطقی ، تحقیق پذیری و تحلیلی بودن گزاره ای ملاک علمی بودن آن گزاره محسوب می شود .

اما در اواسط قرن بیستم هم مکتب پوزیتیویسم منطقی و هم ملاک تمیز علم ، پیشنادی این مکتب ، از سوی برخی فلاسفه علم معاصر مورد انتقاد قرار گرفت و بتدریج از اهمیت و نفوذ آن کاسته شد .

از اعضای مهم این مکتب میتوان موریتس شلیک ، اتو نویراث ، فیلیپ فرانک ، کارل منگر ، رودلف کارناپ ، و هانس رایشنباخ  را نام برد . 

 ابطال پذیری

کارل پاپر ، فیلسوف اتریشی – انگلیسی ، در واکنش به ملاک تمییز تحقیق پذیری پوزیتیویسم منطقی و اسقراء گرائی ، ابطال پذیری را پیشنهاد کرد که استفاده از ابطال پذیری به جای تحقیق پذیری مساله مرزبندی را حل خواهد کرد . پاپر میان تحقیق پذیری و ابطال پذیری یک عدم تقارن و مشاهده میکند .20 او اضافه میکند که تمام تلاش تحقیق پذیری بر مبنای استدلال استقرائی استوار است ،که بی اعتبار و باطل است  ، در صورتیکه ابطال پذیری بر مبنای استدلال قیاسی قرار دارد که استنتاج کاملا معتبری است .

کارل پاپر

 تلاش پاپر در ارائه ملاک تمیز، دو هدف را دنبال میکند : 1 – ارائه راه حلی برای مساله استقراء ، 2-  ارائه ملاکی که  بتواند   هدف نخستین را تقویت کند . او پس از طرح مساله  ابطال پذیری و با نقل قولی از وایزمان در تائید نظریه خود ، میگوید :    « اکنون به نظر من چیزی به نام استقراء وجود ندارد . »21 پاپر این مفهوم را به اشکال مختلف و در جاهای متعدد تکرار میکند . چون به نظر می آید که هنوز خودش هم قبول ندارد که مساله استقراء و بطور اولی ایراد هیوم به رابطه علیت را حل کرده باشد .

پاپر اظهار میدارد که اگر گزاه ای یا نظریه ای بطور  بالقوه  ابطال پذی باشد ، پس علمی است ، ولی اگر ابطال پذیر نباشد ، علمی نیست . پاپر تاکید میکند که « من یقینا یک سیستم را تنها هنگامی به عنوان اختباری ( empirical )   یا علمی می پذیرم که  توسط تجربه بتوان آن را آزمود . از این ملاحظات چنین نتیجه می شود که نه اثبات پذیری بلکه ابطال پذیری یک سیستم می بایستی همچون ملاک تحدید  در نظر گرفته شود . 21» ( تاکید ها از خود نویسنده است ) . پاپر سپس اظافه میکند که : « من از یک سیستم علمی این را نمیخواهم که یک بار برای همیشه به معنای مثبت برگزیده شود ؛ بلکه این را میخواهم که صورت منطقی آن به گونه ای باشد که بتواند به وسیله آزمونهای اختباری ، به معنای منفی برگزیده شود : باید برای یک سیستم علمی اختباری امکان مردود شدن به وسیله تجربه وجو د داشته باشد . » ( تاکید از خود نویسنده است . )

پاپر در پاورقی منظور خود از ابطال پذیری به مثابه یک ملاک تمییز ، توضیح میدهد : « من ابطال پذیری را به عنوان ملاک تحدید حدود معرفی میکنم ولی نه ملاک معنا . علاوه بر این متوجه به این نکته باشید که من پیش از این . . .  به شدت استعمال اندیشه معنا را همچون ملاکی برای تحدید حدود مورد انتقاد قرار دادم . »

 پاپر با مثال ذیل نظر خود را توضیح میدهد . گزاره « فردا در این جا یا باران خواهد آمد و یا باران نخواهد آمد . » از نظر پاپر یک گزاره اختباری نیست ، چون ابطال پذیر نیست . اما گزاره « فردا در انجا باران [واهد آمد » می تواند گزاره ای اختباری باشد. بنابراین ، گزاره علمی از نظر پاپر ابطال پذیری آن است .

ابطال پذیری از طرف فلاسفه معاصر مورد انتقاد قرار گرفت . بوژه امره لاکاتوش اظهار داشت که « ابطال پذیری ساده » نمیتواند ملاک تمییز موفقی باشد .نظرات نتقادی توماس کون ، پل فیرابند و امره لاکاتوش را در بخش « علم » به تفصیل بررسی خواهم کرد . 

قوانین علم ، قوانین طبیعت

تا قبل از قرن بیستم ، فلاسقه علم بین قوانین طبیع و قوانین علم و قوانین تجربی تمایزی قائل نبودند ، و اغلب مترادف هم بکار می بردند ، و قوانین علم را بیان لفظی قوانین طبیعت تلقی میکردند ،که بر مبنای روش تجربی آنها را کشف و تدوین می نمودند .

در سال 1959 ، مایکل اسکرایون   ( M.Scriven ) در گردهمائی سالانه  انجمن امریکائی پیشرفت علوم ، در مقاله ای که برای این گردهمائی تهیه کرده بودبود ، بین قوانین طبیعت   ( Laws of Nature ) و قوانین علم  ( Laws of Science ) تمایز واضحی قایل شد .23 او در این مقاله ادعا کرد که قوانین علم ، در بهترین حالت خود ، از صحت نسبی و محدودیت اجرائی بر خوردارند . او از این مقدمه نتیجه گرفت که قوانین علم بطور تقریبی درست هستند ، پس ، به احتمال زیاد ، باید قوانین دیگری باشند که صحت و دقت کامل تری برخوردار بوده و بر طبیعت اعمال میشوند . او این قوانین را ، قوانین طبیعت نامید ؛ و به عنوان مثال افزود که ، هنگامی که نسل هائی از فلاسفه درگیر این بحث بودند که آیا دترمینیسم فیزیکی ( مادی ) مانع وجود اراده آزادست ، در واقع با قوانین طبیعت سرو کار داشتند . سپس اظهار داشت که در ارتباط با قوانین  طبیعت ، دو نظریه وجود دارد :

1- نظریه نظم و قاعده   ( Regularity )، که معتقد است قوانین طبیعت بیانگر نوعی نظم و هماهنگی در جهان طبیعت است . این قوانین صرفا نحوه وجودی جهان را توضیح میدهند .

2 – نظریه ضرورت گرا (  Necessitarian ) ، که طبق این نظریه ، قوانین طبیعت « اصولی » هستند که بر پدیده های طبیعی جهان حاکم اند . بدین معنا که جهان طبیعی از قوانین تبعیت میکنند . این دو نظریه را بررسی میکنم :

1 – نظریه مبتنی بر نظم و قاعده : در دهه های اخیر دانشمدانی چون جی.رایت  ( J. Wright ) و رزنبرگ ( Rosenbeg ) در رابطه با قوانین طبیعت بحث های قابل قبولی رامطرح کرده اند . بدین معنا که نظریه مطرح در خصوص تفسیر مفهوم قانون طبیعت که به دیوید هیوم  نسبت داده می شود ، یک اشتباه است . آنچه که به طور تاریخی تا اواخر قرن بیستم برداشت « هیومی » از قوانین طبیعت تلقی میشد ، یک نام گذاری غلطی بود . در رابطه با قوانین طبیعت ، هیوم خود «هیومی » نبود . بلکه او خود ضرورت گرا بود . هیوم معتقد بود که فوانین طبیعت به نوعی ضروری هستند ( گرچه بطور منطقی ضروری نیستند ) . بد بینی افسانه ای او شناخت شناسی بود ، و نه فیزیکی ؛ و علیرغم آن ، او تاکید داشت که بر این باور است که قوانین طبیعت ( بطور مادی ) ضروری هستند ، اما در تجربه چنین ضرورتی مشاهده نمیشود ، و او نیز نتوانسته چیزی در این خصوص پیدا کند .

آنچه طرفداران نظم و قاعده باور دارند ، این است که قوانین طبیعت فاقد « ضرورت فیزیکی » هستند . نه در طبیعت و نه در قوانین طبیعت چنین ضرورتی مشاهده نمی شود . بین ضرورت منطقی و احتمال وقوع صرف حالت میانه ای وجود ندارد .

2 – نظریه ضرورت گرائی  : طرفداران این نظریه بیان مدارند که در طبیعت ضرورت فیزیکی ( یا آنسان کهگاهی ضرورت قانونی خوانده میشود ) وجد دارد . این نظریه دو تفسیر متفاوتی ارائه میدهد . طبق نظر برخی طرفداران نظریه ضرورت ، ضرورت فیزیکی خصوصیت  قوانین طبیعت  است ( همانطور که صحت ، عمومیت و غیره از خصوصیت قانون هستند . )

 ** – قوانین طبیعت 

                   1- حقیقت های واقعی هستند و نه صرفا منطقی  :

                                                       نقطه جوش سولفور 6/444 درجه سانتیگراد مبین یک حقیقت واقعی است .

                                                           هر عددی دارای یک مضاعف است ، بیانگر یک حقیقت منطقی است .

                 2 -  در هر زمان و مکان حقیقت دارند :

                                                           همه قوانین طبیعت در کل جهان ( یا کهکشان شیری ) صادق هستند ،و نه صرفا در کره         و                                                   زمین ، و  همه قوانین طبیعت در همه زمانها صدق میکند و نه فقط مثلا ، برای قرن          ف                                                  هفدهم یا دوره سوم زمین شناسی .

               3 –نام خاصی ندارند :

                                                       قوانین طبیعت شاید دارای مفاهیم کلی مثل «توده » ، « رنگ » ، « استعداد » ، « سرمایه » ،

                                                    « بیماری دیابت » ، « سود سرمایه گذاری » و غیره باشند  ، اما نام خاصی نظیر « رودخانه

                                               فریزر »، « کره زمین » ، « 22/57 ریال » ،  « اردیبهشت 1389 » ، یا « I B M » ندارند .

      4 – ادعاهای عمومی یا آماری هستند :

                                                  « همه مس های خالص هادی الکتریسته هستند » مبین یک قانون طبیعت  است .  اما « ستارگان وجود دارند » ( گرچه واقعیت است ) اما بیانگر یک قانون طبیعت نیست : نه قانون عمومی است و نه قانون آماری .

 

         5 – ادعاهای مشروط هستند و نه ادعاهای قطعی :

                                                  ادعاهای قطعی که  برابر ادعاهای مشروط هستند ، می توانند دارای ویژگی قانون باشند .

                                                  مثلا ، « دستگاه متحرک دائمی از نوع اول وجود ندارد . » برابر با « اگر شئی ای دستگاه ت                                            م                                           تحرک دائمی باشد ، از نوع اول نیست » از جمله گزاره ای است که میتواند قانون باشد .

                                                  ادعاهای قطعی ( یا جزمی ) که برابر با  ادعاهای مشروط  نباشند ، مثل  ( « آن ها ستاره هستند » ) نمیتوانند دارای ویژگی قانون باشند . 24 

حال از بررسی ویژگی های قانون طبیعت ، به این سوال میرسیم که آیا این پنج شرط مشترک برای تمییز قانون طبیعت از  قانون غیر طبیعت کافی هستند ؟ طرفداران نظم و قاعده به این سوال جواب مثبت میدهند ، اما طرفداران ضرورت جواب منفی میدهند .

در این بخش ، سعی شده است که قانون علمی را تعریف و ویژگی آن را بیان دارم . ملاک تمییز قانون از غیر قانون را بررسی  و برداشت های متفاوت از ملاک تمییز را بطور تطبیقی مطالعه نموده و بلاخره به بحث درباره قانون طبیعت و قانون علم ، که یک بحث اواخر قرن بیستمی است ، پرداخته و خلاصه ای از نظرات دو نظریه ضرورت گرائی و اصالت نظم وقاعده رابیان دارم . در قسمتی که به علم و بویژه فلسفه علم خواهم پرداخت ، قانون علمی را مجددا مورد توجه قرار خواهم داد .


مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

کلیک کنید:  قرن سنت گریزی

کلیک کنید:  دمکراسی، فدرالیسم، حزب

کلیک کنید:  آینده پژوهی و آینده بینی ارگ

آبی= روشنفکری و فروتنی،  زرد= خرد و هوشیاری، قرمز=  عشق و پایداری،  مشروح اینجا

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری وبلاگ بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید،  و در جهت علم مربوطه وبلاگ،  با استراتژی مشخص یاری نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ و وبلاگ گفتمان تاریخ،  توسط ده ها وبلاگ و وبسایت دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شوند،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به اصل وبلاگ من مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2