راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

پرسش و پاسخ های ویژه 94 و 95 و 96

پرسش و پاسخ ویژه 96

تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه

      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.

   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   پرسش 1987: سلام استاد، درباره پورپیرار ..... و نظرات او چه نظری دارید؟ ایا وهابی است؟

   پاسخ انوش راوید:  درود یکی از مهمترین کارهای ما بعنوان یک ایرانی تاریخی، برپایی و نگهداری احترام و محیط دمکرات و آزادی قلم و اندیشه است، از نظر من هر شخص می تواند هرچه دلش خواست بنویسد، بدون کوچکترین سانسور و خود سانسوری، ولی در نهایت علم بر جهل پیروز است. درباره آقای پورپیرار بانوی گرامی پرنیان حامد پاسخ گفته اند،  که لینک آن در http://arq.ir/551 می باشد.

   پرسش 1988مصطفی:  سلام، چند وقتی که می خواهم این مطلب رو وبلاگ بزارم فراموش میکنم ولی الان مینویسم یک سال پیش با شخصی از شوش در حال گفتوگو بودم که در ترجمه کتاب های افسانه ای چون هری پاتر و ارباب حلقه ها و... بود. می گفت که نویسنده معروف جی آر تالکین تمام کتاب افسانه ها رو خونده مخصوصا افسانه های ایرانی رو ، بعد کتاب هایش را از روی همین افسانه ها نوشته ، بعد نماد هایی رو که در کتا ب هایش میبینیم نماد یک تمدن است مثل بز که نماد شوش. و هر حیوانی شبیه بز مثل قوچ میش و... با هم فرق می کند و گویای یک تمدن دیگریه.یک مطلب دیگه ای که گفت اینکه تا سال 86 فرانسوی ها در شوش کند و کاو میکردند و آثار آن منطقه رو به نام خودشون ثبت می کردند. آیا این گفته حقیقت داره؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام آیا منظور از به نام خودشان ثبت می کردند آثاری است که از شوش بردند موزه لوور؟  اگر منظور این است حقیقت دارد.

   نظر 1989 محمود:  کاری بس بزرگ می کنید که با دروغ مبارزه می کنید. ریشه تمام مشکلات و جنگ ها و بدبختی های تمام موجودات جهان همین دروغ است. متاسفانه من آدرسی ندارم و تا زمانی که کسی برای ایمیلی درست کند کمی باید صبور باشم.  ولی به شما خسته نباشید و تندرست مقاوم باشید، می گویم. برایتان سلامتی و موفقیت آرزو می کنم.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از شما.

   پرسش 1990:  استاد فرمودید ک شاهان اشکانی لقب اشک " می داشتند ، و فرمودید اشکانی ها یک حکومت طوایفی ک بالغ بر طوایف بسیاری بوده را اداره میکردند ، طوایفی از جاهای مختلف ایران ک نسبت فامیلی و قومی قبیله ای را با هم ، را هم نداشته اند ، یعنی اشکانی ها توانسته بودند ، جامعه ای مثل الان آمریکا را بنیان گذاری کنند ؟ ک هر قسمت جداگانه اداره شود توسط ایالت خود اداره شود ؟ یا یک شاه بر کل سرزمین ها نظارت می کرده است ، ؟

 در زمان اشکانی ها اگر یک نفر از قبیله دیگری به جز خود اشکانی ها توسط مجلس مهستان به پادشاهی انتخاب میشد ،؟ آیا باز هم باید لقب اشک میگرفت؟ مثال اگر یک ترک زبان یا کرد زبان یا گیلکی زبان ، انتخاب میشد لقب اشک میگرفت و نامش تعقیر داده میشد ؟ چون بیشتر اشکانیان رو با نام مهرداد یا بلاش .. میشناسیم . و اینکه طایفه اصلی اشکانیان ، چه طایفه ای بودند ، ؟؟ و مرکز اصلی ان ها در کجای ایران بوده است ؟ با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام در تاریخ ایران نوشته 90 پادشاهی بود در جای دیگر نوشته 120 پادشاهی تصور می کنم از جامعه امروز امریکا هم پیشرفته تر بوده است به هر تقدیر امروز هم ریس جمهور امریکا لقب پرزیدنت می گیرد چه ترک زبان چه گیلکی زبان (این قسمت سوال شما را دوست ندارم منطقی نیست و بی ارتباط) هر قسمت توسط ایالت خود اداره می شد و باج به کسی نمیدادند  کما اینکه در زمان اردشیر ساسانی شاهد تعدادی نام آنها هستیم مهرداد هم خود لقب است یعنی قانون مهری مهر+دات =قانون (یعنی فرقه زبان مذهبی جدا از تیردات یا گودز و یا بلاش) در این جمهوری به احترام ارشک بزرگ لقب اشک می گرفتند یعنی خود را وابسته به او اعلام می کردند.

   یک سرس اشکانیان ارمنستان بودند یک سری اشکانیان ایران دو فرقه روی تاریخ ما جدا شده از همدیگر،  فرقه اشکانیان 12 پادشاه 165 سال،  فرقه اشغانیان 8 پادشاه 153 سال از نسل فریبز بن کاووس.

    مرکز اصلی آنها در مدائن بوده است . مشکل این است که این جمهوری بر اثر شروع جنگ بین دو فرقه اشک ها و مردم رومیه مدائن که به آنها رومی می گفتند و عقب نشتن رومی ها به طرف غرب به کلی نابود شد و همه چیز به هم ریخته از حالت جمهوری اولیه بیرون آمده است و پس از ان ما اشک ها را می شناسیم و خاندان پرنی و پارت و اشکانی و رومی . و.... (=90 خاندان دیگر) را همه را اشکانی می گوییم در کتاب نام شاهان این دوره 300 ساله را که با نژاد های مختلف در تاریخ ایران نوشته شده برای شما بررسی کردم اگر علاقه داشتید بخوانید.

   پرسش 1991:  سلام، من23 سالمه و خیلی به تاریخ ایران باستان علاقه دارم. تا قبل از اینکه مقالات وبلاگ شمارو بخونم منم مثل خیلی از هم وطنان فکر میکردم که آره به ما حمله شده و داستانهای اعراب و اسکندر و مغول و ... واقعیت داره، ولی الآن رفتم تو فکر که نکنه همش دسیسه بوده و این همه سال سرمون کلاه رفته.. سوالاتی که ازتون دارم: شما این اطلاعاتو از کجا به دست آوردید؟ چقدر به صحتشون اطمینان دارید؟ از همه مهمتر چرا با مسئولین در میون نمیزارید که علنی بشه؟؟ آخه خیلی مهمه. اگه حق با شما باشه باید کتب درسی اصلاح بشن و از همه مهمتر مردم به هویت اصلیه خودشون پی ببرن.. ممنون میشم جوابمو بدید.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام این اطلاعات را از مطالعه حدود 8 سال روزی 6-7 ساعت بدست آوردم. صحتش روی تاریخ مکتوب است که کسی توجهی نمیکند. تاریخ مکتوب ما را افسانه قلمداد می کنند یک سری پرت و پلای پر تناقضی که با عنوان تاریخ برای خودشان ثبت کردند تغییر نمی دهند. گاهی اشتباهاتی در کار هست که خودم فوری تصحیح می کنم اما تعداد این اشتباهات خیلی زیاد نیست یک درصد شاید.  کتاب چاپ شد یک گزارش تهیه شد بعدی در حال تهیه است با مسئولین در میان گذاشته شد با اساتید صحبت شد  کاملا علنی شده است تقاضا کردیم کتب درسی را اصلاح کنند. تنها تقاضای من این بود که اگر حق با ما نیست با سند ثابت کنند که متاسفانه خبری از چنین اسنادی هم نیست پاسخ استاد کشورتان در مقابل آن همه سند جلوی چشمشان این بود "من فکر می کنم خود الکساندر است" چنین پاسخی نه ارزش علمی دارد نه سند است نه عقیده شخصی ایشان برای من سند رد سخنانم است.

    به هر تقدیر اینجا سعی دارم اطلاعاتم را در اختیار مردم کشورم بگذارم تا مردم به هویت اصلی شان پی ببرند  شما بفرمایید اگر پیشنهاد دیگری دارید حتما سعی در اجرای آن خواهیم کرد شخصا تصور میکنم باید صبر داشته باشیم،  دروغ 2000 ساله یکروزه از ذهن ها  پاک نمی شود.

کلیک کنید:  نامه به آموزش و پرورش

   پرسش 1992 مسعود:  استاد راوید و خانم حامد گرامی یک سوال داشتم میخواستم بدانم نبردها و جنگهای اریوبرزن با اسکندر تاریخ ما بوده است دیگر اره؟.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام اریوبرزنی که سکه و شجره دارد این است:

      در سال 48 ق.م با کی سر ایل اوس که شده جلیوی سزارین شده (جولیو سزار) درگیر بوده است. و این جریان با جریان پسر اسفندیار در جنگ با کهرم و فداکاری های او در تنگه پارس و کشته شدن او در آن منطقه به کلی درهم شده 266 سال به عقب کشیده شده است. جولیوسزار شده الکساندر. الکساندر شده اسکندر فرشیدور پسر اسفندیار شده اریوبرزن این دسته گل مورخین یونانی و مفسیرین امروزی است سند اریوبرزنی که در مقابل الکساندر مقدونی در تنگه پارس مقاومت کرده باشد را به من نشان بدهید جز از فرشیدور کس دیگری در تنگه پارس مقاومت نکرده اون هم به استناد تاریخ ایران نه سکه ای در کار است و نه ....  نمی فهمم این همه سردار هخامنشی سکه دارند این اریوبرزنی که می فرمایید و آنقدر مهم است چرا هیچ اثری ندارد؟ شاید یونانی ها به فرشیدور اریوبرزن می گفتند و کی هروم همان الکساندرشان است حرفی نداریم اما در این صورت به اسکندر تاریخ ایران ارتباطی ندارد کهرم 266 سال قبل از اسکندر  در هندیجان ایران شکست خورد و پسر شاه ایران آنها را دنبال کرد و کشت،  چه ربطی به اسکندر ما دارد؟ و ماجرای کهرم چه ربطی به هخامنشی دارد؟ ماجرا 15 سال قبل از کوروش کبیر است! این است گرامی دقیقا همین است که بر سر آن سخن می گوییم تیتر کتاب را ببینید "اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست" این در نتیجه تفسیر های غلط امروزی در جهان درست شده است دو شخصیت یکی شده یک موجودی ساخته شده از مقدونیه و یونان امروزی که برود افغانستان را فتح کند کدام مورخ چنین چیزی نوشته خدا داند! و این کهرمی که اهل سوریه بوده و در کتیبه بیستون هم نوشته یمنو و یمن که سوریه بوده چه جوری شده یونان و مقدونیه امروزی من که نمی فهمم مردم و اساتید کشور ایران چرا اعتراضی ندارند؟ بنده البته معترضم و الان بی شوخی یا جواب مستند مستدلل می خواهم تا سکوت کنم یا در همین روند تا آخر عمرم آنقدر مکتوب می کنم تا این پرت و پلا ها را از تاریخ بردارند. بنده بیشتر از شما به دلاوران کشورن افتخار می کنم خیالتان راحت باشد اما به فرشیدور که در مقابل الکساندر ایستاد و در انتها این شاه سوریه را نابود کردند و به اسکندری که اروپا را فتح کرد و تمدن اروپا توسط او بنیاد نهاده شد. دلاور کشورم اسکندر را نمیدهم بکنند الکساندر اریوبرزن بی سند،  بگذارند در مقابلش به من تلقین کنند به موجودی خیالی به نام اریوبرزن که در مقابل موجود افسانه ای که ما برای خودمان ساختیم افتخار کن! می گردم ببینم در مقابل این هندوانه که زیر بغل من گذاشتند چه چیز هایی را از من گرفتند.  یک نفر به من بگوید این همه معبد میترایی وسط اروپا چطور ممکن است تاثیر 4-5 دزد دریایی باشد؟ یا چگونه بنیاد اسکاندیناوی توسط دزدانی دریایی از نژاد اسکانی گذاشته شده؟ و این لغت اسکانی که همان اشکانی است چرا درست تلفظ نمی شود؟ و چرا به حکومت اشکانی در اروپا حکومت اسکانی نمی گویند و همه جا پارت می نویسند؟ تا من به شما بگویم با دسیسه اریوبرزن بر ضد الکساندری که  اسکندر شده چگونه افتخارات فتح اروپا و افتخارات دلاوری به نام اسکندر را از شما گرفتند.

   پرسش 1993 مسعود:  سلام استاد راوید میخواستم بدانم ایا این موجود افسانه ای گریفین واقعیت داشته و وجود داشته است؟ سایت های محتلف زده بودند که جسد چنین موجودی در ارومیه کشف شده است که شبیه است به این موجود در ستون تخت جمشید .و کورش بزرگ هم نوشته بود که در اکواریوم شخصی خود ازاین موجود داشته است... زنده باشید

   پاسخ پرنیان حامد: با سلام در باره جسد هیچ نمیدانم اما دوست داشتم بدانم کوروش بزرگ کجا چنین چیزی نوشته من تا به این لحظه چنین سندی را ندیدم محبت می فرمایید سند نوشته کوروش را ارسال کنید؟ سپاس گزارم.

   پرسش 1994 آرش:  درمورد مجسمه مکشوفه داریوش در شوش مستندی دیدم که به نظر می رسد گروه شورشی که سر مجسمه را جدا کرده اند(باضربات نیزه که از قسمت سینه به بالا بیشتر اصابت کرده) نام شاه را که به زبان هیروگلیف نوشته شده بوده را پاک کردند ولی چون از زبان میخی اطلاعی نداشتند برای همین نام شاه به زبان میخی پاک نشده بوده این مستند نتیجه گیری کرد که ارتش یونانی اسکندر این کار را کردند به نظر من همان نظری که داشتم در مورد شورش های متعدد که اسکندر اشکانی یکی از سرداران بوده بیشتر محقق می شود چون باید گروه شورشی مصری بوده باشند نه یونانی نظر شما در این مورد چگونه است؟ با تشکر

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما . ایا مستند سندی داشت که انچه کنده شده خط هیروگلیف بوده است ؟ در باب چیزی که کنده شده و نمی بینیم هر کس هر  گونه که دوست دارد می تواند قضاوت کند . الکساندر چرا باید کله مجسمه داریوش را بکند ؟ این همه شورشی که نام انها در بیستون امده و به قول شما اشکانیان که دلایل بیشتری برای کندن سر مجسمه او داشتند نه؟ من نمی توانم نظری در این باب بدهم جز از اینکه تناقضات سخن را بررسی کنم یک سوال دیگر ممکن نیست کله مجسمه را خاندان عباسی یا  خاندان صفوی و یا حتی خاندان قاجاریه و .....کنده باشند که حتما اقای الکساندر یونانی باید ان را برای ما کنده باشد ؟ با سپاس از شما طرح هر سوالی کمکی به روشنگری است اما در باب مستند با این اطلاعاتی که نوشتید قضاوتی جز پرت و پلایی دیگر نمی توانم بکنم پاینده باشید 

   نظر 1995:  وبلاگتان بسیار برام جالب بود تا به امروز به همچین محتوایی برنخورده بودم براتون آروزی موفقیت و سلامتی میکنم , یک مورد در قسمتی از مطلب مفید وبلاگتان بگم که در یونان و روم اکثر بناهایی که کاشی کاری شده اند بخاطر تاثیر پزیری آنان از ایرانیان بوده است به خصوص رومیان که در آن زمان درگیر جنگ با ایران بودن و در بسیاری از مناسبت های اقتصادی این کاشی ها را به روم اتقال میدادند که نمونه آن امروز در بسیاری از کشورهای اروپایی مثل انگلستان دیده شده که کاملا توسط ایرانیان برش داده شده اند.

   پاسخ پرنیان حامد درود بر شما با سپاس از اطلاعاتی که در اختیار ما گذاشتید.

   پرسش 1996 امید:  با سلام و درود فراوان خدمت شما خانم حامد و آقای راوید. راستش یه سوال برام پیش اومده. اونم اینکه خانم پرنیان در کتابشون از قول منابع مختلف تاریخ حمله اسکندر رو 90 قبل از میلاد (بندهش).64 قبل از میلاد(شاهنامه فردوسی) و 69 قبل از میلاد (تاریخ بلعمی) ذکر کردن.اون چیزی که من متوجه نشدم اینه که مگر330 قبل از میلاد زمان به پایان رسیدن سلسله هخامنشی نبوده؟اگر آره پس جریان این 200 و اندی سال چیه و اگر نه پس سلسله هخامنشی در چه تاریخی به پایان رسیده؟

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام احتمالا هخامنشیان به سال293 تا  71 ق.م . بودند  آنچه در کتاب در اختیار شما گذاشتم داده های تاریخ ایران است الان به مدت سه سال است سعی در مطابق کردن خاندان هخامنشی با داده های تاریخ ایران داریم و از همه مهم تر به دنبال سند دست اول برای ان . امروز می توانم احتمال آن را  به شما بدهم که سکه های فراتکا که در موزه بریتانیا است سکه های دست نشاندگان پارس توسط الکساندر نیستند که شباهت به سکه هخامنشی دارند بلکه سکه های خود خاندان هخامنشی در ایرانند ردیف حکومت شاهان سکه ها هم ردیف سلسله هخامنشی از داریوش اول است چون بر سکه ها به زبان یونانی نوشته شده آنها را پس از الکساندر قدمت زدند حال انکه سکه سرداران هخامنشی هم به زبان یونانی است و این زبان چون اکدی یکی از زبان های اصلی و رسمی بوده و ارتباطی با الکساندر و حتی یونان امروزی ندارد تکرار می کنم هومر که پدر زبان و ادبیات یونانی است متولد نینوا است نه یونان و اتن امروزی این زبان و خط زبان و خط رسمی بین النهرین است که اشکانیان نیز از ان استفاده می کردند و این هیچ ارتباطی با حمله یک یونانی به ایران ندارد.

این سکه ها و توضیحات آن  را نگاه کنید :

  سمت چپ : آنچه در بالا با عنوان فراتکار امده با قسمت 2 دستنشاندگی پارت یکی است 1. پتوگراز اول همان داریوش . (داریوش اول )2 ارته خشتر (خشایارشا)3 هوبرز همان هو میتر اذر برزین مهر= میتر وهومن =بهمن  99 ساله تاریخ ایران از داریوش تا اردشیر اول .4 منوچهر = کی مان اوش نرسه  (داریوش دوم  ). ارته خشتره دوم  اردشیر دوم نموپت فریاپت پسرش ..........

این ردیف خاندان هخامنشی است،  سکه ها هم قیافه هایی آشنا دارند

   سمت چپ سکه های فراتکار سمت راست آنچه در تاریخ جهان مکتوب است.  سکه اردوان چهارم،  سکه داریوش دوم هخامنشی،  سکه سنتروک،  سکه اردشیر بابکان.  سکه وسطی از ردیف فراتکا هم که صد در صد سکه هخامنشی است،  هیچ تردیدی در آن نیست حال چگونه داریوش دوم هخامنشی و دست نشاندگان پارت در پارس و  سنتروک و اردشیر بابکان،  همه یک شکل را داشتند را خودتان قضاوت کنید.  یا سکه را اشتباه تشخیص دادند (در باب اردشیر بابکان) یا اینها همه یک آدم با لقب های مختلف است (سه مورد دیگر).

     شما گویا  کتاب را در اختیار دارید در زمان نوشتن کتاب من با اسناد پر تناقض امروزی مثل این سکه ها کاری نداشتم لذا کتاب تنها از دیدگاه تاریخ مکتوب ایران است شما صفحات 28 تا 32 و صفحات 60-61 را یکبار دیگر نگاه کنید از 400 و اندی حکومتی که برای اشکانیان امروز مکتوب کردند در تاریخ ایران 265 سال آن شاه شاهان بودند بقیه آن پرنی ها و پارت ها موجود بودند اما نه با عنوان شاهشاهان لاجرم در زمان هخامنشی نیز به عنوان شاه در منطقه خود حکومت داشتند که به اشتباه همه این زمان را امروز زیر هخامنشی نوشتند که الکساندر همان اسکندر تاریخ ایران بشود تناقض روی تاریخ مشهود است نمونه آن مثال سکه های درهم بالا و یا نام تیرداد اشکانی وسط حمله الکساندر یونانی به پارس در نوشته های مورخین یونانی. مه اگر دست از این تفسیرهای بی مورد بردارند حتی نوشته مورخین یونانی هم شاهد و سند این رویداد هاست.

    به هر تقدیر تا صحت کامل این فرضیه و سند روشن نشود،  نمی توانم به شما پاسخ صد در صد بدهم اگر شما هم علاقه دارید می توانید همچون دیگر دوستان و یارانی که سه سال است با همدیگر در پی اسناد این جریان بودیم به ما ملحق بشوید و در یافتن اسناد کمک کنید در غیر اینصورت صبر داشته باشید علم پله پله است و نیاز به تحقیق و کنکاش دارد.

   نظر 1997 ایراندوست:  درود،  جناب راوید بزگوار .  این اولین دیدار من از وبلاگ شما هست .شاید نظر بنده درج نشود و پاسخ داده نشود ... خدا میداند .

من میخواهم از شما جویا شوم .همت و تلاش خود را جهت واکاوی تاریخ انجام میدهید و این ستودنی است ولی این فعالیت سرانجام نمیدهد و گمان مند می شود.  شما پیش به سوی یک تئوری میروید که همه را از آن ملت ما کرده و نگرش را نگرش جهان وطنی میکنید. بسی جای تعجب هست که میبینم هیچ چیز در تاریخ گزشته را تایید نکرده و رد میکنید! این بازگویی تاریخ نیست! این بازگویی و واکاوی یک تاریخ سلیقه ای هست که به نام ایران هست ولی نتیجه اش بر ضد ایران میشود! نمی توان با گفتن مدام چند اصطلاح از پاسخگویی منطقی شانه خالی کرد... مدام امپریالیسم و مدام نظام آموزشی (من را یاد چه گوارای فقید می اندازید) مگر آنکه ایمان داشته باشیم هر کس مغابر نظرات ما مطلبی میدهد به عنوان موجودی بدودن درک و شعور و صرفا طوطی وار به ادای سخن میپردازد.

واقعا سوال هست !دیگر اسکندر گحسته شد ایرانی؟! با متون باستانی نویسندگان یونان باستان چه کار کنیم؟ با متون رومیان چه کار کنیم؟ با متون ساسانی چه کار کنیم؟ با متون قرون وسطی و متون دوره ی اسلامی چه کار کنیم؟ این اسکندر یک شبه به دنیا نیامده که با طوماری از نوشته ها از بین برود و بدتر از آن سر آخر شود ایرانی!!!

    نمیدانم که چه بگویم در باب این سخن! که فراوان هست! مسدونیا یا همان مقدونیه را با آب تاب واکاوی میکنید و دانشگونه بر علم صرف و نحو کلمه به کلمه هم آگاهی دارید! چه کلماتی را تطبیق قرار میدهید ؟.

مغ؟ مغان ؟ مغدون؟ ای وای برمن!

   اینجا کلمه ای دشنام محسوب میشود و در جای دیگر دراین کره خاکی اسم غذا یا ... هست!  در مورد سرزمین آلاسکای آمریکای فعلی چطور؟ نکند چندی بعد بعد یک فردی بیاید بگوید آلاسکا اسمی بوده که پیشینیان ما با آن خاطره داشتن و مراد از آن آلاسکا ( بستنی بوده که میل میفرمودند... آنجا آلاسکا درست شد و به آن نام خوانده شد!)  امیدوارم این گفتار آخری را از سر تمسخر ندانید بلکه دردی احساس میکنم که از نبود واکاوی دقیق و سلیقه ای ناشی میشود!  باسپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما نظر شما گرامی عینا انچه مکتوب فرمودید بر وبلاگ گفتمان درج  می شود دلیلی برای حذف نظر شما گرامی نمی بینم چرا که شما چهارچوب ادب و نزاکت را به خوبی رعایت کرده اید این که شما نظری مخالف داشته باشید و یا ما را برای پیشبرد کار نصیحتی بفرمایید نه تنها باعث سر شکستگی نیست که باعث شادمانی ماست

با وجود آنکه روی سخن شما با آقای انوش راوید است از انجا که علاقه مندم با شما سخن بگویم و سخن شما نیز با اسکندر مرتبط می باشد ,اجازه می خواهم پاسخگوی شما باشم . مسائلی که مطرح فرمودید را پاسخ خواهم گفت چنانچه نیاز به توضیح  بیشتر و اسناد بیشتر  در برخی موارد هست بر وبلاگ گفتمان در خدمت شما هستم:

1. در باب تئوری جهان وطنی که شما به ان اشاره فرمودید تصور می کنم سوء تفاهمی برای شما ایجاد شده است چرا که ما از خطوط جغرافیایی امروزی که توسط سازمان ملل مشخص شده است و به عبارت دیگر ایرانی گربه شکل, دفاع نمی کنیم بلکه از تمدنی باستانی که شامل کل به اصطلاح  شرق نزدیک امروزی می شود دفاع می کنیم این محدوده شامل ایران امروزی عراق امروزی سوریه و لبنان امروزی کشور ترکیه امروزی هند و افغانستان و پاکستان امروزی گرجستان و ارمنستان و ..... امروزی است لذا مسئله وطن گربه شکل امروزی ما و یا خدای ناکرده نژاد پرستی در کار نیست. حتی خود لغت ایران نیز همانگونه که بر وبلاگ مکتوب است تنها شامل قسمت شمال غربی کشور ایران امروزی (آایرها در کنار رود ارس) می باشد که شامل واحه ای تا ارمنستان امروزی خواهد شد .  حتی   برای سخن از قسمت جنوبی همین کشور مجبوریم از لغت پارسه یا Persia  و حتی در زمانی دورتر از تاریخ مجبوریم  از لغت هند  استفاده کنیم. لذا به شما خاطرنشان می کنم نژادپرستی در کار نیست . تنها مسئله ادعای وجود تمدنهایی کهن به قدمت این منطقه در اروپای امروزی است که  با وجود انکه از دید علم زمین شناسی مردود است باز بر چنین ادعای بی اساسی اصرار و به دروغ ان را در جهان تبلیغ می کنند. در زمان شکل گیری تمدن ,حدود بیست هزار سال پیش از دید علم زمین شناسی  اروپا هنوز  زیر یخ های قطور عهد یخبندان است . حال جلوی من سند می گذارند که کاسه و کوزه سفالی بیست هزار ساله از زیر خاک چک واسلواکی بیرون  اوردند! در ذهن یک انسان که یک کم عقل داشته باشد این سوال پیش می اید که این کاسه کوزه را با کدام خاک ساخته اند وقتی کل سرزمین زیر یخ های قطور بوده است؟ کاسه و کوزه اگر واقعا بیست هزار سال قدمت دارد تنها سخن منطقی این است که بعدها که یخها اب شده و سرزمین مساعد با زندگی بشر, مردمی که از اسیا نزدیک ( یا مصر) به این سو مهاجرت کردند کاسه و کوزه را باخود اوردند . اما چنین تفسیر نمی شود رسما در این گزارشی که جلوی من است در نهایت بی شرمی نتیجه گرفته قدمت تمدن در این منطقه بیست هزار سال است!

   الان شما  بفرمایید چه کنم ؟  بنویسم ای ملت گوش به زنگ باشید این سند زمین شناسی آن هم نوشته های ابوریحان بیرونی که از یخی در حدود این منطقه سخن می گوید که با سگ و سورتمه از ان می گذشتند !  چنین تمدنی غیر ممکن است! یا ننویسم چون این فعالیت سرانجام نمی دهد و شما را گمان مند خواهد کرد و بنده را نژاد پرست؟ 

2. مسئله " نمی توان با گفتن مدام چند اصطلاح از پاسخگویی منطقی شانه خالی " را که شما مطرح کرده اید ! محبت بفرمایید اسنادی که در سه سال گذشته بر این وبلاگ ارائه شده است , تعداد پاسخ هایی که باسند بر این وبلاگ مکتوب است را  یک شمارش بفرمایید و به من بگویید کجا از پاسخ گویی منطقی و مستند شانه خالی کرده ام ؟ و در کجا تنها تکرار مدام یک اصطلاح یا سند دیده می شود ؟ تکرار سولات از بی دقتی و بی حوصلگی خواننده  در خواندن وبلاگ است که با صبر تمام پاسخگو انها بودم! 

3. تاریخ سلیقه من و شما نیست ! تاریخ اسناد مکتوب و اثار باستانی است در بسیاری موارد اسنادی که در اینجا ارائه داده می شود نه تنها باب طبع من نیست که به شدت با افکار شخصی مغایرت دارد بنده اگر اسمم پژوهشگر است موظف هستم کلیه اسناد را ارائه دهم چه سلیقه یا نظر شخصی من باشد چه برای شخص خودم ناراحت کننده باشد. الگوی من برای این کار فردوسی بزرگی است که بی طرف مکتوب کرده است و نظرات شخصی او در اثرش نمایان نیست به همین علت هر گروه و فرقه او را به خود نسبت می دهند حال انکه شما هر سندی از شاهنامه در باب عقاید شخصی فردوسی برای من بیاورید من برای شما سند خلاف ان را خواهم اورد در ای راستا اقایان محترم در ایران مطابق با عقاید شخصی خود قسمتهای دیگر شاهنامه که باب میل ایشان نیست  را الحاقی میدانند که دراینصورت پس از تجزیه و تحلیل  دو یا سه فرقه مختلف کل شاهنامه فردوسی الحاقی خواهد بود. به این می گویند به سلیقه حکم دادن که اساتید کشورتان مشغولند و اعتراضی ندارید!

4. نمونه دیگر تاریخ سلیقه ای نوشتن مسئله گجستک بودن اسکندر است که به سلیقه مورخین فرقه مزدیسنا در ایران مکتوب شده  است و دشمن فرقه دیویسنا بودند. بنده با فرقه  و سلیقه مورخ کار ندارم ! اگر مزدیسنا او را گجستک انیرانی میداند هیچ دلیلی ندارد که دیویسنا او را انیران بداند بر من محقق واضح است مورخ دربار ساسانی از ترس جانش هم که شده نمی اید از فرقه دیویسنا دفاع کند . اما ایا من نیز امروز  باید ان را ملاک قرار دهم یا وظیفه دارم تحقیق کنم موضوع اصلی و حقیقت چه بوده است ؟ متون یونانی و رومی که سند دست دوم و سوم هستند که هیچ سند دست اول ان یعنی اثار باستانی و لوحهای بابلی نیز و در حقیقت  هیچکدام از اسنادی که گفتید تفسیرات امروزی را تایید نمی کنند (کتاب که احتمالا فعلا در دسترس شما نیست و از طریقه پرسش و نظر شما مطمئن هستم که ان را نخوانده اید  حد اقل محبت بفرمایید 16 دقیقه  گزارش لوحهای بابلی را نگاه کنید به من بگویید این اسناد پر تناقض به تفسیر,  مدرک و سند چیست؟)

   در باب مکتوبات بعد از اسلام هم که واضح و مشخص اسکندر را از الکساندر مورخین یونانی جدا کردند اسکندر شخص دیگری است الکساندر مورخین یونانی شخص دیگر که امروزه به تفسیر  یکی شده اند این هم سند واضح و گویا از این مورخین  در این باب هیچ بحث و شکی  نیست

 طبری می گوید در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود                                 نقل از ابن خلدون

  اسکندری که در این تاریخ ها مکتوب است شخصی است که به سال 65 قبل از میلاد مسیح است نه الکساندری که به سال 330 قبل از میلاد بود ! اسکندر را می گوییم ایرانی بود نه الکساندر مورخین یونانی که در تاریخ ما کهرم = کی هروم  خواهد شد اینها دو شخص بودند نه یک شخص !

5.گرامی مسادونیا یا ماکادون یا ماکا در کتیبه بیستون جزو قلمرو داریوش اول در سه سال اول حکومت او مکتوب است کجای تاریخ نوشته داریوش در سه سال اول حکومتش مقدونیه امروزی را گرفت؟ اسم مقدونیه امروزی اسکودرا است که  پس از فتح ان داریوش در نقش رستم این اسم را به فهرست ساتراپی هایش اضافه کرده است.از ماکادونی بدتر مسئله یونا است که به یونان امروزی تفسیر می شود کجای تاریخ نوشته داریوش اول هخامنشی یونان امروزی را فتح کرده که این اسم باز جزوفهرست ساتراپ های داریوش در بیستون مکتوب است !  ترا به خدا یک کمی هم توجه داشته باشید هر تفسیری از سوی غرب   برای شما شده بی چون و چرا نپذیرید بیستون جلوی چشمتان است . همچنین باز از شما تقاضا دارم فرصتی  بگذارید  حداقل این 16 دقیقه گزارش را نگاه کنید بعد  با هم سخن می گوییم و امیددارم  از مقوله الاسکا صرف نظر بفرمایید باسپاس، پاینده باشید.

کلیک کنید:  دو کتاب مهم جغرافیایی و ایرانیان کاشفان آمریکا

   پرسش پهلوی نژاد 1998:  لطفا "بیستون" را معنا کنید؟

    پاسخ پرنیان حامد با سلام لغت در لفظ امروزی نیز بی+ستون است . بی  همان بغ  است ستون را ستان نیز نوشته و همان ستون ترجمه کردند . حال لغت یا به معنی محل و خانه یا ستون های بغان است . یا لغت بی +ستان به معنی جایگاه بغ هاست همچون ارمن +ستان= محل ارمن ها  یا خوز +ستان  محل خوز ها و ... که ساختار مقدس بودن محل بیشتر فرضیه دوم را تایید می کند. 

   پرسش 1999 پهلوی نژاد:  باسلام خدمت آقای راوید و خانم حامد . از شما که وقت گرانبهایتان را برای پاسخ به سوالات مختلف و متنوع ما صرف میکنید صمیمانه تشکر میکنم.  به نظر من ذوالقرنین باید فریدون باشد،همانطور که شما هم در ای ن مورد دید مثبتی دارید. دلیل دیگر من این است:

   فریدون=پریدون=ثری تون (اوستایی): پری(در زبان یونانی) و ثری(در انگلیسی) معادل سه است و این عبارت به نظر من بمعنی "سه جایگاه" یا "سه کون(مکان)" است؛ همانگونه که درمورد ذوالقرنین آمده که به غروبگاه و طلوع گاه و محل سد یاجوج وماجوج وارد شد.  میدانم شما این بحث را پاسخ گفتید اما نوشتم تا شاید کمکی باشد برای جستوجوگران حقیقت

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام مراقب باشید در متون کهن لغت فریدون در اوستا ثرئتون (ث ساکن ,ر فتحه ,ئ کسره ت فتحه ن فتحه)  sraetaouna   درزبان  پهلوی فردون (ف ساکن ,ر کسره ) fredoun و در زبان فارسی آفریدون  afridoun   و افریدون (به فتح ا و ف ساکن ) و فریدون  مکتوب است و ذوالقرنین فاتح چهارجهت مکتوب است شمال جنوب شرق و غرب نه سه جهت  با سپاس از شما 

   نظر 2000 مصطفی:  با سلام در روم باستان برای نمایش هایشان از ببر هیرکانی یا همان ببر مازندران استفاده می کردند که متاسفانه منقرض شدند.

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام اگر به مفسرین امروزی است که تفسیر خواهند کرد این ببرها را از هیرکان ایران کول می کردند می  بردند به رم در ایتالیا! به هر تقدیر سند شما برای ما سخن بسیار با ارزشی است از شما سپاسگزام.

   پرسش 2001 سیروس:  درود. خانم پرنیان در پاسخهای شما یک تناقص یافت میشود، در یک جا فرمودید کی هروم پسر ارجاسپ به سوی ایران آمد ............. جانشین آنان در سوریه خاندان سلوکیان (با ... سال فاصله از الکساندر تا سلوکس اول) بودند، که این خاندان در موصل با اشکانیان در گیر بودند، و در جای دیگر فرمودید کی هروم حدود15/36 سال پیش از کوروش بوده.اما اشکانیان پس از هخامنشیان آمدند و. با این وصف فاصله میان کی هروم و جانشینانش میشود حدود 300 سالاین تناقض را چگونه پاسخ میدهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما گرامی شما تفسیرات امروزی در باب تاریخ را با اسناد مکتوب  تاریخ ایران به هم پیچیدید که چنین نتیجه ای حاصل شد . من اسناد دست اول جهان را می توانم برای شما بروی تاریخ ایران جایگزین کنم اما تفسیرات اشتباه محققان بعدی را که نمی توانم روی تاریخ جای دهم ! جملات شما را انگونه که بر تاریخ ایران و اسناد دست اول  برای انان موجود است با اجازه شما  تصحیح می کنم  ببینید بازهم تناقضی در کار هست

در یک جا فرمودید کی هروم پسر ارجاسپ به سوی ایران آمد .زمان ان مطابق تاریخهای داده شد در مکتوبات ایران حدود 320 الی 311 ق.م و 15 الی 36 سال قبل از کوروش کبیر مکتوب است  جانشین آنان در سوریه خاندان سلوکیان (با صفر . سال فاصله در سوریه  از الکساندر تا سلوکس اول ) بودند، که این خاندان در موصل با اشکانیان  و در بابل بیش از 12 سال با حاکمان بابل در گیر بودندبه همین علت مطابق لوحهای بابلی که سند دست اول است تاجگزاری سلوکس در بابل بیش از 12 سال با مرگ الکساندر اختلاف زمانی دارد که برای این فاصله زمانی در جهان تا به امروز  تفسیرات بسیار بامزه و غیر منطقی شده است   

   ادامه پرسش:  و در جای دیگر فرمودید کی هروم حدود15/36 سال پیش از کوروش بوده.اما اشکانیان پس از هخامنشیان آمدند و.با این وصف فاصله میان کی هروم و جانشینانش میشود حدود 300 سال این تناقض را چگونه پاسخ میدهید؟

   پاسخ پرنیان حامد:   حکومت اشکانی در ایران پس از اسکندر در کلیه متون ایرانی حدود 300 سال مکتوب است (عدد قابل قبول برای من  از لحاظ سندیت عدد منجمین بابلی است که 265 سال است که با عدد تاریخ طبری هم نزدیک است ) این تارخ طبری :

  حال آنکه اسنادی چون سکه ها وجود بنیاد شاهان اشکانی نه با عنوان شاه شاهان بلکه با عنوان شاه محلی را حدود 464 سال نشان می دهد اختلاف این دو عدد 199 سال است ارشک را به استناد  سکه ها 250  ق.م نوشتند اختلاف آن با 199 سال اضافه ای که برای اشکانیان با عنوان شاه شاهان الان در جهان تفسیر می شود 51 ق.م  خواهد بود و این دقیقا حرف طبری را تایید می کند.

   طبری می گوید در ایام ملوک الطوایف ولادت عیسی بود این ولادت در سال 65 از غلبه الاسکندر بر سرزمین بابل در سال 51 اشکانی بود. 

   پس آن 199 سال اول در تاریخ حکومت اشکانی نیست اشکانیان شاه هستند و شاه شاهان خاندان دیگری است که به آن هخامنشی می گوییم بر سکه های اشکانی هم از زمان مهرداد دوم لغت شاه شاهان ظاهر می شود(464 سال حکومت اشکانی بعد از الکساندر و سلوکیان در ایران تفسیر بی سند امروزی است) اسکندری هم که سال 65 قبل از میلاد بود یک شخصیت دیگری است که به الکساندر مورخین یونانی هیچ ارتباطی ندارد.  

   یک حساب دیگر آنکه مطابق تاریخ ایران شما 65 ق.م را با 222 سال حکومت هخامنشی جمع کنید می شود 287 این عدد را با 36 سال که تاریخ زردشت زمان گشتاسپ را نشان میدهد و جنگ یادگار زریران و پس از آن کهرم پسر ارجاسپ است را جمع کنید می شود 323 ق.م  سالی که برای مرگ الکساندر در نظر گرفته اند ! الکساندر همان کهرم تاریخ ماست که البته با شخص دیگری با لقب اسکندر که 266 سال بعد از او بود و کلی افتخارات در جهان داشت به هم پیچیدند با هم قاطی کردند تفسیر بی مورد کردند تاریخ های درهم دادند تا 266 سال اضافه را جبران کنند این آش تناقضات را در تاریخ برای ما به جای گذاشتند (گزارش را نگاه کنید حتی مورخ یونانی تاریخ حکومت شاه هخامنشی را عددی دیگر داده است که باز عدد دلبخواه مفسرین در جهان نوشته می شود!)

    اسناد 36 سال بالا از آثارالباقیه ابوریحان بیرونی است که صفحه 247 کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست" هم مکتوب است،    کتاب صفحه 247  به نوشته ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه:

   از جلوس کوروش کبیر تا جلوس اسکندر 222 سال بوده است،  از زردشت تا اسکندر 258 سال بوده است، لاجرم -36 = 222-258   زرردشت زمان گشتاسپ 36 سال قبل از کوروش کبیر بوده است.

  آیا مشکل سوء تفاهم تناقض برای شما حل شده است یا نیاز به توضیح و اسناد بیشتری است؟ به هر تقدیر اسناد بر کتاب و وبلاگ مکتوب است چنانچه نیاز به توضیح بیشتری است بر وبلاگ  پاسخگوی شما هستم

پاینده باشید.

   پرسش 2002 اندی:  با سلام و خسته نباشید به نظر شما این میتونه درست باشه ک کوروش میتراپرست بوده و داریوش مزدا پرست؟ اگه آره که ذوالقرنین بودن کوروش منتفی میشه اگه نه پس احترام گذاشتن به خدایان بابلی رو چجوری میشه توجیه کرد؟؟؟

    پاسخ پرنیان حامد:  با سلام دقیقا همین گونه است و اسناد این مدعا در کتاب "اسکندر تاریخ ایران, الکساندر یونانی نیست" مکتوب است (کوروش یکی از ذوالقرنین هاست ذوالقرنین اسکندر, کوروش کبیر نیست اسناد ذولقرنین ها نیز در کتاب همین مکتوب است).

ارگ  http://arq.ir

پرسش و پاسخ ویژه 95

تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه

      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.

   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

   نظر ساسان 1982:  در اینترنت جستجو کردم و به چند مورد دیگر کشف سکه در اسکاندیناوی برخوردم. سکه ها مربوط به عهد ساسانی است که تعدادش به 13000 میرسد. و در جزیره Gotland سوید کشف شده،  لینک مرتبط

http://www.freerepublic.com/focus/news/746713/posts

   اما دو مورد دیگر که در نروژ یافت شده. یکی در جنوب شرقی اسلو در شهر Østfold. این سکه ها مربوط به 750 پس از میلاد است و در بین سالهای 825 تا 850 وارد نروژ شده اما تعداد یا وزن آن روشن نیست. این سکه ها در موزه تاریخ و فرهنگ در کنار دانشگاه اسلو نگهداری میشود. این لیک توضیح خیلی کوتاهی در این باره میدهد و بیشتر به یابنده آن پرداخته

http://www.ba.no/nyheter/irix/article3842560.ece

   کارشناس نروژی در این روزنامه میگوید که بعید است که پارسها به این منطقه آمده باشند و به احتمال زیاد سکه ها یا از Gotland سوید آمده اند یا از روسیه.  مورد دیگر که در حدود همین منطقه یافت شده پایه سنگی یک کلیساست که با خط پارسی باستان یا اوستایی (بقول این سایت) روی آن هک شده. وبلاگ هیچ توضیحی در مورد این یافته نمیدهد و تنها قدمت این کلیسا را مورد پرسش قرار داه

http://arkeologiavisa.blogspot.no/2014_02_01_archive.html

   اگر به مطلب تازه ای در این مورد برخورم برایتان ارسال میکنم، با سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  با سلام و سپاس از شما،  روزنامه را شخصا به زبان آلمانی خواندم نوشته بود سکه ها همه ساسانی هستند. شما هم تایید کردید. سکه هم به هر تقدیر قابل جابجایی است این را هم می دانیم. اما این پایه کلیسا آن هم دقیقا در اسلویی که من آن کتیبه اژدها کش با کلاه مادی را  در کتاب با شاهنامه فردوسی تطبیق دادم سندی است که اگر واقعا  اینطور باشد دیگر هیچ جای شکی در حقانیت  اسکندر نامه شاهنامه و به اروپا رفتن اسکانی ها باقی نخواهد گذاشت از ایران که سایت ها فیلتر بود الان از اینجا اقدام می کنم با یک دنیا سپاس از شما، پاینده باشید.

   پرسش مرتضی 1983:  درود بر خانم حامد گرامی ... در مورد واژه ی چینستان در بندهش , باید گفت که در خود زبان پهلوی نیز نام چین, سین بوده است. مثلا در متن پهلوی خسرو و ریدکی قبادان در دستنویس mk بند ۴۶ متن:

۴۶_  اما با زنجبیل چینی ( و ) هلیله پرورده هیچ انبه ( ای ) برابر نیست.

حال آوانویسی متن:

بی اباگ سنجیبیل ئی سینیگ هلیلگ ئی پروردگ ایچ امبگ پهیکار نیست.

پس سین در اصل همان چین است. هر چند در زند بهمن یشت در آوانویسی صادق هدایت واژه ی چینیگ به چشم میخورد, ولی سین و چین در اصل یکی هستند. لذا گمان نمی کنم به خاطر ایزد سین, به جنوب میانرودان چین استان بگویند. سین همان چین است ولی چین در زند بهمن یشت به نظر چین امروزی می آید و سین بندهش خوزستان است.  خوشحال میشوم نظرتان را با بنده در میان بگذارید . سپاس

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما ، شما دارید گفته های کتاب را تایید می کنید نظر من همان است که در کتاب است. "هرجا در تاریخ  ایران (تا زمان اشکانیان) نام چین یا چین استان آمده است منظور خوزستان است نه کشور چین امروزی." 

   پرسش  1984:  با درود،  در همین تالار پرسمان یکجا فرمودید اسکندر(احتمالا مقدونی) 36 سال پیش از کوروش بزرگ میزیسته و در جای دیگر گفتید 15 سال پیش از آن. بالاخره کدام یک از ایندو درست است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  درود بر شما  روی کتاب مبداء نا معلوم داشتم که 36 سال قبل از کوروش را نشان می دهد. سه سال پیش روی همین وبلاگ نوشتم 36 سال پیش دو سال پیش نوشتم بین 36 تا 15 سال پیش الان زیج شهریاری را دقیقا حساب کردم مبداء من نیروسنه اوستا بخترنرسه است لذا اگر اینطور باشد حمله کهرم می شود حدود 15  سال قبل از کوروش کبیر. برای همه ان پاسخ های دیگر هم از لغت حدود استفاده کردم. شما بین 36 الی 15 قبل از کوروش کبیر را در نظر بگیرید به حساب من 15 سال حدود بگذارید تا بنده در مستند دقیقا خدمتتان بگویم چند سال  قبل از کوروش کبیر بود (تاریخ مکتوب شده بین اسکندر و الکساندر 226 سال اختلاف زمان دارد شما برای 15 سال دارید از من بهانه می گیرید؟ صبر بفرمایید تاریخ دقیق را بعد از حساب دقیق زیج شهریاری براییتان ارسال می کنم)

   ادامه پرسش:  دوم: همین اسکندر طبق کتیبه های بابلی در شهر پلا درسوریه فرمانروایی میکرده، مطابق منابع یونانی الکساندر هم در شهر Pella پایتخت آندروس در یونان بوده. دلیل شما بر اینکه این پلای بابلی همان Pella در یونان نیست چیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  اسکندر در سوریه نبوده !  کهرم  در سوریه بوده که قائدتا باید الکساندر مورخین یونانی باشد

 1.  چه ربطی به اسکندر تاریخ ما دارد که 226 سال بعد ظاهر می شود؟

 2.  من نباید چیزی ثابت کنم .  من ثابت کردم که اسکندر تاریخ ما ربطی به الکساندر مورخ یونانی ندارد و الکساندر مورخ یونانی هم از سوریه راه افتاده نه از یونان و مقدونیه چون متون بغازکوی نام پلا و پلائیت را در شمال سوریه نشان می دهند و رود اندروس هم در فرشا شمال سوریه است و سکه های الکساندر هم تنها به گویش شمال سوریه در سال 330 ق.م الکساندر خوانده می شود.

    شما الان باید سند بیاورید که قدمت نام پلا در کشور مقدونیه امروزی چقدر است (سند دست اول می خواهم  چون سند دست اول ارائه دادم) و از چه زمانی نام این سرزمین مقدونیه شده و از چه زمانی نام آن مکان پلا شده (از دوره بیزانس این هم جوابتان) اگر اسناد شما هم تاریخ 330 ق.م میلاد را نشان داد آنوقت تازه از من سوال کنید چرا این مقدونیه است و آن یکی نیست!

   ادامه پرسش:  حال اگر قبول کنیم که کی هروم اهل پلای سوریه بود پس الکساندر مقدونی Pella که بود و چه کرد و در چه تاریخی می زیست؟

   پاسخ پرنیان حامد:  الکساندر همان کی هروم است تنها با اسکندر تاریخ ما ربطی ندارد 226 سال اختلاف زمان کی هروم یعنی شاه سوریه یعنی الکساندر مورخین یونانی و اسکندر تاریخ ماست.

"اسکندر تاریخ ایران ، الکساندر یونانی نیست" هم عنوان کتاب  است. 

   نظر 1985:  سلام،  بنیادی مطالعاتی و تحقیقاتی در شرف تاسیس می باشد و در حال حاضر مشغول به بررسی دوران قاجار و تهیه رفرنسی بصورت مرجع جهت دانشگاهیان و غیر ایرانی و غیر می باشد. چنانچه مایل به همکاری می باشید بسیار ممنون خواهم شذ اطلاع فرمایید.

   پاسخ انوش راوید :  حضور برادر گرامی جناب آقای وحید شیخ احمد صفاری،  با احترام و درود و سپاس از توجه حضرتعالی،  گرامی خیلی علاقمند بودم که از نزدیک در کنار عزیزان بنیاد باشم، ولی من در روستای جل چلاسر زندگی می کنم،  و بیشتر اوقات نیز در مسافرت تاریخی دور دست هستم،  در هر صورت با کمال میل اینترنتی در خدمت خواهم بود،  جهت اطلاع برای علاقمندان مطالعه کننده این وبلاگ لینک شما را در زیر قرار می دهم،  مجدد سپاسگزارم.

پژوهشکده مطالعات و تحقیقات (پمتاک)   http://www.pmtk.blogfa.com

   نظر 1986:  با سلام خسته نباشید یک بار دیگر از خانم حامد تشکر میکنم بخاطر تهیه مستند تفسیر لوحه های بابلی. من تا حالا بارها دیدمش و هربار که می بینم خیلی لذت میبرم چون خانم حامد فوق العاده زیبا و مستدل و با صلابت صحبت میکنند. و لهجه فوق العاده ایشان بسیار قدرتمند است تشکر فراوان دارم از ایشان و از اقای راوید امیدوارم همیشه تندرست و پیروز و زنده باشید .....

   پاسخ پرنیان حامد:  باسلام از شما سپاسگزارم و با سپاس از آقای نوید صلح دوست برای تهیه این مستند، امید داریم توانسته باشیم خدمتی به کشورمان کرده باشیم،  پاینده باشید.

   پرسش 700:  روستای زرگران قزوین چرا به زبان رومیایی صحبت می کنند و به آنها رومی می گویند؟

   پاسخ انوش راوید:  درود،  زبان زرگری یا رومیایی و مردم روم،  همان روم شاهنامه است،  اسکندر رومی نیز از همین مردم بوده است،  که در آن زمان میترایی بودند،  رومیان در طول تاریخ از ایران به تمام جهان پخش شدند،  و کشور روم را بوجود آوردند،  و تمدن ایرانی را به روم بردند،  مشروح در استان های تاریخی ایران،  جهت اطلاع بیشتر،  لینک های مقاله را مطالعه نمایید،  و پرسش های خود را مطرح نمایید.  جهت اطلاع بیشتر از روستا،  در جستجوها بنویسید:  روستای زرگران قزوین.

      حکایت سعدی: .... از آنجا کاسه چینی بروم آرم ....،  منظور از چین کاشان است،  و روم همین روم در ایران است. http://arq.ir/111

   پرسش 701:  میشه یه آدرسی یه شماره از خودتون بدین که هرموقع مسیرم طرف شما افتاد باهاتون در تماس باشم مخصوصاً تو روستا و طبیعت گردی،  ممنون.

   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس از توجه شما،  بدین منظور با:

  1 ــ  گته گلی خانه بمدیریت خانم شهره اشتری،

  2 ــ  خونه گلی بمدیریت آقای فرزین ملکی،

   تماس بگیرید،  شماره تلفن و آدرس های آنها در اینترنت می باشد.

   پرسش 702:  سوالی دیگر داشتم میخاستم در مورد رشته باستان شناسی سیاسی بدونم ..ایا شما میدانید چیست و چه معانی دارد وچه کاری انجام میدهد؟ با تشکر از شما استاد گرامی.

   پاسخ انوش راوید:  در چند دهه اخیر رویکرد جدیدی در باستان‌شناسی به وجود آمده است‌،  که به عنوان باستان‌شناسی سیاسی مطرح است.  استفاده ابزاری از علوم مختلف‌ و خاصه باستان‌شناسی و تاریخ، ابزاری توجیهی در اختیار بسیاری از سیاست‌ مداران قرار داده است،  که با ارایه مدارک و بعضا خلق برخی مدارک،  به‌ اهداف خود دست یابند.  مانند سریال ما و فرا زمینی ها که تلویزیون فارسی زبان منوتو آنرا نشان می دهد،  در این سریال کتاب های مختلف باستان شناسی سیاسی،  که کاری بس تبهکارنه است را نشان می دهد.  جهت اطلاع بیشتر به کتاب باستان شناسی سیاسی یعقوب محمدی فر مراجعه نمایید،  دانلود رایگان آن در اینترنت وجود دارد.

   عکس جام زیبای دوران هخامنشی،  از طلای 22 عیار با 14 سانتی‌متر ارتفاع و تصویر دو زن که هر دو آنها تاجی به‌ شکل مار بر سر دارند،  و روی آن برجسته شده است.  به گفته کارشناسان موزه‌ بریتانیا و دانشگاه اکسفورد، این جام متعلق به ابتدای سلسله هخامنشیان است،  عکس شماره 5239 از موزه مجازی ارگ.

   مهم:  انگلیسها درباره این جام مقداری پرت و پلا گفته اند،  که زیر تخت پدربزرگ جان‌ وبر بوده و...،  گوش تان به این دروغها نباشد،  این اشیا دزدی از ایران است و باید پس دهند.

 ارگ  http://arq.ir

پرسش و پاسخ ویژه 94

تعداد دیگری از پرسش و پاسخ های قابل توجه

      بمنظور گسترش محیط دمکرات و آزادی اندیشه و قلم اینترنتی،  این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان حامد پاسخ داده می شود،  جهت پرسش و پاسخ های انوش راوید در اینجا بروید.

   توجه:  عزیزان،  بمنظور تحقیقات بیشتر،  گاه ممکن است پاسخها مدت زیاد تری زمان ببرد،  لطفاً حوصله نمایید،  مطمئنا بمنظور پیش برد اهداف ایرانی،  هیچ نظر و پرسش بی پاسخ نمی ماند.  در ضمن اگر پرسش تأیید شد،  و پاسخ آن نبود،  در اولین پست بعدی پاسخ داده می شود،  اگر پرسشی از قلم افتاد،  لطفاً یاد آوری نمایید.

   توجه 2:  نظرات و پرسشها از جانب خوانندگان وبلاگ است،  و نظر وبلاگ نمی باشد،  پاسخ ها دانش وبلاگ است.

عکس قلعه فومن،  عکس شماره 7221.

   پرسش 1979:  درود بر استاد گرامی انوش راوید لطفا بفرمایید من چگونه میتوانم اسامی روستاهها و شهرهای قدیمی ایران را بدست آورم؟

   پاسخ انوش راوید:  درود، تا آنجا که می دانم، در کتابخانه وزارت کشور و احتمالاً چند کتابخانه دولتی دیگر، کتاب یکصد هزار نام شهر و روستای ایران یا نام آبادی های ایران، من قصد داشتم تهیه و پی دی اف و منتشر کنم، که نشد،  امیدوارم علاقمندان اینکار را بکنند.

   نظر 1980:  خوارزم= خوار (در زبان مازندرانی بمعنی خوب است)+ رزم =جایی که میتوان رزم را در آن خوب انجام داد یا جایی که رزمگران خوب دارد.

   پاسخ پرنیان حامد:  نام باستانی ان  به پارسی Uvârazmîy  به اکدی  «هومَریزمَه» است.

   نظر 1981:  درود بانو پرنیان،  پستهای شما رو در تالار اسکندر و شاهنامه فردوسی در هم میهن خواندم ، بسیار عالی و بی نقص بود ... تشکر از شما برای زنده نگه داشتن فرهنگ غنی ایرانیان. از مدیر گروه شنیدم که از ادامه همکاری در آنجا خودداری میکنید، بسیار حیف است که ما را از داشته های خود محروم میکنید .... بزرگوار هر آنچه از تاریخ میدانستم کاملا در ذهن من به هم ریخته است، فقط از گفتارهای شما نتهای من بالغ بر 3000 خطی میشود که هنوز نتونستم مرتبشون کنم !!! تازه هنوز کتاب و تمام پستهای اسکندر رو هم کامل نخوانده ام ...

   پاسخ پرنیان حامد: درود بر شما  گرامی من داشته های خود را از هیچکس دریغ نکرده و نمی کنم مسئله تهیه مستند لوحهای بابلی بود که شاهد آن هستید و این فرصتی برای سخن بر تالارها باقی نمی گذارد. بر هم میهن جز از اسکندر و شاهنامه فردوسی سه جستار دیگر در باب اسکندر و سکه ها و تاریخ ایران و... و یک جستار نیز در باب طوفان موجود است و من تا آنجا که توانستم اطلاعاتم را با مردم کشورم در میان گذاشته ام.  وبلاگ گفتمان نیز شامل پاسخگویی به سوالات و مقالات به مدت سه سال می باشد. اگر فرصتی باشد با کمال میل باز بر تالارها پاسخگو خواهم بود. آنچه از تاریخ می دانستیم با خواندن تاریخ ایران و مخصوصا شاهنامه فردوسی در ذهن من هم به هم ریخت و خوشبختانه در طول ده سال گذشته تک تک به هم ریختگی ها در حال اثبات شدن است اما شاید بهتر باشد شما اینگونه نت بر ندارید چرا که من هنوز خودم زنده هستم  و مشغول پیشرفت و تصحیح خودم می باشم. سه هزار خطی که محبت کردید و نت برداشتید و حال نمی دانید چگونه مرتب کنید (که تصور می کنم در کتاب خود مرتب شده است) مرتب کردنش برای خود من نیم ساعت بیشتر طول نمی کشد. این وقت گرانبهایتان را صرف پیشرفت کنید. سوالات و نقد های این سه هزار خط نتی  که برداشتید را بنویسید. آنچه در مدت سه سال گذشته سند مسلم یافت را در اختیارتان می گذارم آنچه دچار تردید است را کمک کنید سند بیابیم.  من هنوز خودم در میان شما هستم، دوباره کاری نکنید.
ادامه:  حال سوال:  1) من هرچه جستجو کردم در تاریخ همانند شاهنامه نامی از هخامنشیان نیافتم و هر آنچه راجب آن سلسله ای بود در انشان و زیگورات خلاصه شده بود، دلیل آن چیست؟  همانند آنچه گفته بودید در مورد پادشاهان انشان.

  پاسخ پرنیان حامد:  بر همان جستار سخنی در این باب پیش آمد فرضیه ای را بیان کردم که امروز برای من قابل اثبات است صبر داشته باشید اسناد آن در مستند اصلی اسکندر ارائه خواهد شد خاندان کوروش با نماد رستم ششصد ساله در شاهنامه مکتوب است.

http://forum.hammihan.com/thread52339-3.html

   تا صفحه 7 ادامه دارد و دوباره بر جستار اسکندر در تاریخ و ادبیات ادامه پیدا کرد، و بدانید   خشایارشا نوه کوروش است اما پسر داریوش هخامنشی. کوروش در لوحش اشاره ای به هخامنش ندارد. ... از پدرانش هم تنها با عنوان شاه انشان نام می برد نه شاه شاهان تنها خودش و پسرش شاه شاهان هستند و این موضوع توسط ساسانیان از میان رفته که دوباره شاهنامه به ان اشاره دارد و  .............. صبر داشته باشید مستند اسکندر ساخته شود.
   ادامه:  آیا این صفحه را مطالعه کرده اید؟  http://en.wikipedia.org/wiki/Sumerian_King_List
   پاسخ پرنیان حامد: مطابق با شجره لوحهای بابلی تنظیم شده است. در خود اصل ترجمه سالهای لوح به تفسیر مترجم است چه رسد به تفسیر بعدی ویکی پدیا بر روی آن. گرامی مراقب باشید ویکی پدیا ماخذ نیست شما هم فردا صبح می توانید هر آنچه دوست دارید بر ویکی پدیا مکتوب کنید، به شما پیشنهاد می کنم حال که وقت گرانقدرتان را صرف این کار می کنید، به جای رجوع به ویکی پدیا حداقل از   livius.org اصل ترجمه لوحها را برداشته بر روی آنها کار کنید که ماخذ شما برای جهان قابل قبول باشد.
   ادامه:  جمشید که نماد خاندان سومریان هست در کجای این شجره نامه قراردارد؟

   پاسخ پرنیان حامد:  جمشید نماد سومریانی است که از جیرفت = جی رفته شده در زمان طوفانی که جی را رفت و آن محل را تبدیل به کویر لوت (لوت یعنی جایی که به گل نشسته و دیگر حاصل خیز نیست) به سوی بیت النهرین رفتند.  سومریان اقوام کله پهنی هستند که با مردم بومی تفاوت داشتند و ناگهان از شرق یعنی فلات ایران در این محل ظاهر شدند (محبت کنید جستار طوفان را بر هم میهن مطالعه کنید    طوفان بر همین وبلاگ گفتمان هم کپی شده است)

http://forum.hammihan.com/thread74976-3.html

   ادامه:  در این شجره چرا آکدیان که نماد ضحاک مدت حکومتشان کمتر از مدت 1000 سال است.

   پاسخ پرنیان حامد:  حال توجه کنید پاسخ هر دو سوال شما در باب جمشید و ضحاک :

مطابق سندی که خودتان از ویکی پدیا ارسال کردید از سطر اول شروع کنیم: 

Alulim

 

8 sars (28,800 years)

Between 35th and 30th century BC

 
         
         

   8 سارس به چه سندی بیست و هشت هزار و هشتصد سال است؟ من که اصلا بی سواد و جوان این مترجم سالخورده پس از خواندن سخنان دیودور باز می نویسد بیست و هشت هزار و هشتصد سال،  مکافات از همین سطر اول شروع می شود مترجم مطابق معمول و به سیاست روز هر چه دوست داشته نوشته حساب، حساب مرغ و تخم مرغی است که به درد ما نمی خورد تاریخ ایران غنی تر است حساب آن دقیق است و با محاسبه زیج یزدگردی و اعدادی که داده شده است دقیقا بر سارس های لوحها منطبق خواهد شد وقت می خواهد من قرار بود فقط اسکندر را منطبق کنم که کردم و اسناد را برای مستند ارائه دادم دو زیج قبل را با ید محاسبه کنیم ( از پایین نه از بالا) و مطابق کنیم. تاریخ طوفان که برای آقای جمشید کیانی حساب کردم الان روی زیج شهریاری دقیقا  5160 سال پیش از امروز در آوردم. یا فرصت بدهید من حساب کنم دقیقا بنویسم کتاب کنم چاپ کنم (با وجود مستند اسکندر و دیگر امور با این روال حداقل دو سال وقت لازم دارم پاسخ شما را بدهم) یا اگر خیلی علاقمند هستید و فرصت دارید  بیایید به من کمک کنید من می گویم شما بنویسید مرتب کنید کتابش کنیم چاپ کنیم. (از ماه شهریور در تهران در خدمت شما خواهم بود) 

اینها هم بقیه مکافات های مترجمین لوحها. نگاه کنید پس از گذشت حدود  1700 سال به حساب اشتباهش  باز می نویسد حدود 2600 ق.م روی این تناقض وحشتناک من برای شما جمشید و ضحاک مشخص کنم؟ 

Dumuzid (Dumuzi)

"the fisherman whose city was Kuara."
("He captured
En-me-barage-si single-handed.")*

100 years

ca. 2600 BC

 

Gilgamesh

"whose father was a phantom (?), the lord of Kulaba"

126 years

ca. 2600 BC

 

و این

En-me-barage-si

"who made the land of Elam submit"

900 years

ca. 2600 BC

the earliest ruler on the List confirmed independently from epigraphical evidence

Aga of Kish

"the son of En-me-barage-si"

625 years

ca. 2600 BC

contemporary with Gilgamesh of Uruk, according to the Epic of Gilgamesh[6] Gilgameš and Aga Translation at ETCSL

این  شروع اصل لوح

Five cities; eight kings ruled for 385,200sic years.
Then
the Flood swept over.

After the Flood had swept over, and the kingship had descended from heaven, the kingship was in Kiš.
In Kiš, Gišur became king; he ruled for 1,200 years.

 

   مطابق محاسبه زیج شهریاری من عدد را 285 سال قبل از طوفان در آوردم   385،200  sic چه محاسبه ای است را تنها می توان از روی اعداد تاریخ ایران حساب کرد سپس گفته دیودور را باید حساب کنیم ببینیم مطابق می شود یا خیر و اگر نشد باید به حساب روز به جای سال حساب کنیم. و این "از بهشتی" که در اینجا نوشته دقیقا همان تمدن ارته است (جیرفت+ شهداد + شهرسوخته ) به آنجا بهشت می گفتند و .....

   یا صبر داشته باشید یا کمک کنید پاسخ شما کار یک ساعت نیست و از بالا هم نمی توانید جایگزین کنید از پایین زیج شهریاری یزدگردی باید جایگزین کنید و شجره های آثارالباقیه را وسط آن جایگزین کنید محاسبه صفحه 246  کتاب "اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست" صحیح است،این یکی دقیقا درست بود و علامت سوال آن دقیقا بخترشه زیج نیروسنه اوستا معروف به بختان نرسه بود مطابق لوح بابلی دقیقا جایگزین شد از همین جا باید تا طوفان محاسبه کنیم و بالا برویم. 

    ادامه:  4)The GUTIANS / [2]ˈ [3]ɡ [3]uː [3]t [3]i [3]ən [3]z [3]/ [2] (also
GUTEANS, GUTI, QUTI, QURTIE, QURTI, and KURDU[1] [4] )
در مورد این سلسله یا پادشاهی - آیا اینان کردها هستند ، همان کسانی که از دست ضحاک فراری داده شدن آیا اینگونه است؟

   پاسخ پرنیان حامد:  بله باید  حدودا اینگونه باشد تاریخی که داده برای من جالب بود. حدود 1000 بعد طوفان تاریخ زده است  approximately 2154 BC.  نمی دانم استناد تاریخش به کجاست باید بخوانم اما این حدودا همان است. سند جالبی بود با سپاس از شما

   ادامه:  تاریخ رو از شهر سوخته که فرموده بودید آغاز شاهنامه هست رو در حال برسسی کردن هستم سوال برایم زیاد است،  مثلا در مورد The Marhashi که قبل از شهر سوخته است و همچنین Shahdad in Kerman province, is located in the   oasis of Dasht-i Lut, on the edge of the Lut desert
بانو در بحثی فرموده بودید که شرق متمدن تر است شواهد و مدارک دال بر این حقیقت است، نمونه شهر سوخته، عمده مشکل در غرب وجود داشته است،  سپاس از شما و زحماتتان،

Links
[1]
http://en.wikipedia.org/wiki/Sumerian_King_List
[2]
http://en.wikipedia.org/wiki/Help:IPA_for_English
[3]
http://en.wikipedia.org/wiki/Help:IPA_for_English#Key
[4]
http://en.wikipedia.org/wiki/Guti_%28Mesopotamia%29#cite_note-Encyclopedia_of_the_Peoples_of_Africa_and_the_Middle_East-1

   پاسخ پرنیان حامد:  هر سه یک تمدن است (شهر سوخته + شهداد + جیرفت) احتمالا سیلک کاشان هم قسمت شمالی همین تمدن است (این می شود چهارپادشاهی  روی لوح نوشته پنج پادشاهی پنجمی را باید پیدا کنیم ) بر اثر فاجعه شروع به حرکت از هر طرف کرده اند این احتمالا همان کوچ اریایی ها است که از این مکان در جهان شروع می شود و ان را از ما پنهان کردند و حال که اسناد جیرفت و...به دست امد فورا فرضیه "اریایی ها از کرات دیگر اسمانی در قطب شمال فرود امدند " را مطرح کرده اند . سیاست واقعا چیز کثیفی است . باید ان را ثابت کنیم ، باید زیج ها را مکتوب کنیم کتاب و مستند و .... کنیم و بدون هیچ امید کمک یا حمایتی تنها تا انجا که قادریم در این کشور پخش کنیم و امیدمان به نسل های اینده باشد تا شاید در زمانی بهتر که سیاست قالبی بر تمدن  این کشور نباشد بتوانند با رجوع به انها تمدن ایران را بازسازی کنند . شرق شروع تمدن کل جهان است . اما بازبه مرور زمان  توجه کنید . پنج هزار سال پیش اگر مرکز تمدن جیرفت و شهداد و ... است  سه هزار سال پیش که در تاریخ نام  مثلا رستم می اید دیگر به سیستان و بلوچستان امروزی ربطی ندارد مهاجرت کردند  دوهزار سال هم گذشته است برای پیدا کردن مکان حادثه مکتوب در تاریخ باید  مراقب گذشت زمان روی تاریخ باشید .  پاینده باشید

  کلیک کنید:  طوفان بزرگ در ایران

کلیک کنید:  تماس و نظر