راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

خلیج فارس

   دریای پارس

     پیش گفتار

      دریاها و خلیج های کوچک و بزرگی در سراسر عالم وجود دارد،  ولی نام هیچ یک از آنها بلند آوازه تر و تاریخی تر از نام خلیج فارس نیست.  دور تا دور خلیج فارس و تمام سواحل آن از عهد باستان تا قرن های اخیر و قبل از آمدن استعمار همیشه در اختیار ایران بود و حاکمیت آن بستگی به غیر نداشت.  آثار تاریخی فراوانی در سواحل خلیج فارس قرار دارد که باستان شناسی این آثار دلالت بر همبستگی و وابستگی آنها به داخل ایران می کند،  در این مقاله بررسی می شوند.  اهمیت خلیج فارس از لحاظ بین المللی و تاریخی بحدی است که از دیر باز تا به امروز،  هر کشوری که علاقمند به توسعه روابط اقتصادی خود با خاور میانه بود،  تحقیقات دامنه داری در باره خلیج فارس و نقشی که در بازرگانی جهان دارد،  انجام می دهد.

      یکی از مهمترین انرژی های دنیا در دهانه خلیج فارس قرار دارد،  این همان انرژی می باشد که در گذشته به خوبی می شناختند،  و با کمک آن دریانوردی می کردند،  و باعث رونق هرمز و کیش و جزایر می شد.  آن انرژی جزر و مد است،  کشتیها با آن انرژی که برایشان خیلی مهم بود،  در خلیج فارس رفت و آمد می کردند،  مراجعه شود به اینجا.  امروزه می توان با قرار دادن ده ها و صدها توربین آبی،  از این نعمت و برکت طبیعت بی نهایت برق ارزان قیمت تولید نمود،  توربین هایی که سد آبی نمی خواهد،  و یا چون توربین های بادی در بلندا و نگاه به باد قرار نگرفته،  این جریانی است که در تمام شبانه روز در رفت و آمد است.

     خلیج فارس

     زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصدهزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشت‌های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.  کمتر منطقه ای در جهان مانند خلیج فارس جولان گاه حوادث شگرف و پر سر و صدای تاریخ شده است.  یک نظر به سرگذشت ملل باستانی ایران بزرگ چون،  ایلامی، آشوری، بابلی، کلدانی، فینیقیه، و شاهنشاهی های تاریخ ایران،  این حقیقت جلوه گر می شود که تا چه اندازه خلیج فارس برای آنها اهمیت داشته است.  یونانی‌ها این خلیج را پرسیکوس می‌نامیدند و عرب‌ها از گذشته‌های دور آن را با نام بحرالفارس می‌شناختند. امروزه خلیج فارس به خاطر سرچشمه‌های نفت جهان، که در پیرامون آن یا در بستر آن جای دارند، اهمیت پیدا کرده است.

   جغرافیای خلیج فارس

      خلیج فارس یا خلیج پارس در امتداد دریای عمان و مابین فلات ایران و شبه جزیره‌ عربستان قرار دارد،  این خلیج 990 کیلومتر درازا و در پهن‌ترین جای خود، نزدیک 340 کیلومتر پهنا دارد که در تنگه‌ی هرمز به کم‌تر از 55 کیلومتر کاهش می‌یابد.  میانگین ژرفای آن 35 متر است و  ژرفای 90 تا 100 متر در جاهایی از آن وجود دارد.  مساحت آن ۲۳۳٬۰۰۰ کیلومتر مربع است،  و پس از خلیج مکزیک و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان بشمار می‌آید.  خلیج فارس از شرق توسط تنگه هرمز و دریای عمان به اقیانوس هند و دریای عرب راه دارد، و از غرب به دلتای‌ رودخانه‌ اروند رود ختم می شود.  کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در کناره خلیج فارس هستند.  جزایر مهم آن:  قشم، بحرین، کیش، خارک، پور موسی، تنب بزرگ، تنب کوچک و لاوان که تمامی آنها به جز بحرین به ایران تعلق دارد.  خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشور های ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است،  بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها می ‌توان بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه و بندر ماهشهر در ایران، و شارجه، دوبی و ابوظبی را در امارات متحده عربی نام برد.

     خلیج فارس جزیره‌ های بزرک و کوچک بی ‌شماری دارد که برخی از آن‌ها مانند کیش، خارک و قشم از نظر اقتصادی بسیار مهم هستند،  و شمار زیادی از ایرانیان و مردمان دیگر در آن‌ها زندگی می‌کنند.  برخی از این جزیره‌ها به دلیل نداشتن آب هم‌چنان بی سکنه هستند.  در این چند ساله، سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به دلیل ادعای بی ‌پایه‌ دولت امارات متحده‌ی عربی درباره‌ مالکیت بر آن جزیره‌ها، مورد توجه سیاست‌بازان و رسانه‌های غربی قرار گرفته‌ است. 

     جزایر استان بوشهر:  جزیره ام‌الکرم، جزیره جبرین، جزیره خارک، جزیره خارکو، جزیره خان، جزیره شیخ کرامه، جزیره عباسک، جزیره شیف، جزیره فارس جزیره گرم، جزیره مناف، جزیره نخیلو و چند جزیره کوچک.  استان هرمزگان: جزیره ابوموسی، جزیره تنب بزرگ، جزیره تنب کوچک، جزیره سیری، جزیره قشم، جزیره کیش، جزیره لارک، جزیره لاوان، جزیره هرمز، جزیره هندورابی، جزیره هنگام، جزیره شتورا، جزیره شیخ اندرابی، جزیره فارورگان، جزیره مارو و چند جزیره کوچک.  استان خوزستان: جزیره بونه، جزیره دارا، جزیره قبر ناخدا، جزیره مینو و چند جزیره کوچک که گاهی زیر آب می‌روند.

    نام خلیج فارس در زبان های گوناگون:

   به زبان پارسی:   دریای پارس

   به زبان آلمانی:   Persischer Golf

   به زبان فرانسوی:   Golf Persique

   به زبان انگلیسی:   Persian Golf

   به زبان ایتالیایی:   Golfo Persico

   به زبان روسی:   Persilkii Galic

   به زبان اسپانیایی:   Golfio Parsico

   به زبان ژاپنی:   Porcha Wan

   به زبان تازی:   الخلیج الفارسی

     بدلیل زیاد بودن مطالب و عکسها و نقشه های خلیج فارس،  تمام آنها را یکجا دانلود نمایید:

      از اینجا دانلود کنید

    نقشه های تاریخی از خلیج فارس یا دریای پارس:

 * عکس شماره 2101 نقشه جهان نمای 425   پیش از میلاد،

 * عکس شماره 2102  نقشه جهان نمای بطلمیوس دریای پارس به زبان فرانسه،

 * 2103 نقشه ایران جی دولسیل، به زبان فرانسه جغرافی دان و منجم فرانسوی ـ 1724 میلادی،

 * عکس 2104 نقشه ایران جان اسپید،  به زبان انگلیسی زمان شاه عباس کبیر ـ 1676 میلادی،

 * عکس شماره 2105 نقشه ایران ج وارن، قرن 19 میلادی ـ چاپ لندن،

 * عکس شماره 2106 اطلس عربی مجمع العلمی العراقی  ـ 1960 میلادی،

 * شماره 2107 نسخه خطی از کتاب تاریخی مسالک الممالک،  دریای پارس در نوشته های عربی،

 * عکس شماره 2108 نقشه ایران سینوس پرسیکوس ـ سال 1507 میلادی،

 * عکس شماره 2109  نقشه ایران به زبان اسپانیولی ـ سال 1595 میلادی،

 * عکس شماره 2110 نقشه جدید ایران – چاپ لندن – سال 1744 میلادی،

   عکس های بالا در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

 *

   عکس شماره 2113  شناسنامه یک نقشه خلیج ‌فارس است،  این نقشه خلیج‌ فارس را یک هلندی به نام Van Keulen  در ۱۷۵۳میلادی کشیده است.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

*

   عکس شماره 2111 ، عکس قدیمی ‌ترین نقشه جهان،  کتیبه ای به زبان و خط میخی بابلی متعلق به 2600 سال پیش است.  دو خط موازی عمودی که از سوراخ وسط کتیبه گذشته،  فرات و دجله است،  دایره بزرگی که رودها به آن وصل شده،  خلیج فارس است.  شماره 92687 موزه در این عکس دیده می شود.

    تاریخ خلیج فارس یا دریای پارس

      تقریباً هفت هزار سال پیش اقوامی که ظاهراً در آسیای مرکزی سکونت داشتند،  و دارای سر های طویل بودند،  به فلات ایران و اراضی بین النهرین و سواحل خلیج فارس مهاجرت کردند.  از آثار باقی مانده مانند،  ظروف گلی و اسلحه و طریقه زندگی آنها پیداست،  که تمدن خیلی قدیمی تری از آثار و بقایای دیگری که در این نقاط پیدا شده است داشته اند.  گرچه دلیلی در دست نیست که این طایفه آشنایی درستی به کاشتن نخل داشتند،  ولی نقوشی از نخل در ظروف آنها پیداست.  نکته مهم در باره این اقوام و جانشینان ایشان به نظر می رسد،  که از همان اوان علاقه به دریا نوردی و استفاده از ثروت های حیوانی دریاها داشتند.  با کشتی هایی که از بستن سه تنه درخت به یک دیگر بود،  و یا توده ای از چوب های خرما که با الیاف نخل و نارگیل بهم می بستند،  به صید ماهی می پرداختند.  این نوع کرجی ها را به اصطلاح خودشان راماس و شاسه می خواندند،  یک نوع کشتی دیگر که از تنه درختان میان تهی و مجوف تشکیل می یافت داشتند،  که بیشتر از سایر کرجی ها بکار می رفته.

*

   عکس شماره 2112 ،  طرحی از کتیبه حجر الرشید داریوش بزرگ در کانال سوئز،  که در حفریات باستانی مصر بدست آمده،  و مدرک مهم تاریخی است.  این کتیبه مثل بسیاری از کتیبه ‌های ایران باستان سه‌ زبانه است،  متن عیلامی کتیبه آسیب دیده،  و متن بابلی آن کاملا از بین رفته،  متن فارسی باستان به خط میخی هخامنشی سالم مانده است.  ترجمه شش خط آخر کتیبه داریوش بزرگ در کانال سوئز:

     داریوش شاه می گوید:  من به مصر لشکر کشیده آن جا را مسخر کردم،  و فرمان دادم که آبراهی از نیل بکنند،  و آب را به دریای سرخ که به دریای ارب و خلیج پارس وصل می شود برسانند،  و به فرمان من کشتیها از مصر به دریا ها بروند و به ایران زمین برسند،  و این کار چنان که فرمان داده بودم انجام پذیرفت.  من پارسی ام. از پارس مصر را تسخیر کردم.  امر کردم این کانال را بکنند از پی رود (یعنی نیل) که در مصر جاری است،  تا دریایی که در پارس بدان روند این کانال کنده شده،  چنان که امر کردم و کشتی ها روانه شدند چنان که اراده من بود.

    داستان نویس های تاریخی یونانی که از اسکندر مقدونی دروغی نوشته اند،  نام خلیج فارس را خیلی بکار برده اند،  این دلیل محکمی است که در گذشته نام این خلیج مهم فقط خلیج فارس یا خلیج همیشه فارس بوده است.

      کهن‌ترین نام خلیج فارس، در کتیبه ‌های آشوری آمده است، نارمرتو (Nar-Merratu) به معنای دریای تلخ است،  که به شوری بسیار زیاد آب این دریا اشاره دارد.  در تنگه‌ی هرمز کتیبه ‌ای از داریوش اول (داریوش بزرگ) به دست آمده است که در آن به زبان پارسی باستان چنین مفهومی نوشته شده است: "دریایی که از پارس می‌رود".  این خلیج را از زمان ساسانیان دریای پارس می‌گفتند.  فلاویوس آریانوس، تاریخ ‌نگار یونانی که در سده‌ی دوم پس از میلاد زندگی می‌کرده است، در آثار خود از این خلیج با نام پرسیکوس (persikon Karitas) یاد کرده که به معنای خلیج پارس است. استرابن، جغرافی‌دان یونانی، که در سده‌ی اول پس از میلاد می‌زیست، همین نام را به کار برده است.  در کتاب‌های لاتین سده‌های میانه (قرون وسطی)، نام پرسیکوس سینوس (persicus sinus) یا پرسیکوم ماره (persicus mare) به کار رفته است  بطلیموس منجم، ریاضی دان و جغرافی دان معروف حوزه اسکندریه قرن دوم میلادی، نیز در اثر معروف خود به نام مجسطی از خلیج فارس به نام پرسیکوس سینوس یاد کرده است.  در کتاب هایی که به زبان لاتینی تالیف شده اند اصطلاح مذکور را غالبا سینوس پرسیکوس یا ماره پرسیکوم:  یعنی دریای پارس نوشته اند،  در دیگر زبان ‌های زنده‌ دنیا نیز واژه‌ پرسیکوس با دگرگونی اندک به کار رفته است.  در دوران استعمار همه نام خلیج فارس را نوشته اند و اسناد زیادی از آنها باقی مانده،  دلیل گفتن این نام در سابقه تاریخی و ذهنی اشان از خلیج فارس بوده است.

      دانشمندان مسلمان، چه عرب و چه ایرانی و ترک، در همه‌ کتاب ‌های جغرافیایی و تاریخی، از خلیج  فارس با نام بحر فارس، البحر الفارسی یا خلیج‌ فارس یاد کرده‌اند از جمله ابن فقیه همدانی، ابن خردادبه، استخری، مسعودی، ابن حوقل، ابن بلخی، شریف ادریسی، یاقوت حموی، زکریای قزوینی، حمدا... مستوفی، ابن بطوطه، حاج خلیفه، مقدسی و ابوریحان بیرونی.  مسعودی، تاریخ ‌نگار و جغرافی ‌دان عرب که در سده‌ی چهارم هجری می ‌زیسته و طی سفری از بغداد به خلیج ‌فارس و سپس کرمان، ورارود (ماوراءالنهر) و چین رفته است، می‌گوید که:  دریای عمان دنباله‌ بحر فارس است. اصطخری، جغرافی‌دان ایرانی سده‌ی چهارم هجری و ابن‌حوقل بغدادی نیز چنین نظری داشته‌اند،  و در آثار خود همواره از  بحرفارس یاد کرده‌‌اند.   ابن‌فقیه در کتاب البلدان (تالیف 279 قمری )، با نام بحر فارس،  ابن‌رسته در کتاب الاعلام النفیسه (تالیف 290 قمری)، خلیج الفارسی،  ابن‌خردادبه در کتاب المسالک و الممالک (سده‌ی سوم هجری)، بحر فارس،  سهراب در کتاب عجایب‌ الاقالیم‌ السبعه (سده‌ی سوم هجری)، بحر فارس،  بزرگ‌ بن ‌شهریار در کتاب عجایب الهند (تالیف 342 قمری)، بحر فارس،  اصطخری در کتاب المسالک الممالک و در کتاب الاقالیم (سده‌ی چهارم هجری)، بحر فارس،  ابن‌مطهر در کتاب البدء و التاریخ (تالیف 355 قمری)، خلیج الفارس،  ابن‌حوقل در کتاب صوره ‌الارض (تالیف 367 قمری)، بحر فارس،  مسعودی در کتاب مروج‌ الذهب و در کتاب التنبیه و الاشراف (سده‌ی چهارم هجری)، بحر فارس،  ابوریحان بیرونی (درگذشته به 440 قمری) در کتاب التفهیم، خلیج پارس و دریای پارس، در کتاب قانون مسعودی، دریای فارس و در کتاب تحدید نهایات الامانی، بحر فارس،  نویسنده‌ی ناشناخته‌ در حدود العالم من المشرق الی المغرب (تالیف 372 قمری)، خلیج فارس و دریای پارس،  مقدسی در کتاب احسن ‌التقاسیم فی معرفه ‌ال ا قالیم (تالیف 375 قمری)، بحر فارس،  محمد‌ بن ‌نجیب در کتاب جهان‌ نامه (سده‌ی چهارم هجری)، بحر پارس،  ابن ‌بلخی در کتاب فارسنامه (تالیف 500 قمری)، بحر فارس،  طاهر مروزی در کتاب طبایع ‌الحیوان (تالیف 514 قمری)، الخلیج‌الفارس،  شریف ادریسی در کتاب نزهه ‌المشتاق (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  زکریای قزوینی در کتاب آثار البلاد (سده‌ی ششم هجری)، بحر فارس،  انصاری‌ الدمشقی در کتاب نخبه ‌الدهر (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  ابوالفداء در کتاب تقویم البلدان (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  شهاب‌ الدین احمد نویری در کتاب نهایه ‌الادب (سده‌ی هشتم هجری)، خلیج فارس،  حمدالله مستوفی قزوینی در کتاب نزهه ‌القلوب (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس، ابوحفض ‌ابن ‌الوردی در کتاب، خریده العجایب (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  ابن ‌بطوطه در کتاب رحله (سده‌ی هشتم هجری)، بحر فارس،  قلقشندی در کتاب صبح‌الاعشی(سده‌ی نهم هجری)، بحر فارس، حاجی ‌خلیفه در کتاب جهان ‌نما(سده‌ی یازدهم هجری) شمس‌الدین محمد سامی در کتاب قاموس الاعلام(سده‌ی سیزدهم هجری)، خلیج بصره البستانی در دایره ‌المعارف البستانی (سده‌ی نوزدهم میلادی)، الخلیج العجمی.

   ماجرا های تاریخی و دریایی خلیج فارس

     دریا نوردی در خلیج فارس به دو هزار سال پیش از میلاد می‌ رسد،  مردمان بخش جنوبی ایران بزرگ یعنی تمدن های سومر، آکاد، ایلام، همواره بین میان ‌رودان (بین‌النهرین) و موهنجودارو در دره‌ سند،  از این راه دریایی در رفت و آمد بودند. کاوش‌ها و پژوهش ‌های چند دهه‌ کنونی نشان داده است،  فینیقی‌ها که مردمانی آریایی ‌نژاد بودند در سرزمین های ساحلی دریای مدیترانه (لبنان، بخش‌هایی از سوریه و فلسطین) زندگی می ‌کردند،  ابتدا در جزیره‌ها و سرزمین ‌های پیرامون خلیج فارس زندگی و دریانوردی می ‌کردند.  بابلی ها در قرن هفتم قبل از میلاد در خلیج فارس دریانوردی می کرده اند،  و با توجه به داستان اردوکشی سنا خریب ثابت می شود که بحر پیمایی در خلیج فارس از قرن هشتم قبل از میلاد به این طرف سابقه داشته است.  پس از روی کار آمدن هخامنشیان در ایران، داریوش اول برای کشف سرزمین ‌های تازه از دریانوردانی برجسته‌ ایرانی، فینیقی و ساتراب‌ های یونانی ‌نشین امپراتوری پارس خواست که برای شناخت بیش‌تر آسیا و دیگر سرزمین‌ها به دریانوردی بپردازند.  به نظر می‌رسد در زمان همین پادشاه بود که شناخت ایرانیان از خلیج فارس بیش‌تر شد.  با این همه، کهن ‌ترین سند پیرامون دریانوردی در خلیج فارس به سده‌ چهارم پیش از میلاد باز می‌گردد.

      در دوران ساسانیان ، شاپور دوم (ذوالاکتاف) پس از تصرف همه‌ جزیره‌ های خلیج‌ فارس برای جلوگیری از خسارت عرب ‌های بادیه ‌نشین،  که در دوران اجتماعی پائین تر قبایل بدوی زندگی می کردند، جزیره ‌های بحرین را به صورت ساخلو‌ ( پادگان نظامی) درآورد.  سلطنت انوشیروان (531-579م) علاوه بر سواحل و جزایر خلیج فارس، دریای عمان، سواحل جنوبی عربستان، عدن و یمن نیز در تصرف ایران بود و نفوذ این کشور تا سواحل بحر احمر و آفریقا گسترش یافت.  بنابر قول بلاذری مقارن ظهور اسلام بحرین به ایران تعلق داشته است،  ضمن تحقیق ساده ای این با ساختار های تاریخی اجتماعی بحرین هماهنگ می باشد.  این زمانی بود که جزیره سراندیب در جنوب هندوستان و کوچ نشین زنگبار در کرانه های آفریقای شرقی بدست نیرو های ایران تسخیر شده بود،  و مراکز عمده تجارت ایران در دو نقطه مهم دنیا گردیده بودند.  که متعاقب آن گروه هایی از بازرگانان و پیشه وران ایرانی به آن صفحات کوچ نمودند،  و همان جا مسکن کردند،  تا اینکه در اوایل قرن 20 به تحریک کارگزاران و چهره های استعمار مردم زنگی علیه ایرانیان که بیشتر خوانواده های شیرازی و بوشهری بودند، شورش کردند و بسیار از ایرانی ها کشته شدند، و تعدادی به آفریقای جنوبی مهاجرت کردند.  سر اندیب یا سراندیو نام فارسی جزیره سیلان است،  وهمچنین کلمه زنگبار که به معنی سرزمین زنگیان است وسعت قلمرو بازرگانی و دامنه نفوذ ایران را در آن روزگار نشان می دهد.  در تاریخ و فرهنگ آن سرزمین ها نام خلیج فارس بسیار شنیده می شود،  زیرا مسیر اقتصاد و تاریخ اجتماعی آنها از خلیج فارس بود.  پس از انقلاب انسانی ایرانی و رشد طبیعی جامعه در دوران اولیه اسلامی،  سراسر خلیج‌ فارس رونق گاه بازرگانان مسلمان شد،  که از همه ایران بزرگ با کاروان هایی مملو از کالا،  مسیر های جاده ابریشم و جاده ادویه را برای رسیدن به خلیج فارس پیموده بودند.

    پس از مدتی فرمان ‌روایان آل‌بویه (سده‌ی چهارم هجری/ دهم میلادی)،  بار دیگر عمان و بحرین را بخشی از ایران کردند،  در آن زمان جنوب خلیج فارس جمعیت کمی داشت،  حدود چند هزار نفر بیشتر نبودند و به تازگی یک مرحله اجتماعی پیشرفت کرده و به دوران سازمان قبیله ای اسلامی رفته بودند، ولی شمال خلیج فارس پر جمعیت بود و شهر های بزرگ داشت،  و بخشی از آن در دوران پیشرفته تر فئودالی نو پدید ایرانی بسر می برد.  از آن پس، عمان و بحرین و جزیره‌ های پیرامون آن،  تا نزدیک یک سده بخشی از ولایت فارس به شمار می‌آمد و دولت آل‌بویه فرمان ‌روایانی را برای اداره‌ این منطقه‌ دریایی به سیراف و کیش می ‌فرستاد.  این دو بندر از نظر بازرگانی به چنان اهمیتی رسیدند که کشتی ‌های چینی برای خرید و فروش کالا در آن‌ جا پهلو می ‌گرفتند. بعد از آنکه امرای آل بویه قدرت را در دست گرفتند برای سرکوبی خوارج و قرامطه به خلیج فارس روی آوردند.  یکی از مهم ترین فتوحات معزالدوله دیلمی فتح ناحیه عمان و بحرین در سال 355 هجری است که آنها را به کمک برادرزاده خود عضدالدوله به تصرف درآورد و به قلمرو آل بویه ضمیمه کرد و از آن به بعد تا مدت قریب به یک قرن تحت تسلط امرای آل بویه بود.  در این زمان یکی از مهم ترین بنادر خلیج فارس سیراف بود و کشتی های تجارتی چین به این بندر رفت و آمد می کرد.

      خلیج فارس در زمان سلجوقیان نیز اهمیت زیادی داشت،  البته، توران ‌شاه سلجوقی، از سلجوقیان کرمان، مرکز بازرگانی دریایی را از سیراف به کیش جا به ‌جا کرد و آرام آرام از اهمیت سیراف کاسته و بر اهمیت کیش افزوده شد.   عمان و جزایر خلیج فارس بین سال های 456 تا 536هجری قمری به قلمرو سلاجقه کرمان پیوست. توران شاه بن قاورد از امرای این سلسله جزیره کیش را به جای سیراف مرکز تجارت خلیج فارس قرار داد و در نتیجه به تدریج امرای کیش صاحب نفوذ و قدرت شدند و غالبا بر سر تصرف جزایر خلیج با ملوک هرمز نزاع برادرانه داشتند،  که به توده های مردم کاری نداشت.  در بندر چارک هم آثاری ازآن دوران پیداست که در داستان مسجدی با فرش های ایرانی  نوشته ام، امید است مسئولین نسبت به جمع آوری و حفظ آنها بکوشند و یا در همان مکان موزه ایجاد نماییند.

      اتابکان فارس (قرن هفتم هجری/ سیزدهم میلادی) به فرمان‌ روایی امیران کیش پایان دادند،  و جزیره‌ هرمز را مرکز بازرگانی دریایی کردند،  آثار تاریخی زیادی در جزیره هرمز باقی مانده است.  اتابک ابوبکر سعد زنگی   در پنجمین سال زمامداری خود، به خلیج فارس لشکر کشید و عمان و بحرین و کیش و سواحل خلیج فارس را از حدود بصره تا سواحل هند تصرف کرد،  و در عصر حکومتش بندر هرمز مهم ترین بندر تجارتی خلیج فارس شد.  پیش از کشف دماغه‌ امید نیک،  خلیج فارس برای بازرگانان که در خرید و فروش ادویه و ابریشم و دیگر کالاها جهت ارسال به اروپا بودند،  اهمیت بسیاری داشت.  تجارت از راه خلیج‌ فارس به دجله و سپس از میان‌ رودان و بادیه شام به بندر های سوریه در ساحل شرقی مدیترانه انجام می‌ گرفت،  و بازرگانان ونیزی و یونانی و رومی کالاها را از این بندرها به اروپا می ‌بردند،  در این زمان اروپا وارد دنیای پیشرفته تر بورژوازی نو پدید می شد.

   خلیج فارس در ورود استعمار

     سالی که پای اروپائیان به خلیج فارس باز شد،  مدت یک قرن بود که آنها از فئودالی خارج گردیده،  و به دوران نو بورژوازی رسیده بودند،  آنها پول را خوب می شناختند و می دانستند که برای پول باید تولید نو آور  و تبلیغات و نیرنگ را هم زمان داشت.  ابزار هایی هم برای بدست آوردن پول لازم داشتند،  منجمله سازماندهی و سلسه مراتب،  طبقه بندی اسناد و سپس اسحله،  و از وقتی که اسلحه های آتشین به میدان آمده بود،   فئودال ها از قلعه هایشان بیرون کشیده شدند،  که این کمک به ایجاد بورژوازی شده بود،  برای دانستن بیشتر ساختارهای تاریخی اجتماع بروید.  این موارد امتیاز اروپائیان گردید تا در حوزه خلیج فارس که هنوز مردم در دو شیوه زندگی قبیله ای و فئودالی با هم ناسازگار بسر می بردند، پیروز شوند.  بدین ترتیب برخورد دو تمدن موج اولی با بورژوازی نو پدید که ابتدای موج دومی است،  استعمار بوجود آمد،  این قبیل برخورد ها در تاریخ پدید آورنده شیوه های نو هم می شوند،  برای دانستن بیشتر و توجه افزون تر،  به لینکهای مطالب و تمامی وبلاگ انوش راوید مراجعه شود.

      بازرگانان فرنگی بویژه ونیزی که سود فراوانی از خرید و فروش کالاهای مشرق زمین در فرنگستان می بردند،  برای بر قراری روابط بازرگانی بین خود و ایرانیان کوشیدند.  در دورانی که تمام وسعت ایران و ترکیه کنونی کاملاً در دست سازمان قبایل دینی بود مشکلی نبود و گردشگران و بازرگانان زیادی از راه زمینی جاده ابریشم به اروپا رفت و آمد می کردند.  با تغییرات تمدنی قرن 15 میلادی در اروپا و تأثیر آن در شرق،  مرز های طولانی زمینی از ترکیه کنونی به ایران بسیار خطرناک گردید.  زیرا شرق آسیای کوچک در دست قبایل سلجوقی و آرانی قرار داشت،  و غرب آن بسوی فئودالی نو پدید می رفت،  برخورد این دو تمدن آشوب در آسیای کوچک ایجاد کرده بود.  در هر صورت اروپائیان بدنبال راهی بودند که به ایران برسند،  یک ملاح پرتقالی به نام بارتل میدیاز موفق گردید خود را به دماغه امید در جنوب افریقا برساند،  ولی نتوانست از آنجا بگذرد و به سواحل آسیا برسد.  سال بعد 1497 شخص معروف دیگر به نام واسکادوگاما،  به رهبری یک ناخدای نجد عرب بنام شهاب الدین ابن ماجد توانست از دماغه امید بگذرد،  و اقیانوس هند را طی کند،  و به ساحل هند برسد،  و با تصرف بخشی از ساحل هند نخستین پایه استعماری طرح ریزی شد.  ناخدا شهاب الدین ابن ماجد،  دست پرورده ملاحان ایرانی بود، و کتابی بنام رحمانی یا در واقع همان رهنمایی در فن بحر نوردی نوشته است،  که بیشتر اصطلاحات آن فارسی می باشد.  چند سال بعد ناخدای پرتقالی دیگری موسوم به آلبوکرک به اهمیت خلیج فارس و کوتاه ساختن راه پرتقال به شرق پی برده بود،  به فرمان آمانوئل پادشاه آن کشور با شانزده کشتی حرکت کرد و به هند رفت،  و سه سال بعد به خلیج فارس روی آورد.

     پرتغالی ها بعد از کشف راه دریای هندوستان برای اینکه ارتباط خود را با این نواحی زرخیز حفظ نمایند مصمم شدند تجارت بین بنادر و سواحل اقیانوس هند را که تا این تاریخ در دست ایرانیان و اهالی سواحل خلیج فارس بود،  تحت نظر خود قرار دهند.   برای رسیدن به این هدف برخورد آنها با امرا و متنفذین محلی اجتناب ناپذیر بود،  و آنها به طرح ریزی های مختلف دست زدند،  که بسیاری از این برنامه ها را در دفاتر دولتی خود ثبت کرده اند،  و در تمام آنها نام خلیج فارس بارها و بارها تکرار شده است.  در شمال غربی ایران شکل ‌گیری دولت عثمانی و کشور گشایی های عثمانی ‌ها به کاهش ارتباط اروپایی ‌ها با شرق انجامید،  چرا که آن ‌ها با سیطره بر ساحل دریای سیاه، مدیترانه و تسلط بر مصر و حجاز، نفوذ زیادی بر این راه استراتژیک و بازرگانی پیدا کردند.  بدین ترتیب اروپائیان از دسترسی آسان به کالا های چینی و ایرانی محروم شدند و باید هزینه‌ زیادی می ‌پرداختند،  کشمکش ‌های بین ایرانیان و عثمانی‌ها نیز بر نا امنی راه‌ها افزوده بود.  پرتغالی‌ها با این فکر که با دور زدن آفریقا و آمدن به خلیج فارس،  کالاهای ایرانی و مروارید خلیج‌ فارس را بخرند و آن‌ها را برای فروش به هند ببرند،  سپس، ادویه و کالاهای هندی را از راه بندر گوا در ساحل هند، خریداری کنند و با دور زدن دوباره‌ آفریقا به اروپا ببرند.   بنابراین، دریانورد پرتغالی آلفونسو دو آلبوکرک (Albuquerque)  در صدد بر آمد دولتی قوی تحت سرپرستی دولت پرتغال در سواحل اقیانوس هند تشکیل دهد،  و برای عملی شدن این نقشه، جزیره سقوط راه را در سال  1506 م تصرف کرد،  و از طریق دریای عمان به نزدیک مسقط رسید.        در سال 1507 میلادی برای رسیدن به این هدف به جزیره هرمز وارد شد و آن جزیره از سال 1515 تا 1622 به اشغال پرتغالی‌ها درآمد،  پرتغالی‌ها طی سده ‌های 16 میلادی توانسته بودند سراسر خلیج ‌فارس را زیر نفوذ خود درآورند و رفت و آمد کشتی‌ها با اجازه‌ آن‌ها و پرداخت حق گذر انجام می‌شد.

     آلبوکرک بعد از ویران کردن مسقط خود را به ساحل هرمز رسانید،  در این ایام پادشاه هرمز نوجوانی دوازده ساله به نام سیف الدین بود که به کمک امرای خود به دفاع از هرمز پرداخت،  ولی سرانجام مغلوب آلبوکرک گردید و چاره ای نداشت جز آن که تحت الحمایگی پرتغال را بپذیرد.  آلبوکرک بعد از غلبه بر سلطان هرمز در ساحل جزیره قلعه مستحکمی جهت اقامت پرتغالی ها بنا کرد،  اگرچه، قبل از آمدن پرتغالی ها به جزیره هرمز، سلطان آن محل در اداره متصرفات خود مستقل بود،  لیکن بعد از تاسیس سلسله صفویه،  زمامدار هرمز به شاه اسماعیل،  موسس سلسله صفویه،  خراج می داد و در حقیقت متصرفات وی قلمرو ایران محسوب می شد.  همین که شاه اسماعیل اول در 1507 میلادی خراج سالانه هرمز را مطالبه کرد،  سیف الدوله به آلبوکرک مراجعه کرد و از او چنین پاسخ شنید،  که هرمز به پادشاه پرتغال تعلق دارد و حاکم جزیره مکلف است خراج سالانه خود را برای کشور پرتغال ارسال دارد.  در 1513 میلادی آلبو کرک به پرتغال احضار شد،  وی در مراجعت خود به هند مطلع گردید،  که در غیبت او شیخ عدن سر به شورش برداشته،  و سلطان هرمز تحت الحمایگی شاه اسماعیل را پذیرفته است.  آلبوکرک برادر زاده خود را مامور سرکوبی آنها کرد و چون وی از این ماموریت نتیجه ای نگرفت به بندر گوآ پایتخت هند پرتغال بازگشت،  و آلبوکرک را از جریان امرا آگاه کرد.    آلبوکرک در اوایل 1516 م به طرف هرمز حرکت و آنجا را تصرف کرد،  در همین زمان از جانب شاه اسماعیل سفیری نزد وی آمد و سرانجام برای قطع دعاوی بین فرستاده شاه اسماعیل و آلبوکرک معاهده ای بسته شد،  به موجب آن جزیره هرمز خراج گذار پرتغال شد و در مقابل پرتغالی ها متعهد شدند که با ایرانی ها علیه عثمانی ها متحد باشند.  با وجود این معاهده، پرتغالی ها در 1521 م بحرین یعنی ساحل الحسا و جزایر مجاور آن را از تصرف شاه اسماعیل خارج کردند.  شاه اسماعیل از طرفی به سبب گرفتاری های داخلی و از طرف دیگر به علت نداشتن کشتی نتوانست از تجاوز های پرتغالی ها جلوگیری کند.   وی حتی در شورش های بزرگ سالهای 1521 تا 1523 میلادی که در سراسر سواحل و جزایر خلیج فارس توسط ایرانی ها علیه پرتغالی ها به وجود آمده بود،  هیچ گونه فعالیتی برای قطع ریشه پرتقالیها از خود نشان نداد.

      در سال 1534 میلادی عثمانی ها بغداد را تصرف کردند به تدریج در احسا و به ویژه در قطیف نفوذ پیدا کردند،  پرتغالی ها، در این سال ها که به علت بد رفتاری و اعمال ظلم و ستم خارج از اندازه به ساکنان سواحل خلیج فارس، دشمنان زیادی پیدا کرده بودند،  با رقابت دولت عثمانی روبه رو شدند.  طولی نکشید که در اواخر این قرن کشورهای استعمارگر دیگر اروپا،  از جمله انگلیس و هلند در صدد برآمدند به منابع سرشار کشور های آسیایی دست یابند.  هنگامی که لشکریان به ظاهر شکست ناپذیر اسپانیا و پرتغال در سال 1588 میلادی در هم شکست،  پای بازرگانان انگلیسی و هلندی در اقیانوس هند باز شد.  در سال 1600 تا 1602 میلادی شرکت های انگلیسی و هلندی، هند شرقی بریتانیا و هند شرقی هلند تشکیل گردیدند،  شعبه شرکت انگلیسی هند شرقی در سورات تشکیل شد.  در این زمان شاه عباس، که قبلا حق تجارت را به طور کلی به مسیحیان اعطا کرده بود، طی فرمانی دست کارگزاران شرکت انگلیسی را برای تجارت در خلیج فارس باز گذاشت،  در تمام این اسناد موجود نام خلیج فارس ذکر شده است.  در نتیجه شرکت مذکور فعالیت خود را برای فروش پارچه های پشمی در بندر جاسک گسترش داد،  متعاقبا کشتی های شرکت هند شرقی در سال 1620م در بندر جاسک پرتغالی ها را به سختی شکست دادند.

      در همین زمان به فرمان شاه عباس، امام قلیخان با نمایندگان شرکت انگلیسی به مذاکره پرداخت تا از آنها برای حمله به جزیره قشم و پایان دادن به سلطه پرتغالی ها کمک بگیرد.  نمایندگان شرکت نیز، در میناب با امام قلیخان عهد نامه ای بستند و قرار بر این شد که ایرانی ها از خشکی و انگلیسی ها از دریا به جزیره قشم و هرمز حمله کنند.  بعد از عقد قرارداد، امام قلیخان ابتدا به قشم حمله برد و آنجا را تصرف کرد،  سپس قوای متحدین قلعه هرمز را محاصره و تصرف کردند،  با فتح هرمز 1621 میلادی مهم ترین پناهگاه پرتغالی ها در خلیج فارس، پس از یک قرن، از سلطه پرتغالی ها آزاد شد و پرچم ایران بر بالای قلعه جزیره به اهتزاز درآمد. هلندی ها قبل از وقایع هرمز چندان توجهی به خلیج فارس و بنادر و جزایر آن نداشتند،  آنها تنها به این علت که در هندوستان و جزایر هند شرقی با پرتغالی ها رقابت داشتند، در جنگ هرمز، چند فروند کشتی به کمک ایرانی ها و انگلیس ها فرستادند.  ضمنا سلطه قدیم امرای هرمز، که از چند قرن پیش در هرمز قدیم (میناب فعلی) و هرمز جدید (جزیره فعلی هرمز) و سواحل عمان، گاهی استقلال داشتند،  و زمانی دیگر تحت فرمان حکومت ایران و چندی هم تحت حمایت پرتغال و اسپانیا به سر می بردند، برافتادند. در جنگ ابتدا الله وردی خان خوانین لار را که از هم دستان پرتغالی ها بودند سرکوب کرد،  آن گاه سپاهی را برای تسخیر بحرین مامور کرد.  پرتغالی ها نیز در صدد دفاع از بحرین برآمدند،  الله وردی خان برای کاستن فشار آنها بندر جرون را مورد تعرض قرار داد و با به کار بردن این تدبیر از استیلای مجدد پرتغالی ها بر بحرین جلوگیری کرد و این قسمت اولین نقطه ای از سواحل خلیج فارس بود که پس از یک قرن، از تسلط پرتغالی ها خارج شد و ضمیمه قلمرو صفویه گردید.  از این زمان به بعد، هر چند جزیره هرمز به تصرف ایران درآمد،  اما دیگر رونق بازرگانی سابق خود را باز نیافت.
      در سال‌های پایانی این سده، انگلیسی‌ها و هلندی‌ها نیز کوشیدند در این منطقه نفوذ پیدا کنند،  با این همه پرتغالی‌ها هم‌ چنان نفوذ خود را داشتند و می‌ کوشیدند بندر بصره را در فرمان خود بگیرند.   شاه عباس بندرعباس را بندر تجارتی خلیج فارس قرار داد و انگلیس ها از جاسک به آن جا منتقل شدند.  اما پرتغالی ها که بارها کوشیدند جزیره هرمز را پس بگیرند،  و توفیق نیافتند سرانجام 1625 میلادی با شاه عباس صلح کردند و از کلیه متصرفات خود چشم پوشیدند.  شاه عباس مایل نبود از دوستی با دولت های پرتغال و اسپانیا صرف نظر کند،  تا در صورت بروز دشمنی با انگلیس ها تنها نباشد، (توجه کنید افکار قبیله ای در مقابل بورژوازی استعماری)،  بنا بر این به پرتغالی ها اجازه داد در بحرین به صید مرواید مشغول شوند و در شمال شرقی بندر لنگه برای خود قلعه و دارالتجاره بنا کنند،  آثار آن باقی است امید است نسبت به حفظ و باز سازی آن بکوشند.  به طور کلی در این موقع بنادر و جزایر خلیج فارس میدان فعالیت های تجارتی و اقتصادی ممالک مختلف اروپایی مانند انگلیس ها، هندی ها، فرانسوی ها و پرتغالی ها شده بود.

  توجه:   مکاتبات دولتی و رسمی تمام دولت ها در این زمان ها نام خلیج فارس ذکر شده است.   از وظایف سازمان های دولتی و دانشگاه ها است که این اسناد تاریخی را بیابند و در اینترنت منتشر کنند،  انتشار اینها بدلایلی از عهده من خارج است، منجمله سرعت پایین اینترنت چلاسر و کامپیوتر قراضه.
      با این همه، بیرون رفتن پرتغالی‌ها راه را برای نفوذ انگلیس و هلند در خلیج ‌فارس هموار کرد،  هلندی‌ها چند بنگاه بازرگانی در برخی بندرها و جزیره ‌های خلیج ‌فارس بر پا کردند و حتی رقیب بازرگانی انگلیسی‌ها شدند.  در آن زمان شرکت هند شرقی هلند نفوذ زیادی در جزیره‌های اندونزی داشت و داد و ستد ادویه را در انحصار خود گرفته بود.  هلندی‌ها در زمان شاه‌ عباس دوم توانستند در صادر کردن ابریشم ایران حق مساوی با انگلیس دریافت کنند و در کشمکش با شاه سلیمان صفوی برای دریافت امتیاز های بیش‌تر، برخی جزیره‌ها و بندرهای ساحلی را تا 11 ماه در فرمان خود گرفتند.  ولی از این تاریخ به بعد، شرکت هند شرقی هلند به تدریج در صحنه سیاست خلیج فارس وارد شد و طولی نکشید که برای انگلیس ها در خلیج فارس رقیب خطر ناکی گردید و روز به روز بر قدرت و نفوذش افزوده شد،  تا جایی که در 1626م موافقت شاه عباس اول را برای در اختیار گرفتن تجارت ابریشم جلب کردند.  در زمان سلطنت شاه عباس دوم تجار هلندی از وی خواستند حق آزادی تجارت در خلیج فارس را از انگلیس ها سلب کند و نظر به اینکه این خواسته مورد موافقت شاه عباس قرار نگرفت هلندی ها شدت عمل نشان دادند،  و جزیره قشم را تصرف کردند و شاه عباس دوم ناچار شد به آنها امتیازات بیشتری بدهد.
      در زمان سلطنت شاه سلیمان هلندی ها جزایر و مواضعی را که تصرف کرده بودند،  بعد از مدت یازده ماه، تخلیه کردند و در زمان سلطنت شاه سلطان حسین، به سبب توسعه نفوذ انگلیس ها، همه امتیازات خود را از دست دادند،  و حتی از معامله ابریشم با ایران نیز محروم شدند.  در دوره انحطاط سلسله صفویه تسلط ایران بر خلیج فارس ضعیف شد،  هم چنین بعد از کوتاه شدن دست پرتغالی ها از خلیج فارس،  خوارج صاحب قدرت و اهمیت شدند تا جایی که در دوران امامت سیف بن سلطان،  که با شاه سلطان حسین معاصر بود،  سلطه و تجاوز آنها سر تا سر اقیانوس هند را، از ساحل زنگبار تا هند غربی،  دچار وحشت کرده بود.  در اواخر امامت سیف بن سلطان، خوارج، بحرین را تصرف کردند و هرمز و کیش و قشم را ضمیمه عمان نمودند.  این مقاوت سازمان قبیله ای دینی در مقابل نو آوری،  و جهش منطقه ای خلیج فارس به دو مرحله جلو تر در ساختارهای تاریخی اجتماع بود،  که خود به خود مقاومت مردم را بدنبال داشت،  برای مفهوم شدن این مطلب تمامی وبلاگ انوش راوید را بخوانید.

     در سال‌های پایانی دوره صفوی، به سبب هرج و مرج پس از شورش قندهاری های افغان‌، انگلیسی‌ها از فرصت به وجود آمده بهره گرفتند،  نمایندگان کمپانی هند شرقی بیش از پیش در منطقه‌ خلیج فارس نفوذ پیدا کردند.  در این ایام شاه سلطان حسین برای دفع شر آنها از دولت های انگلیس، هلند و فرانسه یاری خواست ولی درخواست او مورد قبول واقع نگردید،  به ناچار، وی از نایب السلطنه پرتغال که در گوآ اقامت داشت درخواست کمک کرد.  پرتغالی ها هم به کمک برخاستند،  و در 1719 م در بندر کنگ خوارج را در هم شکستند.  بعد از این رویداد، در عمان یک رشته جنگ های داخلی به وجود آمد و در این گیرودار اعراب تابع ایران به نام هوله بحرین را بعد از گذشت ده سال که در تصرف قبیله ای از خوارج بود، از آنها پس گرفتند.  آن‌ها آرام ‌آرام برخی از شیخ‌ های عرب را در جزیره‌ها و سرزمین‌ های ایران در منطقه‌ خلیج فارس به قدرت رساندند و از آن‌ها در برابر ایران پشتیبانی کردند.  مهم ‌ترین آن‌ها گروهی به نام خوارج عمان بود که بحرین را گرفتند و هرمز، کیش و قشم را بخشی از عمان کردند.   پس از آن، عمان به درگیری ‌های درونی دچار شد و قبیله ‌ای از عرب های ایران به نام آل‌هوله، بحرین را که نزدیک 10 سال زیر فرمان خوارج بود، گرفتند.  با روی کار آمدن نادرشاه افشار و فروکش کردن هرج و مرج‌های سال‌های پایانی حکومت صفویان، فرصتی دیگر فراهم آمد که ایرانیان نفوذ خود را بر خلیج فارس بازیابند.  ‌سردار محمد تقی‌ خان توانست بحرین و مسقط را تصرف کند،  یک بار دیگر یاد آوری نمایم در این زمان ها جمعیت جنوب خلیج فارس بسیار کم بود،  ولی جمعیت شمال آن زیاد بود.

      بعد از انقراض سلسله صفوی، با روی کار آمدن نادر شاه افشار، موقعیت ایران در خلیج فارس تا حدی تثبیت شد،  نادر در 1736 م بعد از پایان مراسم مجلس تاریخی دشت مغان،  محمد تقی خان، بیگلربیگی فارس را مامور کرد تا بحرین را فتح کند.  محمدتقی خان نظر به اینکه کشتی در اختیار نداشت، با توسل به زور، هلندی ها را به نقل و انتقال سپاهیان خود واداشت و به این ترتیب عمان و مسقط را تصرف کرد.  احمدبن سعید بوسعیدی حاکم قلعه صحار که بر امام سیف شوریده بود، سر به اطاعت نهاد و به حکومت صحار منصوب شد. بعد از کشته شدن نادر حاکم مذکور از اوضاع و احوال آشفته آن روز ایران سوء استفاده کرد،  و بر مسقط و بیشتر نواحی عمان تسلط یافت و همچنان جانشینان او عمان را تاکنون در تصرف خود دارند.  انگلیس ها در زمان سلطنت نادر در جهت مخالفت بودند،  از جمله در این لشکر کشی ها به دولت ایران کمکی نکردند و برعکس،  در دفاع از بصره نیز حامی دولت عثمانی شدند.  به همین سبب نادر نسبت به آنها متغیر شد و برای مقابله، ابتدا در صدد بر آمد خود را در خلیج فارس به کشتی های جنگی تجهیز کند.  از این رو دستور داد تا در بندر بوشهر کشتی بسازند و چوب مورد نیاز را از جنگل های مازندران تامین و به ساحل خلیج فارس حمل کنند، ولیکن این اقدام نتیجه مطلوبی در بر نداشت،  آثار مناطق و مسیر هایی که چوب ها از شمال حمل شده در جنگل های شمال پیداست رجوع شود به چلاسر و جل.


   عکس نمونه کشتی که نادر شاه دستور ساخت آنها را داد،  عکس شماره 1210 ،  به تاریخ کشتی های بادبانی ایران مراجعه شود.

      نادر با به آب انداختن 30 فروند کشتی در خلیج‌ فارس تا اندازه‌ای در ایجاد نیروی دریایی در آب‌های جنوب ایران کوشید،  اما آن نیرو نتوانست در برابر نیروی دریایی انگلیس چندان پیروز باشد.  در زمان نادر امتیازات شرکت هند شرقی بریتانیا تجدید شد،  ولی از یک طرف به علت هرج و مرجی که بعد از قتل نادر در ایران به وجود آمد،  و از طرف دیگر بروز جنگ هفت ساله بین فرانسه و انگلیس،  بر سر تسلط بر هندوستان (1756-1763میلادی)،  باعث شد فعالیت شرکت هند شرقی انگلستان با مشکلاتی مواجه گردد.  پس از کشته شدن نادر و هرج و مرج دوباره در ایران،  استعمار گران توانستند فعالیت ‌های ضد ایرانی خود را از سر گیرند،  از جمله، در 1755 م نیپ‌هوزن ( Kniphavsen ) نماینده‌ی کمپانی هلندی، جزیره خارک را اشغال کرد.  فرمان ‌روایی کریم ‌خان زند با اوج کشمکش‌های فرانسه و انگلیس بر سر هندوستان همراه بود،  فرانسوی‌ها در سال 1759 میلادی به بندر عباس یورش آوردند،  و مرکز بازرگانی انگلیسی‌ها را در آن شهر نابود کردند.  انگلیسی‌ها مرکز بازرگانی خود را به بصره، که در فرمان عثمانی‌ها بود، جا به ‌جا کردند،  و چون هلندی‌ها نیز مرکز بازرگانی خود را در بوشهر بسته بودند،  زیان بسیاری به بازرگانی ایران وارد شد.  در همان زمان، شیخ بندر ریگ به نام میر مهدا،  که دیر زمانی خود را رعیت و فرمان بر‌دار دولت ایران می ‌دانست، از هرج و مرج در ایران و رقابت هلند و انگلیس بهره ‌برداری کرد،  و علیه صادق‌ خان، والی فارس و برادر کریم ‌خان شورش کرد.  صادق ‌خان توانست آشوب میر مهدا را سرکوب کند،  میر مهدا پیش از آن که به بیرون فرار کند، همه‌ سپاهیان و بازرگانان هلندی را کشت و به این ترتیب به تسلط هلندی‌ها بر خلیج‌ فارس ‌ پایان داد.  کریم‌خان زند، میرمهدا را که به دریا زنی روی آورده بود،  توسط زکی‌ خان تعقیب کرد و سرانجام میر مهدا در بصره کشته شد،  با تصرف بصره توسط صادق‌خان برادر کریم‌خان،  تسلط ایران بر دهانه‌ خلیج کامل شد.

      در زمان کریم خان زند  هم مطابق معمول تحولات زیادی در اوضاع خلیج فارس به وقوع پیوست،  در این دوران تجارت بحری خلیج فارس در دست هلندی ها و انگلیسی ها بود.  فرانسوی ها هم که در این زمان با انگلیس ها درگیری و رقابت داشتند،  در خلیج فارس نیز مزاحم دشمنان خود می شدند،  و حتی یک بار در 1758 م، با چهار فروند کشتی جنگی به بندرعباس آمدند،  و مراکز بازرگانی انگلیس ها را گلوله باران کردند. چهار سال بعد از این واقعه انگلیس ها مرکز بازرگانی خود را به بندر بصره که آن زمان به امپراتوری عثمانی تعلق داشت، منتقل کردند،  هلندی ها هم مراکز بازرگانی خود را از خلیج فارس به خاک عثمانی بردند.  در نتیجه بروز این حوادث لطمه شدیدی به تجارت ایران وارد شد،  کریم خان که علاقه زیادی به پیشرفت بازرگانی ایران داشت، در ا761 م، انگلیس ها را به بندر بوشهر برگرداند،  و به آنها امتیازی داد، به طوری که عملا صادرات و واردات از راه بوشهر را در انحصار خود گرفتند،  و تا 1769 م در همین بندر به توسعه تجارت اشتغال داشتند،  آثار تاریخی زیادی از اینها در بوشهر باقی مانده است.  در این تاریخ باز هم به علت برخورد دو تمدن قبیله ای و بورژوازی استعماری و نداشتن امنیت، ناچار بوشهر را رها کردند،  و رهسپار بصره شدند.  در 1753 میلادی کنیپ هاوزن رییس تجارتخانه هلندی جزیره خارک را تصرف کرد،  و در آنجا قلعه نظامی بنا نمود،  و آن جزیره را مرکز صید و تجارت مروارید قرار داد.  این جا یاد آوری نمایم، با انتقالات دفاتر انگلستان به بصره از آن تاریخ بصره و بغداد و در کل عراق امروزی،  پایگاه اصلی توطئه های بریتانیا در سراسر منطقه شد،  عوامل رنگارنگ و نیرنگ باز و کار گزاران و چهره های استعماری انگلیس از آن نقطه به تمام ایران بزرگ و مخصوصاً به ایران کنونی می فرستادند که تاکنون ادامه دارد.

      چندی نگذشت شیخ بندر ریگ میر مهنا بر صادق خان والی فارس شورش کرد،  و چون نتوانست در مقابل سپاهیان صادق خان مقاومت کند،  به جزیره خارک حمله برد و آنجا را از هلندی ها گرفت 1765 م،  و سپس به راهزنی در دریا پرداخت.  کریم خان برادر مادری خود زکی خان را مامور سرکوبی وی کرد  میر مهنا به بصره گریخت و در آنجا کشته شد،  و جزایر خارک و خارکو به تصرف کریم خان درآمد.  با انتقال مجدد مرکز تجارتی انگلیس ها به بصره،  کریم خان مصمم شد آنجا را تصرف کند،  تا هم بصره را از اعتبار تجاری آن بیندازد،  و هم انگلیس ها را مرعوب نماید.  صادق خان در اجرای این تصمیم و مداخله در خاک عراق،  سوء رفتار عثمانی ها را نسبت به زوار ایرانی بهانه قرار داد،  و حمله کرد و سرانجام بصره را در 1776 م به تصرف درآورد.  کریم خان زند چون از افراد سازمان قبیله ای دینی بود، از نیرنگ های بورژوازی استعماری چیزی نمی دانست و آن دشمنان تاریخی ایران با نیرنگ او را کشتند.  بعد از در گذشت کریم خان، اختلافات شدیدی بین جانشینان او بر سر تصرف تاج و تخت به وجود آمد،  و نفوذ دولت ایران را در خلیج فارس و سواحل آن بسیار کاهش داد.  مضافا به این که مقارن این ایام وهابیه هم از موقعیت استفاده کرد،  از جمله محمدبن خلیفه در 1779 م بحرین را به تصرف خود در آورد،  بحرین در این سالها کمتر از ده هزار نفر جمعیت داشت،  که بیشتر آنها از اهالی داخل ایران بودند،  و این شورش و تصرف فقط با کمک انگلیسه امکان داشت.   در اواخر سلسله زندیه اغلب بنادر و سواحل خلیج فارس تحت نفوذ قواسم بود،  در 1795 م سلطان احمدبن احمد هم پس از تثبیت موقعیت خود در عمان،  بنادر چاه بهار، جاسک، گواتر، بندرعباس و جزایر قشم و هرمز را تصرف کرد،  و برای تحکیم موقعیت خود در نقاط مذکور فرمانی از آغا محمد خان قاجار گرفت،  حاکی از این که بندرعباس و جزایر قشم و هرمز به مدت 75 سال در اجاره او و فرزندانش باشد.
       با مرگ کریم خان زند و فرارسیدن سومین هرج و مرج در ایران که با درگیری ‌های آقا‌ محمد خان قاجار با روسیه در گرجستان همراه شد، انگلستان وضعیت خود را در خلیج پایدارتر کرد.  انگلستان به بهانه‌ مبارزه با برده ‌فروشی و دریا زنی امیران شارجه و رأس‌الخیمه را، که به قواسم یا جواسم مشهور بودند،  طی جنگ ‌هایی (1819-1808) به تسلیم شدن واداشت.  سرانجام جواسم در 22 دسامبر 1819، پرچم سفید تسلیم را بر افراشتند و خود را تحت‌الحمایه (در پشتیبانی) بریتانیا قرار دادند.  در آن زمان فتحعلیشاه پادشاه ایران بود،  و بی ‌لیاقتی او سبب شد که استعمار بریتانیا بتواند به همه هدف‌ های استعماری خود برسد.  با آن‌که حاکمان بحرین و دیگر شیوخ خود را خراجگزار ایران می‌دانستند و حاکمان فارس علاوه بر فرمان ‌روایی بر ایالت فارس خود را حاکم همه‌ جزیره ‌های خلیج‌ فارس می ‌دانستند،  دولت انگلیس با بستن قرارداد با حاکمان ساحل جنوبی، آن‌ها را متعهد کرد که بدون اجازه‌ انگلستان با هیچ دولتی ارتباط سیاسی بر قرار نکنند.  با بستن قرارداد سری 1903 بین ‌روس و انگلیس و کشف نفت در مسجد سلیمان و دیگر جاهای خلیج ‌فارس انگلستان یک نیروی دریایی نیرومند در آب‌های خلیج‌ فارس و دریای عمان مستقر کرد.

      تا قرن نوزدهم میلادی فعالیت های شرکت هند شرقی بریتانیا تنها جنبه تجاری داشت ولیکن از این پس با حمایت دولت انگلستان این فعالیت ها جنبه نظامی و سیاسی نیز پیدا کرد.  دریا زنی و برده فروشی در این قرن بهانه ای شد تا انگلستان در خلیج فارس دخالت کند با روسیه و فرانسه به رقابت های سیاسی پردازد،  دریا زنی در خلیج فارس سابقه تاریخی داشت و مراکز مهم آن در شیخ نشین های سواحل جنوبی مستقر بودند،  امروزه به سومالی کشیده شده است.  در نتیجه اقدمات نظامی دشمنان تاریخی ایران صدمات زیادی به ایران وارد شد،  و بسیاری از حقوق حقه ایران پایمال گردید.  بعد از کشته شدن نادر، قواسم بر فعالیت دریا زنی خود افزودند و ناحیه ای را که به سواحل متصالح یا دریا زنان معروف بود، تصرف کردند،  و بندر بوشهر در معرض تهدید آنها قرار گرفت.
       فتحعلی شاه قاجار  برای جلوگیری از تجاوز های قواسم و اعراب عتوبی در دوازدهم ذی حجه سال 1229 هجری قمری مطابق بیست و پنجم نوامبر سال 1814 میلادی پیمانی شامل یازده فصل، با دولت انگلستان منعقد کرد که متاسفانه باید آن را از بدترین معاهدات در تاریخ ایران دانست.  زیرا به موجب مفاد آن ایران در حقیقت از لحاظ ارتباط سیاسی، به طور دربست تحت نظر دولت انگلستان قرار می گرفت.  خلاصه تعهدات انگلستان به شرح زیر بود:
1 - سالی یک صد و پنجاه هزار لیره به فتحعلی شاه بپردازد،  به شرط این که این مبلغ با نظارت نماینده آن دولت فقط برای نگهداری سپاه در سرحدات شمالی ایران صرف شود.
2 - در امور داخلی افغانستان به هیچ وجه مداخله نکند.
3 - از کمک و معاونت به سر کشان و شاهزاده گانی که علیه تاج و تخت پادشاه قاجار قیام کنند، خودداری نماید.
4 - اگر ایران به کمک نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس احتیاج داشته باشد به او (ایران) کمک کند مشروط بر این که این امداد عملا برای آن دولت (انگلستان) میسر باشد.
5 - اگر دولت دیگری به خاک ایران تعرض کند، حتی المقدور از کمک مساعدت با ایران خود داری نکند.
    سرانجام قواسم مقهور شدند و شیوخ سواحل دریا زنان در 1820 م با انگلستان پیمانی مبنی بر ترک دریا زنی یا دزدی دریایی امضا کردند،  در این قرار داد نام خلیج فارس ذکر شده است،  مهم: اشخاصی که متن قرار داد را دارند،  خواهشاً آنرا اینترنت منتشر نمایند.
      در اواخر قرن نوزدهم میلادی خرید و فروش سلاح در خلیج فارس جانشین برده فروشی شد،  بوشهر و مسقط از مراکز مهم فروش آن بودند،  در آن زمان ایران در آستانه ورود به تمدن نو فئودالی ایرانی بود ولی بسیاری از ایرانیان در دوران سازمان قبیله ای بسر می برند.  دولت ایران که خطر مسلح شدن ایلات و عشایر را احساس کرده بود با کمک انگلستان به اقدامات شدیدی مبادرت کرد،  با این همه قاچاق سلاح ریشه کن نشد،  و تنها مراکز فروش از مسقط به بندرگاه های کوچک مکران منتقل گردید.  انگلستان بعد از این که از توجه دولت روسیه به خلیج فارس و از توجه دولت آلمان به کویت مطلع گردید،  برای تثبیت موقعیت خود عهد نامه ای در 1899 م با شیخ مبارک، شیخ کویت منعقد کرد،  اگر چه کویت تا اکتبر سال 1914 میلادی تابع دولت عثمانی بود،  لیکن طبق مفاد پیمان مذکور کویت تحت الحمایه انگلستان قرار گرفت.  در اوایل قرن بیستم به موجب مفاد قرارداد 1907 میلادی که بین دولت های روسیه و انگلستان منعقد شد،  انگلستان نقشه روسیه برای نفوذ در خلیج فارس را نقش بر آب کرد.
      با پیدایش نفت در مسجد سلیمان، خلیج فارس، سواحل، بنادر و جزایر این منطقه بیش از پیش مورد توجه انگلستان قرار گرفت.  دولت آلمان هم برای راه یافتن به خلیج فارس در 1903 م امتیاز تاسیس راه آهن از آناتولی تا بغداد و بصره را از دولت عثمانی به خود اختصاص داد.  از طرف دیگر طبق پیمانی که در سال 1913 میلادی بین دولت های عثمانی و انگلستان بسته شد،  به موجب مفاد آن، انگلستان حق نظارت بر تاسیس راه آهن در جنوب بصره را به دست آورد.  گذشته از این دولت عثمانی خود مختاری کویت و پیمان های منعقد شده بین انگلستان و شیوخ خلیج فارس را به رسمیت شناخت و همچنین از دعاوی خود نسبت به قطر و بحرین و مسقط صرف نظر کرد،  در نتیجه تسلط عثمانی تنها به نواحی جنوب نجد شبه جزیره عربستان محدود شد.  در سال 1913 میلادی عبدالعزیزبن سعود ترک ها را از احسا بیرون کرد و در حقیقت بار دیگر نفوذ و قدرت وهابیان در خلیج فارس گسترش یافت،  در تمام مکاتبات عثمانی نام خلیج فرس ذکر شده است.

      در طول جنگ جهانی اول اقدامات انگلستان دفاع از شیوخ دست نشانده عرب در جنوب خلیج فارس بود،  که جمعیت آنها کمتر از یکصد هزار نفر می شد،  زیرا انگلستان می دانست آنها در قوانین علم جغرافی ـ تاریخ نقاط خوبی هستند.  همچنین دخالت های استعماری انگلستان در امور داخلی و نقض بی طرفی ایران،  و انعقاد قرارداد 1919 میلادی با وثوق الدوله نخست وزیر وقت،  تماما برای حفظ منافع آن دولت در ایران و به ویژه  سواحل خلیج فارس بود.  در جنگ جهانی دوم نقش خلیج فارس برای رسانیدن مهمات از طریق راه آهن سراسری به دولت روسیه بسیار تعیین کننده بود،  و به سود متفقین تمام می شد،  و در ایران کسی نبود تا از آن  برای اهداف ملی استفاده ببرد.  با این همه دولت های انگلیس و روسیه شوروی به بی طرفی ایران توجه نکردند و از طریق خلیج فارس و جلفا یکی بعد از دیگری سرتاسر ایران را به اشغال خود درآوردند،  آمریکا نیز در این جنگ برای اینکه از رقیبان و هم رزمان خود عقب نماند،  وارد میدان شد و موقعیت خود را در خلیج فارس و سرزمین های اطراف تثبیت کرد،  دوران دو جنگ جهانی  در میلیون ها سند نام خلیج فارس ذکر شده است.

      با آغاز جنگ اول جهانی کشتی‌ های نفت ‌کش انگلیسی همواره حامل نفت به اروپا و آمریکا بودند،  پس از پایان جنگ اول و دوم جهانی به علت آن که ملت ‌های آسیایی و آفریقایی از خواب بیدار شده و نهضت‌های ضد استعماری خود را آغاز کرده بودند،  انگلستان بر آن شد که خط‌ مشی استعماری به شیوه‌ی‌ گذشته و اشغال خلیج ‌فارس را رها سازد،  و پس از انعقاد قرار داد های دو جانبه با هر یک از شیخ‌ های منطقه، آن‌جا را ترک کند. انگلستان در سال 1930 کوشید حکومت یک ‌پارچه ‌ای از کویت، عدن و دیگر شیخ ‌نشین‌ها تشکیل دهد،  ولی وجود اختلاف بین رهبران این سرزمین‌ها از یک سو و مخالفت جدی رهبران سعودی با تشکیل این فدراسیون، برنامه ‌ریزی انگلستان را به دشواری انداخت.  پس از قیام مردم ایران و ملی شدن صنعت نفت، انگلستان برای جلوگیری از تکرار چنین نهضتی در سواحل نفت‌خیز جنوبی، تصمیم گرفت که در 1925 میلادی، فدراسیونی از امارات عربی تشکیل داده وحتی در نظر داشت که امیرعبدال، ولیعهد عراق را به ریاست این فدراسیون منصوب کند،   ولی دشمنی خاندان صعودی با خاندان هاشمی عراق سبب شد که بار دیگر بریتانیا از این کار منصرف شود.

      در 16 ژانویه 1968 میلادی،‌ هارولد ویلسن، نخست‌وزیر آن زمان انگلیس، اعلام کرد که انگلستان تصمیم دارد که تا سال 1971 همه‌ نیروهای خود را از شرق سوئز بیرون ببرد.  در پی این تصمیم بود که انگلستان ضمن تماس با شیوخ ابوظبی، دبی، شارجه، عمان، ام‌القوین، فجیره و رأس‌الخیمه، زمینه را برای زمان پس از بیرون رفتن خود از این منطقه فراهم ساخت و آن‌ها را ترغیب به اتحاد با یکدیگر  کرد.  سرانجام، در 19 ژانویه 1968 میلادی امارات دبی و ابوظبی اعلام کردند که برای مشارکت در بنیان سیاست خارجی و دفاع و امنیت و آموزش و بهداشت و تابعیت واحد با یکدیگر متحد خواهند شد.  به دنبال این اعلامیه شیوخ دیگر نیز علاقه خود را به شرکت در این اتحادیه اعلام کردند.  در دوم دسامبر 1971 حکمرانان شش امیرنشین کوچک جنوب خلیج فارس در امارت دبی گرد آمدند و با امضای پیمان ‌نامه‌ای امارات متحده عربی را تشکیل دادند،  پس از اندک زمانی با پیوستن حاکم رأس ‌الخیمه به آن پیمان شمار امیرنشین‌های این اتحادیه به هفت امیرنشین افزایش یافت. اما امیر قطر که در نظر داشت پس از بیرون رفتن نیروهای انگلیس از آن سرزمین به اتحادیه‌ امارات متحده‌ عربی به پیوندد، از نظر خود برگشت و این سرزمین از سال 1971 به صورت کشوری مستقل درآمد.  در همین سال، بحرین، که از دوران باستان بخشی از خاک ایران به شمار می‌آمد، با پشتیبانی دولت انگلستان از ایران جدا شد و به صوت کشوری مستقل در آمد.

     مهم:  پیش از لشکر کشی بریتانیا در سال 1819 م،  سواحل جنوب خلیج فارس فاقد جمعیت شهر نشین بود،  و در چندین قبیله مختلف متخاصم و کمتر از ده هزار نفر بودند،  جمعیت در شمال خلیج فارس که پیوسته طبیعی به فلات ایران است،  قرار داشت.  سپس با ترفند های انگلیسی جمعیت به جنوب اضافه شد،  و در نیرنگ و زرنگی دیگر استعماری تولید دزدی دریایی و ساختن و پرداختن سابقه تاریخی دروغی برای آن کردند.  مردمی که در دوران سازمان قبیله ای دینی بسر می بردند دزدی دریایی برایشان مفهوم نداشت،  این کلکها و حقه ها ثمره بورژوازی استعماری است،  همانطور که بارها در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ نوشته ام اغفال این دروغ های استعماری و امپریالیستی نشوید و آنها را با دید ایرانی بررسی کنید.

    جزایر خلیج فارس اینجاست کلیک کنید ببینید

   پاسخ نظرات خلیج فارس

      تعدادی از عرب های عزیز هم وطن در شمال و جنوب خلیج فارس،  در نظرات نوشته اند که نام خلیج فارس،  خلیج عرب است.  عزیزان خلیج یک نام عربی برای شاخآب است،  فارس نیز نام عربی برای پارس است،  و کلاً خلیج فارس یک واژه عربی است،  نه زبان پارسی،  اگر پارسی بود می شد شاخآب پارس.  در این وبلاگ و در طول تاریخ گفته شده خلیج فارس،  مقاله خلیج فارس برای تأیید و تعریف خلیج فارس است.  اگر در گذشته ها اعراب به آن خلیج عرب نگفته اند،  دلایل خاص خودشان را داشته اند،  منجمله نمی توانستند نام یک منطقه جغرافیایی را عرب بنامند،  زیرا سرزمین های عرب وسیع تر از نام یک مکان جغرافیایی است،  و نیز در دوران سلسله هخامنشیان بخش شمال خلیج فارس را پارس می نامیدند،  و تاریخ پر جمعیت و پر ماجرایی دارد.  برای دانستن از واژگان و زبان های پارسی و عربی به تاریخ زبان و نویسایی و تاریخ زبان پارسی بروید.

      امروزه اعراب از مهمترین مردمان گیتی هستند،  و از تیره های مختلف تشکیل شده اند،  و در کل ملت هایی که بزبان عربی گپ می زنند،  بالغ بر پانصد ملیون نفر هستند،  که تقریباً در تمام دنیا پراکنده می باشند،  و 26 کشور کاملاً عرب زبان را شامل می گردند.  به همین جهت در گذشته نمی خواستند یک نام جغرافیایی را عرب بنامند،  می دانیم بسیاری از جغرافی دانان و جهان گردان و دریا نوردان در طول تاریخ عرب یا عرب زبان بودند،  و همانها بودند،  که نام های زیادی در تمام گیتی بر مکان های جغرافیایی گذاشتند،  منجمله با تأیید جغرافی دانان ایرانی،  خلیج فارس را بر شاخآب پارس گفتند.

*

   عکس شماره 4233 ، 1925 م،  نشان دهنده گوشه ای از ظلم پانصد ساله استعمار به اعراب می باشد.

      عزیزان و برادران عرب،  بین ما پارسها با شما اعراب هیچ تفاوتی نیست،  و وجه مشترکی در مبارزه با استعمار و امپریالیسم داریم،  آنها در 5 قرن گذشته به ما ملتها ظلم بسیار کردند.  بویژه استعمار از مهربانی و مهمان نوازی، صفا و سادگی، عربها سوء استفاده کرد،  و قرنها سرزمین های عربی را در چنگال خود نگه داشته بود،  و تا نیمه دوم قرن 20 هیچ کشور عربی مستقل وجود نداشت.  حتی امروزه نیز شاهد مبارزه مردم عرب علیه امپریالیسم و استثمار هستیم،  و هر شخص از ما ایرانیها هم به اندازه توان خود،  از آن مبارزات پشتیبانی و حمایت می کند.  دشمنان تاریخی قاره کهن می خواهند از سادگی ملتها استفاده کنند،  و با بازی گرفتن یک نام جغرافیایی اختلاف ایجاد کنند،  و از آب گل آلود شده نفت و گاز صید کنند،  نمونه این ترفند را در گوگل و خلیج فارس نوشته ام.

*

   عکس شماره 4125 ،  نقشه احمقانه استعماری برای نابودی قاره کهن،  آنها نمی فهمند و نمی دانند،  که دیگر این ملتها را نمی توانند اغفال کنند،  بلکه مردمان قاره کهن به آگاهی رسیده و شگردها را می فهمند و خنثی می کنند.

      اندکی از عزیزان هم میهن می گویند،  اگر اعراب الحواز نفت را از ایران بگیرند،  دیگر ایران چیزی نخواهد داشت.  من نیز می گویم،  عزیزان اگر بقیه ملت های عرب توانسته اند،  از نفت خود بهره برند،  در صورتی تازه واردی هم پیدا شود خواهد توانست،  احتیاط کنید و در بازی های امپریالیسم نو نیافتید،  ما ملت های قاره کهن باید یکدل و یکی باشیم. اگر عربی یا پارسی بخواهد این نام را چیز دیگری بگوید،  کمک به ترفند استعماری،  و رد کردن تاریخ و جغرافیای عربی و پارسی است،  و این خوشایند هزاران دانشمند تاریخی قاره کهن نمی باشد.

   عکس های بیشتر در اینجا ،  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

    کلیک کنید:  قلعه های ایران

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر

   کلیک کنید:  داستان اکتشافات در آفریگان

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

  جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید به پیوندید.   

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد