راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

فیلم سازی های دروغی

   فیلم های مستند تقلبی

      این روزها با وجود کامپیوتر و اینترنت و ماهواره،  و کلاً تکنولوژی های جدید،  همان دروغ گو های تاریخی که قبلاً از آنها نوشته ام،  دارند با ساخت فیلم های جعلی و حقه بازی،  بیشتر و بیشتر دروغ های بی پایه و اساس تاریخی را بخورد ملت های ساده می دهند،  تا مقاصد خود را پیش ببرند،  مانند نام گذاری جعلی برای خلیج فارس.  در این فیلمها که می خواهند وانمود کنند مستند علمی و تاریخی است،  یک نفر مجری که مثلاً تاریخ دان است،  در صحرایی، رودخانه ای، یا قلعه خراب شده ای می ایستد،  و بدون هیچ گونه مدرک و سند کلی پرت و پلا می بافد.  مثلاً می گوید:  در این مکان سربازان الکساندر یا همان اسکندر مقدونی،  هر یک صد تا، هزار تا سرباز ایرانی را کشتند،  و جوی خون راه انداختند،  یا چنگیز مغول از این راه آمد و ملیون های ایرانی را کشت و ایران را نابود کرد.  البته هیچ وقت اینها در این فیلم های حقه بازی ساخته پرداخته استعمار و امپریالیسم،  نمی گویند ایرانی ها دارای تمدن باشکوه و قدرتمند بودند،  ایرانی ها فرهنگ بالا داشتند،  و بدلایل جغرافیایی و تاریخی سازنده بخش مهمی از تمدن بشری بودند،  این چیز ها را هیچ وقت نمی گویند.  فقط پا فشاری دارند وانمود کنند دروغ های تاریخ واقعی است،  و ایرانی ها هیچ و پوچ بودند،  و براحتی شکست می خورده و کشته می شدند.

      در این فیلمها،  دروغ های زیادی از قدرت، ابتکار و اسلحه، ارزش فرماندهی الکساندر مقدونی یا چنگیز مغول و پیروزی های آنها می گویند و می سرایند،  و از میان اشیا موزه ها و آثار تاریخی اندکی چیزها را بی مدرک و دلیل به اینها نسبت داده و می دهند.  نمونه آنرا در دروغ گویی بی بی سی در تاریخ نوشته ام،  از نبوغ و زرنگی و آدم کشی و انسانیت از همه چیز ضد و نقیض می گویند،  که همگی هیچ توجیه علمی در تاریخ اجتماعی ندارند.  ضد نقیض گویی در داستان های دروغی تاریخی،  کتابها و فیلم ها زیاد است،  آنها مملو از بی سوادی هستند،  نمی دانم کدام یک را بررسی نمایم.  در جایی می گویند الکساندر کوتاه قد بود،  در جایی می گویند بلند قد بود،  جایی می گویند بیمار و روان پریش بود،  جایی و فیلم دیگر سلامت و قوی و مصمم،  حتی خدایی بود یا خدایی نبود،  خلاصه هر بی سوادی احمقانه چیزی از الکساندر مقدونی و چنگیز مغول و این قبیل آدم های دروغی می گوید.

      با تمام این تعریف ها و خالی بندی ها همگی در یک چیز مشترک هستند،  که الکساندر خیلی مشروب و می می نوشید،  چنگیز از رعد و برق می ترسید و خرافاتی بود،  چه کسان خیالی به ایران پیروز شدند!.  آن احمقها با این دروغها خودشان را گول می زنند،  درست مانند ماجرای بهلول که به دروغ گفت ته بازار غذا می دهند،  و دید تعداد بچه دویدند بروند غذا بگیرند،  و خودش باورش شد که ته بازار غذا می دهند،  ظرفی برداشت و خود هم دوید.  احمقها فکر می کنند این دروغ های تاریخی پایه ای است،  و به خطا می روند،  همین کار را آنها در عراق و افغانستان کردند،  دویدند تا ثروتی را که الکساندر از این جاها برده آنها هم بگیرند،  و به این ترتیب جهان شان را به نابودی اقتصادی و اجتماعی رساندند.

      نوشته هایی در تاریخ یونان و مقدونی می باشد،  که از الکساندر می گوید و آن هیچ ربطی به اسکندر اشکانی ندارد.  همانگونه که قبلاً نوشته ام،  با حقه بازی در تاریخ نویسی،  الکساندر را بجای اسکندر اشکانی جا زدند،  گنجشک را رنگ کردند،  و بجای قناری جا زدند.  مانند امروز که مقابل چشممان دارند تاریخ سی سال گذشته را عوض می کنند،  و نام خلیج فارس را جعلی و تقلبی می کنند،  آنها مانند همان دروغ گویی های تاریخی نیاز به مدرک و سند ندارند.  عزیزان اغفال نشوید بیایید دروغ های تاریخی را از ذهن تان بیرون بریزید،  و بطرف واقعیت و کشف واقعیتها از روی اسناد و مدارک و آثار واقعی بروید،  تا در نهایت ما ایرانی ها سریعتر و بهتر وارد تمدن جدید کنترل انرژی شویم.

      آن عده از ایرانی ها هم که در ساخت و ترجمه این دروغها برای دشمنان کار می کنند،  بدانند اینها کاری سیاسی و مغز شویی است،  نه علمی و تحقیقی،  چون هیچ سند و مدرک ارائه نمی دهند.  آنها بخود آیند و دست از این کار بردارند،  بدانند در گمراهی فکر و دانش مردم نقش دارند.  البته این عده شاید چندان گناهی هم نداشته باشند،  آنها می بینند و می خوانند عده ای از ایرانی های هم میهن شان،  که مثلاً تاریخ دان هم هستند،  به راحتی ایران و ایرانی را شکست خورده از همه معرفی می کنند،  و دروغ های تاریخی دشمنان استعماری را طوطی گونه تکرار می کنند،  آنها می پندارند شاید واقعیتی در پس این دروغ های بی سند و مدرک نهفته است.

      تمام این کارها مانند تولید فیلم هایی از دروغ های تاریخی،  آتش تهیه برای ایجاد تاریخ و قدرت دروغی برای تک های فرهنگی و اجتماعی به قاره کهن است.  مانند گوگل و خلیج فارس که هنوز ماجرای آن تمام نشده،  نیروی دریایی آمریکا یعنی دولت آمریکا برای تغییر نام خلیج فارس جلو آمد.  نمی شود با حملات توده ای دشمن را که در سنگر مستحکم نشسته شکست داد،  باید با کار علمی و تحقیقی نبردی را که خود ما ایرانی ها با داشتن باور های دروغی ساخته ایم به پایان ببریم.  جوانان با هوش نباید بگذارند جامعه در دروغ های تاریخی فسیل شود،  می توانند با کمک کارگاه فکر سازی،  شکوفایی و نو آوری و خلاقیت را به جامعه و کل کشور و حیات ملی بدمند.  این را باید در نظر داشت،  ما نمی توانیم با همه جهان در افتیم،  باید با افشاگری و کشف واقعیت های تاریخی و اجتماعی،  همچنین کار فرهنگی دقیق و حساب شده،  حرکت بسمت تمدن جدید را سازمان دهیم.  همچنین باید مواظب بود در دام های طرح جدید قرار نگرفت،  که در آخر آن گشنگی باعث بشه عاشقی یادمان بره.

      سران بریتانیای قرن های 18 و 19 دروغ های تاریخ را می دانستند،  برای همین براحتی توانسته بودند، سه چهارم جهان را در اختیار و کنترل بگیرند.  تحلیل های امروزی که از نیمه دوم قرن 20 شروع شده،  دیگر تمام برنامه ریزان جهانی دروغ های تاریخی را نمی دانند،  و در پس زمینه ذهن آنها امثال دروغ های اسکندر مقدونی و چنگیز مغول شکل گرفته،  که رفتند و کشتند و گرفتند،  چون در مدارس چنین خوانده اند.  آنها فکر کردند می توانند کار های تاریخی را تکرار کنند،  و با لشکر کشی های پر خرج به قاره کهن،  اقتصاد هایشان را به بحران کشیدند،  و چیزی از گنج های دروغی که اسکندر مقدونی برده بود گیر نیاوردند.  البته هنوز نمی توانند درک کنند که این مشکل تحلیل از پس زمینه ذهن آنها در اشتباه دانستن از تاریخ است.  همانگونه که آنها نتوانسته اند تاریخ و تاریخ اجتماعی را تحلیل کند و بدرستی بدانند،  نمی توانند ادامه آن یعنی حال و آینده را نیز تحلیل کنند.  برای این اشتباه های خود در تحلیل ها شکست در برنامه های اقتصادی و اجتماعی هنوز نمی دانند که باید بدنبال واقعیت های تاریخی بروند،  ولی آنها دست به توجیه های متفرق بی اساس می زنند.

      بارها تکرار کرده ام و یکبار دیگر می گویم،  اگر از گذشته دور از دروغ و بدرستی ندانیم،  نمی توانیم برای آینده برنامه ریزی نماییم،  ابتدا ما ایرانی ها باید از سندرم اسکندر مقدونی نجات پیدا کنیم،  عناصر و عوامل حقیقت گرا را شناخته و همگرایی ایجاد نماییم.  آیا شما تاکنون نقدی بر فیلم های تاریخی نوشته یا گفته اید؟

    سندروم اسکندر مقدونی

     در علم روان شناسی واژه  Cognitive Deduction  را داریم،   Cognitive  را می توان به معنی دانستن و یاد گرفتن نامید،  و  Deduction  را نتیجه گیری گفت.  که در جمع علم روان شناسی به معنی این است که فرد با تکرار اطلاعات،  توجه کنید فقط با تکرار،  و با علم اینکه آنها مبنای حقیقی ندارند،  به آن اطلاعات ایمان می آورد.  حتی اگر فرد از صحت آنها و یا دروغ بودن آن آگاهی نداشته باشد.  مهم این است که فرد سودی در تکرار این اطلاعات داشته باشد،  مانند نمره 20 در مدرسه.  حتی ناخود آگاه تظاهر می کند،  مطلبی که می گوید،  واقعیت است،  مانند نوشتن کتاب و نمایشنامه.  تکرار ها باعث میشود به آن چیز ایمان داشته باشد،  و واقعاً فکر کند هرگز غیر از آن چیزی نبوده و نیست،  که در نهایت به Cognitive Deduction میانجامد.  شدید ترین نوع  Cognitive Deduction  را یک صد سال گذشته در نوشته و گفته تاریخ دان های ایرانی  دیده ایم.  همانطور که بارها گفته ام چون استعمار و امپریالیست نمی توانست با قدرت نظامی به ایران پیروز شود،  بنا براین با چند نفر انگشت شمار تاریخ نویس یا در واقع داستان سرای ایرانی دست نشانده،  اقدام به گفتن و نوشتن دروغ ها در تاریخ ایران عزیز و قاره کهن کردند،  کار هایی که از مزدوری و یا نادانی انجام شد.  دروغها را به تاریخ ما وارد کردند و همگان را در همه جا وادار به تکرار آنها کردند،  ولی آن بیچار گان بی خبر از اینکه انوش راوید موج سومی و با دانایی نوین مچ آنها را می گیرد،  و دروغها و دروغ گویان را به زباله دانی تاریخ می فرستد.  اگر می خواهید از  Cognitive Deduction  کاملاً بدانید،  سری به نظرهای وبلاگ بزنید متوجه می شوید که تعدادی عزیزان می گویند،  ما می دانیم دروغ ها در تاریخ زیاد هستند،  ولی نمی توانیم با آنها مقابله کنیم و دور بریزیم.  در واقع آنها از دروغ ها با اطلاع هستند،  در نتیجه پس از یک فرایند  Cognitive Deduction به این چرندیات ایمان آورده اند.  تظاهر هر روزه به ماجرایی و ایمان به چیزی،  به جایی رسیده که در بعضی از کشورها میلیونها انسان به خاطر اندیشه و یا وابستگی های عقیدتی خود به قتل رسیده،  بدون اینکه دلیل علمی آنرا بدانند،  ساده ترین راه برای ایجاد  Cognitive Deduction در مغز انسانها،  تکرار است.  به قول گوبلز،  وزیر تبلیغات آلمان نازی:  تنها چیزی که ما باید انجام بدهیم این است:  تکرار، تکرار، تکرار!.  در راه ایمان به دروغها و چیز های نا باورانه،  باید انگیزه ای هم در کار باشد:  فشار های ذهنی اجتماعی، فشار های استعماری و سیاسی، اصرار به علم و دانش نداشته،  دلایل مدنی و جغرافیایی.  کسی که از ترس های ماورای تصور و یا به دلایل مالی و یا مقامی و جانی به چیزی تظاهر کند،  از طریق  Cognitive Deduction پس از چندی به آن چیز ایمان میآورد.  سندروم استکهلم با Cognitive Deduktion هم خانواده است، 23 آگوست 1973 در شهر استکهلم، پایتخت سوئد،  در بانکی چند کارمند بانک به گروگان گرفته شدند.  این گروگان گیری به مدت 5 روز به درازا انجامید،  که در طی این 5 روز،  گروگانها در معرض جدی مرگ قرار گرفتند.  برای اینکه گروگان گیرها ایشان را به قتل نرسانند،  گروگانها با ایشان ابراز همدردی کردند.  کار به جایی رسید که این ابراز همدردی،  نوعی مانیفست در ضمیر ناخود آگاه ایشان شد.  شاهدان میگویند که پس از پایان گروگان گیری، گروگانها همچنان با گروگان گیرها ابراز همدردی میکردند.  همدردی تاریخ دانهای ساده دل با اسکندر مقدونی و چنگیز مغول و  غیره،  نیز نوعی سندروم اسکندر است.  آیا تاریخ دان بی سواد و سطحی نگر را می شناسید؟  

    تاریخچه موشک

      قرنها بشر در اندیشه رفتن به فضا بود،  اما فکری محال بنظر می رسید،  تا اینکه در نیمه دوم قرن 20 دو دانشمند در گیر رقابتی شدند که تاریخ را دگرگون کرد.  در گذشته ها و زمان خانات ایرانی که به اشتباه و دروغ خانات مغولی اردو طلایی معروف شده،  از فشفشه انفجاری برای قلعه کوبی و شهر گیری استفاده می کردند.  چون این وبلاگ به تاریخ و تاریخ نویسی دوران استعمار و امپریالیسم هم می پردازد،  بنابر این ساخت و تولید موشک هم از دید بازی های و سیاست گذاری های امپریالیسم بررسی می شود.

      اولین و مهمترین مهندس طرح و ساخت موشک ورنر فن براون نابغه آلمانی است،  او در جوانی موشک های آماتوری و بازی می ساخت.  در سال 1938 با دریافت درجه سرگردی اس اس در ارتش آلمان نازی،  در طرح تکمیلی موشک هایV1  همکاری داشت،  که به لندن حمله و خسارات زیادی وارد می کرد.  او از 1942 طرح های V2 را آماده کرده بود،  که تا پایان جنگ در اعماق یک کوه مرکز آلمان،  چند صد موشک V2 آماده شده و یا در دست تهیه بودند.  اواخر جنگ فن بران دچار مشکل سردرگمی و دستورات متفاوت فرماندهان آلمانی شده بود،  برای همین با کمک دستیار خود نقشه ها و طرح های مختلف موشکی برای سفر به فضا را پنهان کرد،  تا در جنگ از بین نروند.  آخر جنگ تمام تلاش فن براون این بود،  که خود و گروهش را به آمریکاییها تسلیم نمایند،  که بتواند فعالیت های خود را برای طرح های موشکی ادامه دهد.  آمریکاییها نیز بدنبال گرفتن فن براون بودند،  در همین سال های جنگ آمریکاییها قطعات موشک های V1 را که در انگلستان سقوط کرده بودند،  جمع آوری می کردند،  تا از روی آن بلکه بتوانند موشک مشابه بسازند،  که چندان موفق نبودند.

      در سمت دیگر دنیا روسها هم نیاز به موشک های جنگی داشتند،  آنها هم یک دانشمند موشکی بنام سرگئی کرولف داشتند،  که همپای فن براون بود،  و چیزی از نبوغ او کم نداشت.  او در سال 1933 اولین موشک روسی با سوخت مایع را با کمک گروه مهندسی خود با موفقیت پرتاب کرده بود.  ولی او را بدلایل بی بنیان سیاسی،  به اردوگاه کار اجباری گولاب،  در سیبری فرستاده بودند.  نیمه های جنگ دوم جهانی سرگئی کرولف که شش سال را در زندان بود آزاد نموده،  و به سرپرستی گروه مهندسی برای اجرای طرح های موشکی در رقابت با آلمان و آمریکا نمودند.  او چنان موفق بود که وجودش را از غرب پنهان می کردند.

     روزهای آخر جنگ دوم جهانی فن براون در کوه های آلپ مرز سویس ـ آلمان به آمریکاییها پناهنده شد،  او امید داشت با تسلیم شدن به آمریکاییها،  فرصت برای بدست آوردن رویا های موشکی و ماهواره ای خود را بدست آورد.  در همین روز های پایان جنگ آمریکاییها قطعات V2 را در آلمان جدا نموده و به آمریکا فرستادند.

در پایان جنگ آمریکا و شوروی هر یک بفکر بدست آوردن اطلاعات و دانش موشکی آلمان بودند،  بعد از جنگ دو ابر قدرت وارد مسابقه تسلیحاتی شدند،  و جنگ سرد آغاز شد.  آمریکا سال 1952 بمب هیدروژنی را آزمایش کرد،  و در 12 اوت 1953 شوروی هم بمب هیدورژنی منفجر کرد.

      شوروی موشکی می خواست،  که 6000 کیلومتر برد داشته باشد،  و بتواند کلاهک 5 تنی بمب هیدروژنی را حمل کند.  سرگئی کرولف تصمیم داشت با بدست آوردن رضایت مقامات در کنار کار های موشکی نظامی،  امور موشکی فضایی را هم پیش ببرد.  در 1954 اولین طرح موشک با موتور های خوشه ای جدا شونده ریخته می شود،  و R7 نام می گیرد،  موشک خیلی بزرگی بود،  280 تن وزن و 32 موتور داشت.  برای پرتاب آن نیازمند مکان و سکوی بزرگ و دور دست بودند،  در 400 کیلومتری مسکو بایکونور در بیابان را در نظر گرفتند،  بایکونور اولین سکوی پرتاب در مدت دو سال به بزرگترین ایستگاه فضایی جهان تبدیل شد.   R7 عکس 3011 ،  بعد از 5 آزمایش ناموفق بالاخره 5 می 1957 در ششمین پرتاب بیش از شش هزار کیلومتر می رود،  و در سیبری به هدف می خورد.  سپس در یک پرتاب دیگر ولی غیر نظامی،   R7 ماهواره ساده کوچک اسپتنیک 1 را که کمی بیش از 83 کیلو وزن و فقط یک فرستنده رادیویی با ارسال بیب، بیب دارد را به فضا می برد،  و سه دقیقه بعد از نیمه شب به وقت مسکو در مدار زمین قرار می گیرد،  و علامت بیب بیب خود را ارسال می کند.  چهار هفته بعد از اسپتنیک 1 اولین موجود زنده سگی بنام لایکا،  با اسپتنیک 2 به فضا فرستاده می شود. 

      در آمریکا فن براون فقط اجازه و بودجه تهیه و پرتاب موشک های متوسط کوتاه برد را بدست آورده بود،  اما فن براون که همچنان در رویای فضاست به شرکت والت دیسنی روی می آورد،  تا آنها را متقاعد کند و بودجه بگیرد،  و با کمک آن شرکت مشهور می شود.  با اوج گیری مسابقه تسلیحاتی جنگ سرد نیمه دهه 50 میلادی،  هر دو طرف سلاح های هسته ای نیرومند تری آزمایش می کنند.  با شدت این بحران ارتش آمریکا اجازه ساخت موشک های میان برد را به فن براون می دهد،  و موشک ژوپیتر C که خیلی کوچکتر از  R7 بود،  با 5367 کیلومتر برد و با  1097 متر ارتفاع به موفقیت می رسد.  1956 نیروی دریایی آمریکا در حال ساخت موشک ونگارد بود،  در آزمایش پرتاپ موشک بعد از یک متر بلند شدن از زمین سرنگون و منفجر می شود، عکس 3012.  در 31 ژانویه 1958 چند روز بعد از این آزمایش و چهار ماه بعد از اسپتنیک 1 ،  فن بران موشک خود را همراه با ماهواره اکسپلولرر 1 ، که می تواند اندکی اطلاعات علمی از فضا بفرستد پرتاب می کند، و ماهواره با موفقیت در مدار خودش قرار می گیرد.  آیا شما تاکنون در اندیشه ساخت موشک آماتوری بوده اید؟

      تاریخچه ماهواره

      ماهواره (Satellite) یعنی هر جسمی که به دور جسم دیگر در گردش باشد،  ریشه اصلی این لغت در زبان لاتین نیز به ‌معنای همراه، وابسته و ملازم است.  تا قبل از اینکه ماه ‌های سیاره مشتری (ژوپیتر) کشف گردد،  کلمه ماه دقیقا مفهوم ماهواره را داشت.  پس از کشف چهار ماه در سیاره مشتری در دوران رنسانس دانشمندان اروپایی جهت تعریف جدید از علم، ولی از عدم آگاهی از دانش آینده،  نام ماه سایر کرات را به ماهواره تغییر دادند،  و فقط ماه کره ‌زمین به نام ماه باقی ماند.  اما این نام در سال 1957 و زمانی که  اسپوتنیک 1 به ‌عنوان نخستین ماهواره دنیا در مدار زمین قرار گرفت،  بار دیگر دچار تغییر شد.  در این زمان باید تعریف جدید می کردند،  تا ماهواره‌ های طبیعی از ماهواره‌ های مصنوعی و ساخته دست بشر متمایز گردد.  بنابر این به ماهواره ‌ای که در مدار های فضا به دور زمین یا سیارات دیگر می‌ چرخد،  ماهواره مصنوعی (قمر مصنوعی) گفتند.  برای اولین بار در دنیا ایده استفاده از ماهواره مصنوعی (قمر مصنوعی) در پایان جنگ جهانی دوم بر سر زبان‌ها افتاد.

      تا قبل از دهه 1960 هیچ ارتباط تصویری از راه دور در جهان وجود نداشت،  و برای ارتباط تلفنی هم می بایست مردم در شهر های بزرگ تلفنی وقت بگیرند،  یا به مرکز مخابرات بروند.  بویژه این موضوع بین قاره آمریکا و اروپا باعث می شد مشکلات فراوانی ببار آید.  از اواخر دهه 1950 آمریکایی ها با تبلیغات زیاد بفکر پرتاب ماهواره بودند،  که بتوانند از طریق آسمان ارتباط بر قرار نمایند.  ولی اولین ماهواره بنام اسپوتنیک یا ماه سرخ توسط راکت 6 متری شوروی در 4 اکتبر 1957 به فضا پرتاب شد،  و در 800 کیلومتری از مدار زمین قرار گرفت،  و با بیپ بیپ های خود زمینی ها را خوشحال کرد.  ولی آمریکائیها که هر گز فکر نمی کردند شوروی بتواند زود تر از آنها وارد فضا شود،  نگران شدند که شوروی ها ماهواره پرتاب کردند،  و ناراحت از عقب افتادن بودند.  تلاش زیادی کردند که حیثیت ماهواره ای از دست رفته خود را جبران کنند،  اما باز هم شوروی چند ماه بعد اسپوتنیک 2 را با مسافری بنام لایکا به فضا فرستاد،  مسافری که هر گز به زمین باز نگشت.  در سال 1958 آمریکا اکسپرس را پرتاب کرد،  و در سال 1960 ماهواره جاسوسی آمریکا  گری پاول در شوروی سقوط کرد.  پرتاب ماهواره های جاسوسی در جنگ سرد رونق داشت،  که در نهایت یکی از مهمترین عوامل امروزی زباله های فضایی هستند،  که در تخریب و انقراض توضیح داده ام.

      غیر از مخابرات،  هواشناسی هم دارای اهمیت بود،  نداشتن امکانات کارای هواشناسی،  همه ساله باعث کشتار مردم و خرابی ها و خسارات بی شمار میشد.  سال 1962 سایروس 1 هر دو روز یکبار اطلاعات هوا شناسی را به زمین می فرستاد،  ولی این اطلاعات توسط فکس رد بدل میشد،  که متعاقباً کیفیت خود را از دست می داد.  سال 1960 غول مخابراتی آمریکا ماهواره تل استار را به فضا پرتاب کرد،  و در 1962 تل استار با طرح جدید پرتاب شد،  و مردم در اروپا و آمریکا پای تلویزیون تصاویر را می گرفتند،  که از آنسوی اقیانوس اطلس با کمتر از 4 دقیقه تأخیر می رسید.  ولی فقط می توانستند 19 تا 20 دقیقه برنامه پخش و دریافت کنند،  چون تل استار به دور زمین می چرخید.  با محاسبات جدید متوجه شدند،  که اگر ماهواره در فاصله 35700 کیلومتری زمین قرار گیرد،  دور چرخش آن با چرخش زمین برابر می شود،  و در نتیجه یکجا ثابت می ماند،  و برای پوشش تمام زمین سه ماهواره لازم می شود.  در سال 1966 جام جهانی فوتبال برای 400 میلیون مردم مستقیم و زنده از طریق ماهواره پخش گردید.

      یکی از کارها و تفریحات جانبی که ماهواره ایجاد کرده،  ردیابی و رسد آماتوری ماهواره ها می باشد،  که روز به روز با استفاده از امکانات مدرن علاقمندان بیشتری پیدا می کند.  این کار مخصوصاً در آسمان ایران براحتی انجام پذیر است،  با یک تلسکوپ آماتوری و اینترنت پر سرعت عادی یا ماهواره ای،  در گوشه ای و روستایی دنج و بی غبار،  دیدن ماهواره ها و برنامه های آنها تفریح سالمی می باشد.  همچنین یکی دیگر از مهمترین دست آورد های ماهواره چی پی اس است،  که از سال 1978 با 24 ماهواره جهت پوشش تمام کره و قرار گاه زمینی مهمترین ابزار و هدایت امور نظامی و کلیه کارها و خدمات شده است.  از دهه 1970 با وجود ماهواره و تجهیزات وابسته و به روز شدن تکنولوژی آنها،  دنیا شکل تمدنی پیشرفته و کاملاً متفاوت از گذشته های ساختارهای تاریخی اجتماع بخود گرفته است.  اما یک پرسش در مقابل آینده ماهواره و وابستگی بشر به آن وجود دارد، 50 سال است که از ظهور ماهواره می گذرد، بیش از 5 هزار ماهواره توسط 45 کشور ثبت شده و به آسمان فرستاده شده است.   آینده ماهواره چه می شود؟  چگونه باید از ماهواره ها در مقابل پس مانده های خطرناک فضایی محافظت کرد؟  این تکنولوژی و دانش های وابسته به آن را چگونه باید کنترل کرد؟  و مسئول آن چه کسی می تواند باشد؟  و ده ها و صدها پرسش بی پاسخ دیگر،  شما چه فکر می کنید؟     ادامه و مشروح ماهواره در اینجا

   ادامه کار پانصد ساله

      اگر بپذیریم نیمی از یک کتاب دینی یا تاریخی قدیمی دروغ است،  در نتیجه از نظر علمی نمی توان پذیرفت نیمه دیگر آن صحیح است.  و هم چنین اگر نویسنده آن کتاب بر ما معلوم نیست و یا وابستگی طایفه ای و عقیده ای آن بر ما روشن نیست،  و یا تاریخ نگارش آن را بدرستی نمی دانیم و شناسه ای برای آن نیست،  پس نمی توانیم بخش هایی از آن کتاب را درست دانست و از آن در تاریخ استفاده کرد.  بنابر این وقتی عده ای دشمن احمق می آیند،  داستانها و ماجراهایی دروغی چون،  پوریم یهود، اسکندر مقدونی، ارب و تازی، چنگیز مغول، تیمور تاتار،  را با استناد به آن کتابها که نمی دانند منشأ اصلی آن کجاست و چیست،  می پذیرند.  بنابر این از نظر علمی باید به آنها و دلیل نگارش و گفتن و تکرار این دروغها از رسانه های دشمن از قبیل تلویزیون صدای آمریکا و بی بی سی لندن و غیره،  توسط عوامل استعمار و استکبار،   به دیده کار و فعالیت دشمنان ایران در ادامه راه پانصد ساله آنها دانست.  تاریخ دان های ایرانی باید فکر کنند و بیاندیشند و بخود آیند و این دروغها را شناسایی نمایند،  و نسبت به دور ریختن آنها و بازنویسی صحیح تاریخ شیرین ایران اقدام کنند.  بدلیل دروغ بودن،  در تمام این ماجرا های تاریخی،  نقش مردم در آنها خالی است،  مثلاً در ماجرای دروغی پوریم که می گویند در یکی، دو میلیون کیلومتر مربع انجام گردیده،  مردم کاملاً فراموش شده اند،  مردمی که در آن پهنه،  از تیره های گوناگون و در طایفه ها و قبیله ها و قلعه های مختلف سکونت داشتند،  از یک طرف و مردمی که تأمین کننده،  نیرو و اسلحه،  خدمات و غیره ارتش مهاجم بودند،  از طرف دیگر جایی ندارند.  انگار مردم خوب و شجاع ایران چوب کبریت بودند،  و آن نیروی افسانه ای دشمن،  آدم آهنی اتمی بوده است.  عزیزان وبلاگ انوش راوید را با دقت مطالعه و پیگیری نمایید،  نقش مردم و جامعه شناسی تاریخی را ببینید،  بیایید با جدیت دروغ های تاریخی را بیابید و آنها را از مغز خود دور بریزید.  آیا در اطراف خود آثاری از دروغ های تاریخی دشمنان را دارید؟

   پرسش:  چرا در مقالات وبلاگ،  استعمار و امپریالیسم زیاد گفته و نوشته شده است؟

   پاسخ:  البته از واژه هایی که در ارتباط با موضوع وبلاگ کلیدی هستند،  زیاد استفاده نمودم،  منجمله استعمار و امپریالیسم.  روزانه دروغ های زیادی از زبان رئیس جمهورها، مقامات و مردم در سراسر جهان گفته می شود،  ولی فقط یک یا چند تای آنها از میان انبوه بی نهایت دروغ تأثیر در تاریخ دارند، و انبوه بقیه فراموش می شوند.  نیرویی یک یا چند دروغ مورد نظر را می پروراند،  بزرگ و مهم می کند و بخورد مردم می دهد،  تا منافع و مصالح خود را پیش ببرد.  این نیرو در طی پانصد سال گذشته استعمار،  و در ادامه آن امپریالیسم بوده،  که از دروغ های تاریخی بهره بردند.  بنابر این برای شناختن دروغها لازم است،  هم زمان نیروی محرک و تولید و پخش کننده آنرا هم شناخت،  نمونه آنرا در دروغگویی BBC در تاریخ نوشته ام.

     عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها یکی از سر برگ های وبلاگ مانند،  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  یا،  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  یا یکی دیگر از سر مقاله ها را بنویسید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  دروغ نبرد ملازگرد

    کلیک کنید:  دروغ حمله تیمور لنگ

   اینجا دانلود کامل مقاله های دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com