راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

آینده چگونه زندگی می کنیم

   فرمولهای آینده بینی

      آینده نگری فرمول هایی دارد که باید آنها را دانست،  بدون در نظر گرفتن تمام تکنیک های علمی این فرمولها،  آینده بینی داستان و پرت و پلا می شود.  در زبان فارسی و با دید ایرانی،  هیچ کتاب و نوشته ای درباره علم آینده پژوهی یا آینده نگری نداریم،  که واقعاً بر دانش و پاک بوده،  و از گفته های متفرق دور باشد.   در طول تاریخ اجتماعی افراد زیادی بودند،  که ادعا می کردند،  از آینده خبر دارند،  و خود را غیب گو، آینده بین،  نجات دهنده و غیره می دانستند،  و با گشودن کتابی،  نگاه کردن به گویی،  یا دست در آبی،  یا خلوت و تماس با غیب،  با کلک مقدار پرت و پلا می گفتند،  که هیچ تحلیل و دانش در آنها نبود.  البته همیشه از این افراد بوده و خواهند بود.  مهمترین این قبیل،  اسحاق نیوتن و نورث داموس می باشند،  که هر کدام به نوعی چیز هایی گفته اند،  و عده ای و کشور هایی برای بزرگ کردن آنها،  تفسیر ها و نوشته هایی را به آنها نسبت می دهند،  ولی هیچ کدام کتابی و فلسفه ای و مانیفست واقعی ندارند.

      در هر صورت آینده را نمی توان بدرستی پیش بینی کرد،  تا حدودی امکان دارد از آینده گفت،  مانند فیلم هایی علمی که فقط 15 ـ 20 سال پیش ساخته شده،  و از آینده می گفتند،  از تلفن همراه مهمترین وسیله امروزی، در آنها هیچ چیز و خبری نبود.  یکی از موضوعات مهم برای آینده پژوهی،  این است که باید از گذشته بدرستی و دور از دروغ دانست،  تا ریتم و آهنگ گذر زمان را مطابق دانش تاریخ و فرهنگ یادگیری بررسی نمود.  پایه و اساس کار علمی آینده پژوهی را نباید بر کتابها و داستان های دینی و اسطوره ای قرار داد،  باید رشد و تکامل تاریخ اجتماعی موضوع مربوطه را بخوبی دانست،  و مطالعه گسترده در تمام زمینه های جغرافی ـ تاریخ داشت.

      آینده نگری تقسیم بر خواسته هایی است:  آینده نگری فردی و خانوادگی، سازمان و جامعه،  کشور و جهان،  و نگرش در اقتصادی و مالی، اجتماعی و دینی، و غیره.

   آینده نگری =  (فلسفه پردازش + تحلیل داده ها) / تقسیم بر پدیده ذاتی

   فلسفه پردازش =  جغرافی ـ تاریخ + علوم بنیادی + کامپیوتر

   پدیده ذاتی =  (هوش و استعدادها + تربیت ها) × تجربه واقعی

   تحلیل داده ها =  تشخیص واقعیت از دروغ + تجربه تخصصی

   تجربه واقعی =  (آموزش های تخصصی + کار تخصصی) × سن مفید

      فقط این مطالب را مطالعه نکنید،  بیایید در تکامل و یا نقد وبلاگ سازمان آینده بینی نقش هم داشته باشید،  تا نگرشی نوین و ایرانی به علم آینده پژوهی و همچنین آینده بینی داشته باشیم.  امروزه اینترنت و امکانات باعث شده،   کف بینی و آینده بینی و دروغ بافی زیاد گردد،  و در کمال تعجب می بینیم آدم های ساده لوح هم کم نشده اند.

      بعد از جنگ سرد و از بین رفتن شوروی،  جهان غرب سرمایه داری یا آخرین مرحله امپریالیسم،  یکه تاز جهان شد،  و با تمام قوا به سرکوب مردمان کشورها،  منجمله مردم کشور خودشان مشغول شدند.  سندرم اسکندر مقدونی،  باعث حمله به افغانستان و عراق و بحران های جهانی گردید،  متعاقب مردم دیدند آینده آنها از بین رفت و چیزی ندارند،  و مقابل دولتها در آمدند.  بویژه در یکی دو سال اخیر تظاهرات و خواسته های مردم اروپا و آمریکا،  با شدت سرکوب و روشنفکران و مردم دستگیر و کشته شدند.   یا به نوع دیگر و با حرف های شیرین و خوش نوید،  از دهان رئیس جمهور های آینده،  مردم اغفال و وادار به سکوت نا خواسته شدند.  با این وضع از ابتدای قرن 21 یک بار بطور دقیق و حساب شده،  مردم رو در روی حکومتها قرار گرفته اند.  بدین ترتیب بدون گذشت و کنار آمدن،  هر دو طرف یعنی مردم و حکومت های غرب،  دارند مرحله آخر تمدن گذشته را به پایان می برند،  و وارد تمدن نو می گردند.  این گذر تمدنی نشانه های تکنولوژیکی دارد،  مانند،  بعد از سالها سکوت،  چند نفر از روشنفکران و مردم غرب در سایت اینترنتی بنام ویکی لیکس،  به رهبری جولیان آسانش،  گرد آمده اند،   برنامه ای نه آگاهانه با دیدگاه گذر تمدنی،  ولی در عمل برای این هدف شکل گرفته است.  نوعی همدلی و هم رزمی توده های غرب،  با مردم ایران و قاره کهن،  آفریقا و آمریکای لاتین و غیره است،  و نشانه هایی از گذر تمدنی مرحله آخر بورژوازی امپریالیسم قرن 20،  به تمدن جدید کنترل انرژی آینده در آن می باشد.

      مرحله آخر امپریالیسم،  با بدست گرفتن تمام وسایل ارتباطی و اطلاعاتی،  با همه ترفند ها،  ثروتها، بانکها، دولتها، و همه چیز جهان را در دست گرفته،  و نه تنها رحمی به مردم نمی کند،  بلکه به زمین ما هم اهمیتی نمی دهد و به نابودی و تخریب و انقراض می کشاند،  طبیعت و تاریخ را هم نمی شناسد.  با فیلم های مسخره و دروغی و انواع حقه بازی ها سعی می کند،  توده مردم جهان را گمراه و از فلسفه اندیشه دور نمایند.  باید با دقت این موضوعات را شناخت و با آن برخورد علمی و منطقی داشت،  آگاهی های لازم را به مردم رساند،  تا از گذشته و واقعیت های حال بدرستی بدانند،  تا بتوانند برای آینده برنامه ریزی درست نمایند.  تا فرمول های نوشته شده در بالا را با دقت بررسی و پیگیری نکرده،  به راحتی نمی شود روابط موضوعها را پیدا کرد مانند،  جولیان آسانش از ویکی لیکس با گذر تاریخی،  می توان از کارگاه فکر سازی یاری گرفت.

   آینده طبیعت سیاره ما

     ترس از آن که تمام تلاش انسان برای کاهش میزان انتشار گازهای گلخانه ای با شکست روبه رو شود،  یا مکانیسم های بازخورد اقلیمی سیاره ای به روند گرمایش شتاب دهند،  نگرانی امروزه اندیشمندان شده است.  بسیاری به این فکر افتاده اند،  که دنیای آینده چگونه دنیایی خواهد بود،  زمین ما در آینده چگونه می توان جمعیت رو به رشد را در خود نگه دارد.  آیا با ادامه این روند دیگر می توان روی زمین زندگی کرد،  در آینده باشندگان آن چگونه هستند،  آیا چند نفر انسان باقی می ماند که نسل بشر را نگهدارند.  در حال حاضر جمعیت جهان 7 میلیارد نفر است،  که نیازمند برنامه ریزی های جدی برای آینده و ادامه حیات و زندگی هستند،  و باید آیند نگری را به تمام مردم برد.  این گونه که پیداست،  در مدت چند دهه آینده زمین 4 درجه گرمتر خواهد شد،  بظاهر 4 درجه چیز مهمی نیست،  در طول سال 20 تا 30 درجه اختلاف دما را تجربه می کنیم،  اما گرم شدن کلی 4 درجه متفاوت از حالت عادی زمین است.  بنا به پیشنهاد تعدادی از زمین شناسان،  می بایست قرن های 20 و 21 را یک دوره زمین شناسی تخصصی حساب کرد،  و نامی بر آن گذارد.  با این شرایط گرم شدن 4 درجه به آسانی می تواند رخ دهد،  چون هیچ استراتژی در هیچ کجا و هیچ دولتی،  برای مقابله و محافظه این دوره خطرناک وجود ندارد.  حتی در فکر این که چگونه بشر با این مسئله کنار آید هم وجود ندارد،  مسئله را با یکی و دو کنفرانس بین المللی بی نتیجه پایان داده،  و زمین به حال تخریب و انقراض رها شده است.  آیا به نقطه وارونگی خواهیم رسید یا خیر،  نقطه ای که در آن مکانیسم های باز خورد اقلیمی،  روند گرمایش را تسریع خواهند کرد.  اگر چنین اتفاقی بیفتد، عواقب آن برای باشندگان روی زمین وحشتناک خواهد بود،  بهتر است از اندیشه به آن خود داری کنم.

      آخرین باری که زمین افزایش دمایی تا این اندازه را تجربه کرد،  55 میلیون سال پیش،  پس از رویدادی که آن را  حداکثر حرارتی پالئوسن ـ ائوسن گفته اند بود،  در آن زمان حجم بزرگی از متان منجمد،  به دام افتاده در اعماق اقیانوس آزاد شدند،  توده های انفجاری عظیم ایجاد کردند،  و اتمسفر را با حدود 5 میلیارد تن کربن پر کردند.  زمین که پیش از آن گرم بود ناگهان با 5 ـ 6 درجه سانتیگراد افزایش دما مواجه شد.  زمین تغییرات اساسی کرد،  مکان جنگل و بیابان دگرگون شد،  جنگل های استوایی تا مناطق قطبی خال شده از یخ گسترش یافتند،  از آفریقای جنوبی تا اروپا را بیابان فرا گرفت.  پهن آبها در اثر دی اکسید کربن محلول،  به قدری اسیدی شدند،  که حیاط دریایی با انقراض گسترده روبه رو شد،  ضمن اینکه سطح آب دریا تا 100 متر نسبت به امروز بالاتر آمد.

      این که امروزه دقیقاً چه تغییراتی رخ خواهد داد،  بستگی به این دارد که دما با چه سرعتی افزایش یابد،  و چه مقدار از یخ های قطبی آب شوند،  با علمی که امروزه داریم می توانیم پیش بینی نماییم چه اتفاقی خواهد افتاد.  نخستین مشکل این است،  بسیاری از نقاطی که اکنون مردم در آن زندگی و کشاورزی می کنند،  دیگر برای کار و زیست مناسب نخواهد بود.  این روزها درباره آب شدن یخ ها،  و بالا آمدن آبها و طوفان های شدید،  بسیار گفته و می گویند،  و از تکرار آنها خود داری می کنم.  اما از هم اکنون این تغییرات آب و هوایی تأثیر غذایی بر بشر گذاشته،  و غذا دارد گران و آب آشامیدنی کمیاب می شود،  خشکسالی بخش های بزرگی از شمال آفریقا و ایران و قاره کهن را فرا گرفته،  و تولید غذا بشدت کم شده است.  این در صورتی است که کشاورزی سنتی در این سرزمین ها هم نابود شده،  و یا در مراحل آخر نابودی است،  مانند قنات ها و کاریزها و کشاورزی تاریخی و سنتی ایران.

    چند پرسش دیدگاهی

      برای گسترش دیدگاه به داده های گذشته،  و یافتن آهنگ و ریتم گذر های تاریخی،  لازم است پرسش های زیادی را مطرح نمود،  و بدنبال پاسخ آنها بود.  یکبار دیگر یاد آوری نمایم الکی و بی دانش نمی توان آینده بینی داشت.

 آیا،  تاکنون کتاب خطی ایرانی و یا خارجی دیده اید؟

 آیا،  تاکنون مقاله های علمی قدیمی درباره آینده بینی خوانده اید؟

 آیا،  کتاب اصلی خطی تاریخی و دیدگاهی را در موزه ای و یا جایی دیده اید؟

 آیا،  پاپیروس می دانید چیست،  و دیده اید،  و روی آن چیزی نوشته و یا کنده اید؟

 آیا،  کتاب خطی که دیده اید مربوط به زمان نویسنده آن است یا سالها بعد رو نویسی شده؟

 آیا،  کتاب و نوشته های تاریخی که دیده اید،  با مرکب ماهی مرکب،  یا جوهر گیاهی نوشته شده بود؟

 آیا،  کتوب و نوشته های خطی دیده اید،  که بروی پوست یا کاغذ یا چیز دیگر،  نوع جنس آن چه بوده؟

 آیا،  پوست و کاغذ و جوهر و مرکب مورد استفاده آن کتاب خطی در طبیعت و جریانات تاریخی سالم مانده و چرا؟

 آیا،  کتابها و نوشته های خطی تاریخی مورد نظرتان در دوره های مختلف منجمله بیزانس یا روم بازنویسی شده است؟

 آیا،  هر نوشته را که می گویند تاریخی و قدیمی و اصل است،  باید با چشم و گوش بسته پذیرفت و یا درباره آن صد ها پرسش نمود؟

 آیا،  می توانید صدها سئوال دیگر از آینده بینی،  گذشته خوانی،  و این قبیل از خودتان بپرسید؟ 

 آیا،  آینده بینی به این پرسش ها مربوط می شود؟

    بیابان های تاریخی ایران

      بـیابانک،  نام ناحیه قدیمی در دشت کویر و نیز دهستانی به همین نام در استان اصفهان است،  تقریبا برابر با بخش خور و بیابانک امروزی در حاشیه جنوبی دشت کویر که در گذشته بر سر راه نائین، اصفهان به نیشابور، خراسان قرار داشت.  در اصل ناحیه بیابانک قسمتی از بیابان بزرگ و قدیمی است،  که به عنوان یک اصطلاح جغرافیایی به معنای بیابان کوچک یا نیمه کویر می باشد،  این نام در منابع و مآخذ قبل از قرن دهم دیده نشده است.  نشانه هایی بسیاری از مسکونی بودن این منطقه پیش از اسلام وجود دارد،  از جمله آتشکده ای در نزدیکی مهرجان یا مهرنجان.  بعلاوه جندق در این منطقه به زندان انوشیروان معروف است،  و گنبدی قدیمی به نام  هشت درب،  متعلق به دوران شاهنشاهی ساسانیان دارد.  به روایتی در صدر اسلام فرش ابریشمی بافت جندق تا بازار مکه راه یافته بود. 
      در قرن چهارم اصطخری (ص 229ــ 231) آن را جرمق و موضع سه دیه معرفی کرده است.  ابن حوقل (ص 144) آن را سه ده نزدیک به هم ضبط کرده است.  به نوشته وی در این ناحیه سه ده جرمق (گرمه) بیادق / بیاذق / پیاده (امروزه آبادی بیاضه / بیاضیه) و ارابه (احتمالا آبادی ایراج کنونی) در کنار راه بیابان (کویر) قرار داشت.  همچنین وی می نویسد:  
تا جرمق چهار منزل و هر دو یا سه فرسخی گنبدی و برکه آبی است .... در آنجا خرما و کشت و چارپایان بسیار بود.  وی جمعیت آنجا را هزار تن نوشته است.  در اواخر همین قرن مقدسی (ص 437) جرمق را حاصل خیزترین و پردرخت ترین و ارزانترین شهرها آورده است.  ناصر خسرو در نیمه اول قرن پنجم راه نایین به  کرمه / گرمه  را 43 فرسنگ نوشته،  و آن را در ناحیه بیابان آورده است.  به گفته او در آن ناحیه ده دوازده پاره دیه با آب و هوای گرم قرار داشته،  و در هر دو فرسخی در مواضعی که شورستان نبوده،  گنبدکها و مصانع (محل جمع شدن آب باران) ساخته بودند،  که علاوه بر استراحتگاه،  راهنمای مسافران بوده است.   وی از ریگ های روان و عظیم آن ناحیه و رباط زبیده / مرامی،  که پنج چاه آب داشته یاد کرده،  و می نویسد که اگر این رباط و آب نبود کسی از آن بیابان نمی توانست عبور کند (ص 139ــ 140).  از این مطالب چنین بر می آید که ظاهرا این ناحیه از توابع طبس و نیز قلعه بیاضه از پایگاه های اسماعیلیه بوده است، (رجوع کنید به حکمت یغمائی ص 53 ـ54 134).

      قرن هفتم جرمق را شهری در فارس آورده اند، (یاقوت حموی ج 2 ص 64)،  گفته های یاقوت در قرن هفتم (همانجا) و حمدالله مستوفی (ص 142) در قرن هشتم درباره جرمق تکرار مطالب جغرافی دانان قرن چهارم است.  پس از قرن هشتم اطلاعات چندانی از این ناحیه در دست نداریم،  ولی در دوره صفویه شاه عباس اول از همین راه عازم مشهد شد و در مسیر خود به شنهای روان برخورد،  و دستور داد تا برای راهنمایی مسافران ستون های آجری در این ریگزار برپا کنند.  همچنین به دستور او برای آسایش زوار مشهد رضوی مزرعه و رباطی احداث کردند،  که به مزرعه عباس آباد معروف است.  در 1007 نیز سپاهیان وی از همین مسیر به خراسان رفتند (دایره المعارف فارسی ذیل ماده باستانی پاریزی ص 93 هنر یغمائی ص 46 فلسفی ج 4 ص 1445).  در همین دوره خواجه حمام الدین نامی در آنجا ریاست داشت،  (یغمائی 1303ش ص 414).  همزمان با به قدرت رسیدن آقا محمد خان قاجار،  امیر اسماعیل خان عرب عامری تا 1222 در آنجا حکومت می کرد،  آثار و ابنیه و املاک زیادی از خود به جا گذاشت.  سپس پسرش امیر رفیع خان تا 1238 در آنجا حکومت کرد،  که به سبب متشنج کردن اوضاع جندق و بیابانک نوروز علیخان مأمور قلع و قمع او شد.  نوروز علیخان اشرار منطقه را نیز در 1254 سرکوب کرد، (همانجا  یغمائی ص 120 157ـ 158).  این نواحی از حملات اشرار که به تحریک استعمار  صورت می گرفت تا 1338  ادامه داشت،  و منطقه صدمات زیادی دید.

      در اواخر 1325 عده ای راهزن از همان قماش استعماری،  در جندق و بیابانک به تاخت و تاز و راهزنی می پرداختند،  که به دزد های حسن شهرت یافته بودند (یغمائی ص 136).  نایب حسین کاشی نیز در 1327 کویر بیابانک را به دلیل حصار طبیعی آن مرکز خود قرار داد،  و به مدت سه سال به همراه پسرانش دهات منطقه را غارت کرد،  و به آتش کشید،  ولی نتوانست قلعه بیاضه را تسخیر کند.  پس از وی نیز منطقه گرفتار غارت رمضان خان باصری و ایل وی شد.  در 1337 نیرو های قوام السلطنه والی خراسان،  رمضان خان و افرادش را از منطقه بیرون راندند،  (همان ص 6 70 131ـ132 155ـ157 یغمائی 1303ش ص 414ـ415).  ظاهرا علت این غارتگریها محروم بودن این ناحیه از بودجه مملکتی بود،  و از این رو نایب الحکومه به عناوین مختلف از مردم اخاذی می کرد،  بعدها با کوشش حبیب یغمائی بودجه مخصوص و معینی به آنجا اختصاص داده شد.   

      جندق و بیابانک در دوره ناصری به قرای سبعه معروف بود،  این هفت قریه عبارت بود از:  جندق، فرخی، خور، بیاضیه، اردیب، ایراج و مهرجان.  اعتماد السلطنه جمعیت این ناحیه را 2500 تن ذکر کرده است،  وی می نویسد:  در سال هایی که برف زیاد می آمد تخمی شبیه به تخم یونجه که اهالی به آن معاش می گفتند می رویید،  و اهالی آن را آرد می کردند و نان می پختند.  در زمان او حرفه اهالی ساختن مشک آب و نیم چکمه ای به نام عربی بود (ج 4 ص 2260 ـ 2261).  مک گرگور که در 1292/ 1875 از منطقه بیابانک دیدن کرده می نویسد:  بیابانک در وسط کویر واقع نیست و پنجاه مایل با آن فاصله دارد،  (ج 1 ص 94).  در آن زمان بیابانک از بخش های سمنان بود و ده روستا داشت،  در 1340 ش به نوشته حقیقت (ص 267)،  بیابانک به کلیه دهات این منطقه بویژه به آبادی بیاضیه 59 کیلومتری رباط پشت بادام،  اطلاق می شد.

   آثار باستانی و تاریخی

      از آثار باستانی و تاریخی این ناحیه،  قلعه بیاضیه (نارنج قلعه) می باشد،  که به سبک دوره شاهنشاهی ساسانیان است،  زیر بنای این قلعه حدود هزار متر مربع می باشد.  داخل قلعه اتاقکها و راهرو های پیچ در پیچ در پنج طبقه دیده می شود،  که سابقا انبار غله بوده است.  در کنار دیوار قلعه مسجدی قرار دارد،  که در قرن هشتم استاد دهنوی آن را مرمت کرده است.  همچنین ساختمان مخروبه ای به نام هفت برادران و مقبره امامزاده ابراهیم منسوب به یکی از فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام در این ناحیه قرار گرفته است.  در گرمه محلی مشهور به قبرستان کشته ها قرار دارد،  که به روایتی گورستان کسانی است،  که در جنگ علویان و قوای سهراب گبر ] ؟ [ در این محل کشته شده اند.  لازم است در این مورد تحقیقات علمی تاریخی صورت بگیرد،  البته دور از دروغ های تاریخی که در جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران  گفته ام.  در مهرجان مزار عارف و صوفی بیابانکی شمس الدین حاجی محمد شاه از قرن هشتم به جای مانده است، (حقیقت ص 352ـ353 حکمت یغمائی ص 81 83 ـ84 86).
      در فرخی مسجدی قدیمی با گنبد و ایوانی بزرگ و ساختمانی به نام
عمارت شیخ  وجود دارد، که بسیار قدیمی است،    آثار چند چهار طاقی در گورستان فرخی دیده می شود،  که یکی از آنها معروف به پیر است،  و جنبه تقدس دارد.  در اردیب زندانی معروف به دیوان خانه مسعود لشکر یاغی حاج ابراهیم بیک پسر قدرت الله نایب الحکومه جندق و بیابانک قرار دارد،  که بنای آن از ساروج است، (حقیقت ص 351ـ353 حکمت یغمائی ص 80 ).  به دلیل محصور بودن این منطقه در کویر نمک،  بسیاری از آداب و رسوم قدیمی در آنجا محفوظ مانده است،  از جمله بزرگ داشت آخرین شب ماه اسفند معروف به شب بی بی هور که اهالی معتقدند،  در این شب فرشته برکت به خانه آنها فرود می آید،  و بر برکت آنها می افزاید.  همچنین تا دهه های اخیر جشن سده در این ناحیه مرسوم بود،  و در خور و برخی روستاها با افروختن آتش این روز را جشن می گرفتند، (حکمت یغمائی ص 411ـ413 نیز رجوع کنید به خور).

   دهستانی با خاطرات شیرین

      دهستان بیابانک،  در قسمت جنوبی دشت کویر،  بخش خور و بیابانک شهرستان نایین استان اصفهان قرار دارد،  از شمال به دهستان جندق از جنوب به دهستان نخلستان و از مغرب به دهستان چوپانان (در بخش انارک) محدود است.  شهرستان طبس در مشرق آن قرار دارد،  مرکز آن فرخی و شهر آن خور است،  و نوزده آبادی دارد.  از ارتفاعات مهم آن کوه کبود هفت چنگ و گودگاه را می توان نام برد.  گود جگارگ در شمال آبادی های طاهرآباد و میان آباد واقع شده است.  تپه های شنی در این دهستان دیده می شود.  رودشور خور در این دهستان جریان دارد.  این رود در 35 کیلومتری شمال شرقی شهر خور به دشت کویر می ریزد (جعفری ج 2 ص 303).  آب مورد نیاز برای کشاورزی و آشامیدن اهالی از چاه نیمه عمیق آب انبار و کاریز به دست می آید.  بز کوهی، قوچ، میش، آهو، کفتار، گرگ، روباه، شغال، خرگوش، و از پرندگان کبک، دارد.  از گیاه درخت بنه گل، تلخو، آویشن، پرسیاوش، روناس، گز، تاغ، قدومه، و کلپوره، در برخی آبادیها دیده می شود.  محصولات عمده آن گندم، جو، پنبه، ارزن، تخمه آفتابگردان، پسته، سنجد، خرما، انجیر، زردآلو، و بادام کوهی، است.  طناب بافی و فرشبافی با طرح نایینی از صنایع دستی آن است.  اهالی عمدتا به دامداری و باغداری مشغول اند.  راه اصلی نایین ـ طبس و نایین ـ دامغان از آن می گذرد.  از نظر اداری و سیاسی جندق و بیابانک تا اواخر حکومت فتحعلی شاه قاجار (1212ـ 1250) ضمیمه یزد بود.  در 1240 تابع ایالت کومس (دامغان و سمنان ) و در 1337 تابع ایالت خراسان و سیستان شد.  از 1301 تا 1306 ش ولایتی مستقل بود،  و در همین سال دوباره جزو خطه یزد شد.  در 1327 ش به صورت یکی از بخش های شهرستان نایین در استان اصفهان درآمد (هنر یغمائی ص 117).  در 1332 ش دهستان جندق و بیابانک در بخش خور و بیابانک جزو شهرستان نایین به شمار می آمد،  (رزم آرا ج 10 ص 58).  در 1345 ش بخش خور و بیابانک مشتمل بر جندق و ناحیه بیابانک بود، ( دایره المعارف فارسی ذیل ماده ).  طبق تصویبنامه هیئت وزیران در خرداد 1369 دهستان های بیابانک جندق و نخلستان در بخش خور و بیابانک در شهرستان نایین از استان اصفهان تشکیل شد.

   بام بیابان بزرگ ایران

      بیاضه بام بیابان بزرگ ایران است،  به گفته شیرین وبلاگی خوش ذوق:  نام روستا:  بیاضه،  نامهای قبلی:  بیاضیه- بیاذه- بیاده - بیابانک- مفازه- مفازق  -بیادق،  موقعیت جغرافیایی:  عرض جغرافیایی ۳۳ درجه و۲۰دقیقه -  طول جغرافیایی ۵۵ درجه و ۱ دقیقه ، ارتفاع از سطح دریا۹۰۰متر - ارتفاع کوه ( کوه اسب رسول ) ۲۳۳۰ متر، بیاضه در وسط نقشه ایران در کویر لوط قرار دارد،  در قدیم جزو استان یزد و حالا در استان اصفهان میباشد.  فاصله تهران تا بیاضه ۷۵۰ کیلومتر، و فاصله شهر خور تا بیاضه ٥٣ کیلومتر، و فاصله رباط پشت بادام ، تا بیاضه ٥٥ کیلو متر میباشد.
      به دلایل زیر بیاضه میتواند مرکز جهانگردی ایران باشد:  1 ــ  بنا های تاریخی و بینظیر که بعضی از آنها قبل از اسلام ساخته شده،  مانند قلعه بیاضه که آنرا در قدیم نارنج قلعه میگفتند،  و خانه هایی که با کلنگ از دل سنگ ساخته و در کنار آن ساختمان های نسل های بعدی که از گل و خشت و در مجاورت آن ساختمان و معماری نسل های بعد توجه توریست ها خارجی و گردش گران ایرانی را به خود جلب کرده است.  2 ــ  بافت ساختاری بیاضه ... وجود ارگ قدیمی،  ساباط ها و  پایاب‌ های سر پوشیده، قنات ها، حسینیه و مسجد جامع قدیمی و امام زاده واقع در روستا و نخلستان‌ های انبوه در آن توجه گردشگران داخلی و خارجی را جلب کرده،  و چند سالی است که سفر به این روستای کویری از سوی گروه های گردشگری و تحقیقاتی افزایش یافته است.  خانه‌ های قدیمی این روستا عموماً از خشت و دارای حوض‌ های بزرگ، ایوان هایی با طاق بلند،  که در تابستان خنک هستند،  و دارای اتاق‌ های زمستانی و تابستانی هستند.  نام اصلی این روستا  پیاده  بوده که ملایان محلی در دوره پس از اسلام به آن شکلی عربی داده،  و بصورت بیاضه نوشته‌اند.  مردم محل همواره روستای خود را پیاده می‌نامند.
   قلعه باستانی بیاضه

      قلعه باستانی بیاذه قلعه ای در میان بهشت خشک دژی بزرگ که انبوهی از خشت و گل را به خود اختصاص داده،  و از خاک خوش کویر سر برآورده است.  روزی در این قلعه ۲۵۰۰ نفر زندگی می کردند،  و تمام امکانات زندگی شان در همین جا مهیا بوده است. دور تا دور آن را خندقی به عمق  ۷   تا  ۱۳  متر در بر گرفته است.  درون آن تعداد زیادی اتاقک و راهروهای پیچ در پیچ وجود دارد.  چاه های متعدد و کانال داخلی خندق از دیگر تجهیزات قلعه است.  آسیاب های دستی و سه میدانگاه از دیگر سازه های آن است.  اینک روستایست کم جمعیت، که غیر از دو مغازه و یک نانوایی و چند پیر مرد دور هم نشسته چیزی دیده نمی شود،  ولی در این ده کوچک چیزی هست که آدم را در کویر سوزان به درنگ وا می دارد.  اگر چشمه قناتی که در زمستان و تابستان جاری است نبود،  مسلما آن چند نفر هم مهاجرت کرده بودند،  به چند کیلومتر جلوتر استان اصفهان یا کمی اینطرف تر در استان یزد.
      قلعه بیاذه، اثری است در دل کویر سوزان،  درست در ۱۰ فرسنگی جنوب شرقی خور و بیابانک.  جای آن بر لبه دوزخ ایران سبب شده که کمتر کسی به آنجا سفر کرده یا حتی اسمش را شنیده باشد.   وقتی از قلعه سخن می گویم، در ذهنتان تصویری از اتاق خشت و گلی تصور نکنید،  دژی است بزرگ که محوطه ای عظیم را به خود اختصاص داده است؛ کوهی است از خشت و گل.  دور تا دور آن را خندقی به عمق ۷ تا۱۳ متر در بر گرفته است.  درون آن تعداد زیادی اتاقک و راهروهای پیچ در پیچ وجود دارد.  چاه های متعدد و کانال داخلی خندق از دیگر تجهیزات قلعه است.  آسیاب های دستی و سه میدانگاه از دیگر سازه های آن است.  آنچه مسلم است این قلعه جمعیتی حدود ۲هزار و ۵۰۰ نفر را در پنج طبقه خود جای می داده و برای تمام این افراد امکانات لازم مهیا بوده است. در اصل قطبیتی بوده برای حاکم بیابانک. در سفر نامه ناصر خسرو نیز تایید شده که این ناحیه - بیابانک- متشکل است،  از ۱۲ پاره روستا که مرکزیت آن با بیاذه بوده است.
      بخشی از خندقی که دور آن بوده،  در سال ۱۳۶۷ توسط افراد نا آگاه برای احداث جاده پر شده،  بارو های بلند آن خراب شده و برج های بزرگ آن کم کم رو به نابودی است.  از در چوبی قلعه که می گذری، اتاق های کوچک تودر تو با کوزه های بزرگ می بینی،  راهرو های تنگ و پله های خشت و گلی.  چشمه آبی که از وسط ده می گذرد بعد از عبور از پشت قلعه برای آبیاری زمین های کشاورزی که به ده ختم می شود.  قلعه بیاذه اثری است که در منطقه حوز بیابانک بی همتاست،  اما اکنون می رود که به تلی از خاک مبدل شود.  حمایت نکردن سازمان میراث فرهنگی از این گنجینه باستانی سبب شده که این اثر آهسته آهسته رو به نابودی نهد.  بی شک باز سازی و مرمت این اثر باستانی و یادگار دوره شاهنشاهی ساسانیان می تواند گامی مثبت در جهت حفظ آثار قدما باشد،  و حرکتی مثبت برای جذب جهانگرد به شمار رود.  بیاضیه ؛ دژی که تاریخ در آن از حرکت بازایستاده است!

   پیشینه تا عمق تاریخ
      این بنای چند طبقه و خندق عریض و عمیق و مجموعه‌ خشتی گسترده و به هم پیوسته‌ پیرامون آن – که قدمتش تا دوره‌ی شاهنشاهی ساسانیان می‌رسد،  نمونه‌ بارزی از یک ارگ و دژ کویری است که از دیرباز مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی بوده و چند سالی است که سفر به این روستای کویری از سوی گروه‌های گردشگری و تحقیقاتی به ویژه مراکز دانشگاهی افزایش یافته است.  این قلعه‌ باستانی برخور دار از سبک معماری ساسانی،  قرن‌ها به عنوان دژ مستحکم و تسخیر ‌ناپذیر کویر مرکزی ایران،  کار کرد های دفاعی  و مسکونی داشته است.  اتاق های متعدد و طبقات مختلف قلعه تا همین چند سال قبل به عنوان محل نگهداری اموال و انبار غله روستاییان استفاده میشد.

      خرابه های شهر تاریخی با کوچه های متعدد سر پوشیده،  با منازل و ساختمان های خشت و گلی چند طبقه،  و برج و باروی نابود شده،  سخن از قدرت تاریخی آن می گوید.  گویی در بیاضیه زمان مدت هاست متوقف مانده است،  این را می‌شود از شعار های دیواری پیش از پیروزی انقلاب که هنوز قابل مشاهده هستند،  دریافت.   این در حالی است که به جرأت می‌ توان ادعا کرد، دژ بیاضیه یکی از عظیم ‌ترین و رفیع ‌ترین بناهای خشت و گلی در ایران مرکزی محسوب شده،  که به دلیل معماری خاص و خندق عمیق احاطه شده در اطرافش،  همواره و در طول تاریخ در برابر اشرار و مهاجمان قد علم کرده،  و به قلعه‌ تسخیر ناپذیر بدل گشته است،  که به گفته‌ پیرمردان آبادی،  از همین رو مورد احترام مردم منطقه است.   برای تمام مردم خور و بیابانک نام قلعه بیاذه،  نامی آشناست،  کمتر پیر مرد و پیر زنی است که اسم این قلعه را نشنیده باشد،  دلیل معروفیت آن غیر از قدمت و بزرگی می باشد،  فتح نشدن دژ توسط راهزنان معروفیت آن است.

      در دوران مختلف تاریخ و منجمله اواخر احمد شاه قاجار،  که بدلیل ایجاد فئودالی نو پدید و بر خورد آن با سازمان قبیله ای،  آشوب و نا امنی همه جا را گرفته بود،  به تاریخ ساختارهای اجتماعی رجوع شود.  مردم روستا برای دفاع از خود در برابر این نا آرامی ها،  به خانه اجدادی خود - قلعه- پناه می برند،  و باعث می شد مردم برای نجات خود ماه ها را در قلعه سپری کنند.  هم چنین گاهی دزدان دست پرورده استعمار به غارت روستاها می پرداختند،  و از این روستا هم چشم پوشی نمی کردند،  و در برخورد با مردم ضربات شدید و مرگبار و شکست هایی از دلیران و مدافعان روستا و قلعه می خوردند.  به هر حال در تمام دوران نا امنی راهزنان دست پرورده استعمار نتوانستند،  این قلعه را به تسخیر خود درآورند،  و همین مساله باعث شد که مردم و قلعه باستانی در اذهان مردم منطقه باقی بماند.

      طبق مستندات مردم به مدت دو سال در برابر قشون نایب حسین کاشی درون قلعه ایستادگی کردند،  و با استفاده از موقعیت قلعه توانستند در این مدت طولانی مقاومت کنند.  به گونه ‌ای که در دوره ‌ای از نا امنی و هجوم نایب حسین کاشی و قشون او به صفحات کویر در سال‌ های ۱۳۲۸- ۱۳۲۷ هجری قمری تمام قلاع منطقه از نائین تا طبس سقوط کرد،  ولی مهاجمان با وجود به توپ بستن قلعه از تسخیر آن عاجز ماندند.  تا جایی که  ماشاءالله خان پسر سرشناس نایب حسین سرمست،  از فتوحات گذشته با اصرار بر ماندن نیرو هایش در منطقه تا تسخیر آخرین دژ کویر در نامه ‌ای تهدید آمیز خواستار تسلیم روستاییان شد.  ولی آنان به پشتوانه‌ استحکامات موجود و آمادگی دفاعی و موقعیت استراتژیک قلعه در قطعه شعری به وی این گونه پاسخ دادند که:
 * یا ما سر خصم بکوبیم به سنگ <><>  یا او سر ما به دار سازد آونگ *
 * القصه در این سراچه‌  پر نیرنگ <><> یک کشته به نام به که صد زنده به ننگ *
    و سرانجام مهاجمان در برابر پایداری قلعه نشینان شکست خورده مجبور به ترک منطقه شدند.

   بهترین جاذبه گردشگری
       قلعه بیاضیه در تمام طول تاریخ به دلیل موقعیت سوق‌الجیشی،  همواره از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است،  این قلعه در کنار آثار باستانی چون بازار زرگرها، مسجد جامع، حسینیه قدیمی و همچنین وجود درخت زیتونی با قدمت هزار ساله جاذبه های خوبی برای جهانگردان داخلی و خارجی به شمار می آید.  با این وجود، این عمارت ارزشمند،  دچار فراموشی تاریخ گشته و در حال ویرانی است،  متأسفانه خندق حفر شده در ضلع جنوبی و غربی قلعه به دلیل طرح گسترش مسجد بیاضیه از بین رفته است!  امید است با فعال شدن بحث گردشگری طبیعی در کشور،  بیاضیه و مردمان فراموش شده‌ از توجهی که شایسته‌ آن هستند،  برخوردار شوند.  کاش مسئولین گردشگری ما قدر این در و دیوار گلی بیاضیه را می ‌دانستند،  و با اختصاص بودجه خوبی آن را به یکی از مهمترین پایگاه‌ های گردشگری در ایران مرکزی بدل می‌ کردند.
      در کنار دیوار بلند قلعه احساس می شود،  که باشندگان این سرزمین مردان و زنانی بوده اند،  که در مقابل مشکلات بنیادین زیست محیطی استقامت بسیار داشته اند،  و به بزرگی روح آنان پی می بریم.  در زیر تیغ آفتاب کویر ، پنج طبقه ارتفاع چنین زیبا و مدور ساختن و خندقی وسیع اطراف آن حفر کردن، کار مردانی است که صبر قرین روحشان و اراده پولادین محرم دلشان بوده،  و این هنرمندانه از کمترین امکانات موجود بیشترین بهره را برده اند.  اگر در سایه درخت بید زیبای کنار قلعه،  لحظه ای بیاسایید شاید صدای آرام و گوش نواز آب را که روزی نارنج قلعه را دور می زده بشنوی،  و یا صدای شیهه اسب سواران بی باک و قهرمان ایرانی قلعه نشین را می شنوید،  که به میان دشمن می تازند و آنان را از پای در می آورند،  و دشمن شکست خورده و  بیچاره شده از روستای بیاضه فرار می کند،  یا حس می کنیم کشاورزان زحمت کشی که در رفت آمدند و به کار روزانه مشغولند. 
      یا شاید ببینید بازاری با شکوه در پای دیوار قلعه دایر است،  و درب قلعه با ناله زنجیر و جرخ دنده آرام بر روی خندق قرار می گیرد،  و پلی می سازد تا مردم شادمان از قلعه بیرون آیند.  ولی افسوس خواهی خورد که اکنون اثری از آن درب زیبا نیست،  و اطمینان دارم با یاد صبر و استقامت آنان تو نیز صبور و آرام خواهی شد،  و لذتی عمیق در دل خود خواهی یافت،  که روزی قلعه ای آباد با بازاری شلوغ و مملو از توریست داخلی و خارجی دلربایی خواهد کرد.  ای بیاذه که از ایران باستان تا به امروز محکم و استوار ایستاده ای،  با آن درخت زیتون هزار ساله ات و با بید های چند صد ساله،  و شکوه نخلستان ها و کشاورزی بیابانی ات،  که فقط سالی چند میلیمتر باران دارند،  و انسان را شگفت زده می کنند.  ای  قلعه،  تو با اینکه خشتی و گلی هستی،  روزی خواهد رسید فراز مند گردشگران ایرانی و خارجی شوی،  و افتخار گذشته ات را که ناصر خسرو نوشته است باز خواهی یافت.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها یکی از سر برگ های وبلاگ مانند،  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،  یا،  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  یا یکی دیگر از سر مقاله ها را بنویسید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    کلیک کنید:  طبیعت و تاریخ

    کلیک کنید:  مسافرت در تاریخ ایران

    کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com