راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

گفتگوی انوش راوید

   سخنرانی انوش راوید،  در جمع دانشجویان دانشگاه  

   موضوع:  تاریخ نویسی های استعمار و امپریالیسم

   با درود و سپاس از توجه شما عزیزان

      در این زمانه موج نو قبل از سخنرانی تمام گفته ها در وب نوشته شده است،  در دوره ای از تمدن هستیم که تخصص و تخصصی تر شدن حرف اول را می زند.  به راحتی هر شخص می تواند و می داند در حرفه خودش باید به کدام کتاب و یا وب مراجعه نماید،  ضمن مطالعه ابتدا پرسش و پاسخ های خود را در اینترنت جستجو نماید،  و سپس حرفه ای با دانستن تاریخ و فرهنگ یادگیری آنرا پیگیری کند.  در مدت چهار سال که وبلاگ را دارم بیش از هزار پست نوشته ام،  و بیش از ده هزار پرسش و پاسخ داشته،  و اشخاصی که می خواستند حرفه ای در یکی از گرایشات جغرافی ـ تاریخ مطالعه و تحقیق نمایند وبلاگ مرا پیگیری می کنند.  من همیشه از جوانان عزیز ایران تقاضا نمودم،  فقط در زمینه تخصصی خود کار و تحقیق نمایند،  و اطلاعات عمومی نیاز دانش خود را مطالعه نمایند.  در دوره هایی از ساختار تاریخی اجتماع که ایران در شاه خدایی بود،  تخصص حرف اول را می زد،  اما در دوره های بعد و بویژه قرن 20،  پراکندگی و همه فن بودن عادت شد،  در این باره در قرن سنت گریزی توضیح نوشته ام.  در اینجا می خواهم از وقت حداکثر استفاده شود،  و گفته ها پراکنده نگردد،  با پوزش از نوشته می خوانم.

      در کشور هایی که استعمار و امپریالیسم نفوذ داشته،  تا توانسته اجازه نداده اند که تخصصی و حرفه ای به دانش نگاه شود،  و یک سیستم پراکنده با دیدگاه های بی جهت ایجاد نموده اند،  تا بدینوسیله بتوانند مقاصد خود را پیش ببرند،  و نقشه های شوم سرنوشت سازی را اجرا نمایند.  بویژه در تاریخ اجازه کار حرفه ای نداده اند، می دانستند تاریخ زیر بنای شخصیت یک جامعه است،  آنها با نفوذ به تاریخ ها و سرنوشت ها کنترل پس زمینه ذهنی کارگزاران و تحلیل گران جوامع را در اختیار گرفته اند.  یکی از مهمترین نقاط استراتژی تاریخی آنها سرزمین ایران بزرگ بوده است،  یعنی مجموعه کشور های کنونی:  عراق، افغانستان، ایران، قفقاز، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، کردستان، بلوچستان، سرحدادت، و یا در واقع تمام کشور هایی که فرهنگ نوروز دارند.  آنها بیشترین دروغ های تاریخی را در این سرزمین وسیع تاریخی،  که در مرکز زمین ما قرار دارد پیاده کرده اند.  اولین کار آنها این بود وانمود کنند،  ایرانی ها مهاجرانی بودند که از نقاط دور دست سیبری به این سرزمین آمده اند،  و بعد بزرگترین دروغ آنها اسکندر مقدونی و سپس حمله اعراب، حمله مغول، حمله تاتار و حمله محمود افغان بود،  که برای تمام آنها در وبلاگ توضیح داده ام و ادامه خواهم داد،  و می دانم افراد علاقمند به تاریخ ایران آنها را مطالعه و پیگیری می کنند.

      استعمار و امپریالیسم را باید خوب شناخت،  چه بوده و چرا بوجود آمده،  و مطابق فرمول های رشد و تکامل تاریخ تمدن بشر به کجا ختم می شود،  آینده آن چه می شود،  در این بخش نیز علاقمندان را دعوت به مطالعه مقالات مربوطه می کنم.  در واقع دشمن تاریخی ایران همین استعمار بوده است،  کاری کرده که هرگز در آموزشگاه های دوره گذشته،  نگذاشتند کسی آنها را بشناسد و نامی برده نشده و فراموش گردیده.  در صورتی که هر روز با آن سرو کار داشته و داریم و خواهیم داشت،  اما همین استعمار با ساختن و نوشتن و پرداختن دروغ های تاریخی چند منظور داشته،  اول اینکه بگوید مردم ایران بزرگ ضعیف و شکست خورده و شکننده هستند،  دوم بین ملت های قاره کهن دشمنی ایجاد نماید،  تا راحت بتواند منافع بدست آورد.  در دروغ های تاریخی نوشته اند،  اعراب ایرانی ها را کشتند و به اسارت بردند،  نوشتند ایرانی ها اعراب را ذوالاکتاف کردند،  کلاً نوشته و سند های دروغی و جعلی ساخته اند،  که همه مردم قاره کهن ترک و کرد، بلوچ و ازبک و غیره و غیره،  همه همدیگر را کشتند و تجاوز کردند،  و بلا های زیادی سر یکدیگر آوردند،  دشمنی و سابقه ذهنی بدی درست کردند.  آخرین نمونه های آنرا اینک داریم در تلویزیون ها می بینم،  مهمترین آن اتفاق شوم میان ازبک ها و قرقیزها در جنوب قرقیزستان بود،  که از همین دروغ های تاریخی ایجاد شده است.  از پانصد سال گذشته که استعمار پیدایش شد،  با کمک عواملی که مهمترین آن شکل صهیونیسم هر دوره می باشد،  کتاب های تاریخی ایرانی را خارج کردند.  یا اقدام به نوشتن کتاب های تاریخی کردند،  و با جعل و تقلب و ترفند و با استفاده از تمدن برتر بورژوازی خود به تمدن پائین دست دیگر سرزمین ها،  هر کاری که خواستند کردند.  البته تمدن های پائین دست فرهنگ بالایی داشتند،  که خود باعث می شد در مقابل دشمنان فرنگی کوتاه بیایند.

      تاریخ و تاریخ اجتماعی کشور عزیز ما ایران و همچنین قاره کهن،  با بیش از سه هزار سال تاریخ به وسعت بیش از 5 میلیون کیلومتر مربع،  بسیار جذاب و خواندنی است.  اما بیشترین کتاب های تاریخی و نقل قول ها از چند دوره دروغی کوتاه هستند که در بالا نام بردم،  اما اگر هر گوینده ای می خواهد در جایی حرفی بزند،  اول می رود سراغ اسکندر و چنگیز و اینها و مثالی می زند،  انگار تمام عظمت تاریخ ما در این چند دروغ خلاصه شده اند.  اصل این موضوع از تبلیغات و یا همان آموزشگاه های گذشته ایران است،  که دروغ هایی را برای شستشوی مغزی و به گمراهی کشیدن مردم قاره کهن بکار می بردند.  استعمار و امپریالیسم می خواست بگوید،  اگر خوبی و قدرتی و توانایی بوده،  مربوط به اسکندر فرنگی است،  نه اسکندر اشکانی،  نه چنگیز مغی، و یا هر ایرانی دیگر.  حتی بسیاری از گویندگان بیگانه پرست که می خواهند مثلاً سیاسی کاری بکنند تمام حرفشان این است،  که بگویند اعراب به ایران حمله کردند،  ایرانی ها را بزور شمشیر مسلمان نمودند،  و زنان شان را به بردگی بردند.  هر روز که موقعیت نفت و آینده کنترل انرژی حساس تر می شود،  با صدای بلند تر این دروغ های تاریخی را می گویند،  تا یک وقت ایرانی ها و اعراب بهم نزدیک نشوند،  و نفت آنها به مخاطره نیافتد.

      در اینجا ذکر کنم مطالبی که می نویسم و می گویم،  نظرات شخصی من است،  و در واقع خود اصل تاریخ نیست،  بلکه تاریخ باید توسط فرهنگستان تاریخ که توسط دانشوران انتخابی تاریخ اداره می شود،  نوشته شود و تأیید موقت گردد.  در ضمن بگویم منظور از این سخنرانی تکرار یکی یا چندی از نوشته های وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران و لینک های مطالب آن هم نمی باشد،  بلکه آشنایی عزیزان با عنوان های آن جهت خواندن تخصصی وبلاگ است.  جوانان عزیز باید در این موارد دقت کنند،  کوتاهی در باز بینی تاریخ و یافتن واقعیتها،  دشمنان تاریخی ایران را مصر می کند،  تا دروغ های جدیدی تری بسازند،  و تا آنجایی پیش بروند،  که بگویند ایرانی ها وجود نداشتند،  و بر اساس دروغ نامه ای بنویسند،  در زمان سلسله هخامنشیان تمام ایرانی ها قتل عام شده اند،  آنها می خواهند امروزه عده ای را با دروغ های بزرگتر آغشته نمایند،  تا مقاصد شوم استعماری را پیش ببرند.

      یکی دیگر از برنامه های استعمار در تاریخ نویسی،  ایجاد مرز بندی های سیاسی بین مردم قاره کهن بوده است،  در تمام طول تاریخ هیچ مرز سیاسی بین سرنشینان این قاره وجود نداشته،  بلکه با داشتن فرهنگ ایرانی و نوروز یک مرز سیاسی و اقتصادی و جغرافیایی داشتند.  بسیاری از عزیزان ممکن است بپرسند قاره کهن کجاست و مرز های جغرافیایی آن چیست،  همانگونه که گفتم باید دید نوین داشت،  چون قاره وسیع و فرصت و انرژی در این اینجا و این مقاله کم است،  از شما دعوت می کنم قاره کهن را در وبلاگ مطالعه نمایید.  فقط این را بگویم وابستگی های تاریخی مردم قاره کهن می تواند اصل تحقیقات تاریخی باشد،  گذشته ای که روشنی آن ما را بسوی تمدن جدید کنترل انرژی خواهد برد.

      متوجه شدیم که تاریخ استعماری چرا بوجود آمد،  حال باید بدانیم با آن که دروغ های تاریخی همه کتابها و سنگر های علمی را اشغال کرده،  چگونه باید دروغها را شناخت و به واقعیت دست یافت.  اول از همه باید پا و ذهن را جلو کشید،  و خود را از گذشته قرن انبوه سازی 20 نجات داد،  و ضمن تخصصی بودن باید درک تخصصی هم داشت.  اما درک تخصصی در تاریخ وقتی حاصل می شود،  که تاریخ را از نو با شیوه نو چیده و آموخت.  بدین منظور با گذشت سالها تحقیق و مطالعه تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران بزرگ و قاره کهن،  دیدم بهترین سبک کار قرار گرفتن در یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است.  آنچه که در تمام کتابها ندیدم ساختار های تاریخی اجتماع بود،  که زیر بنای تاریخ و تاریخ نویسی است،  بنابر این چیدن نوین و تحقیق تاریخ را طبق فرمول های جدید در وبلاگ آغاز کردم.  شناسایی دروغها با اینهمه پرت و پلا هایی که دارند کار ساده ایست،  اما نگارش تاریخ جایگزین با اینهمه نابودی و از بین بردن واقعیتها کار بسیار مشکلی است،  حوصله می خواهد و زمان می برد.  باز نویسی این عظمت تاریخی و بزرگی ایران از توانایی یک یا چند نفر خارج است، باید جوانان نو گرای با هوش اهل تاریخ حرفه ای دست بکار شوند،  و هر کدام بنا به خواسته و اندیشه خود بخشی را بررسی نمایند،  تا به روز فرهنگستان تاریخ رسید،  در وبلاگ راهنمایی های لازم شده است.

      وقتی تاریخ برای ما نوشتند،  توانستند مردم را هم جدا جدا کنند،  بسیاری در نظرات وبلاگ می پرسند چکار کنیم دوباره سرزمین های تاریخی ایران باز گردد.  گرامیان،  این کاری ندارد،  باید برنامه داشت و طرح و نقشه پیاده کرد،  که نیاز نیست سیاسی باشد،  بلکه در تاریخ نویسی نهفته است.  باید دروغ های تاریخی را افشا کرد،  و بدنبال واقعیتها گشت،  و سپس این کار را هم به تمام زبان های مردم قاره کهن گسترش داد.  در ضمن تقاضای اتحادیه های تاریخی را مطرح نمود،  فقط نباید بیک یا دو سازمان منطقه ای که پایه های سیاسی و اقتصادی دارند اکتفا کرد،  بلکه اصل در سازمان های علمی و تاریخ اجتماعی است،  که باید توسط جوانان پویا و اندیشمند انجام پذیرد.  در واقع این یک پاتک اساسی به حملات بی رحمانه استعمار به تاریخ و مردم قاره کهن است،  که جوانان با هوش و با ذوق برای رسیدن به هدف،  می بایست از اسب تروا تا حمله ناپلئونی استفاده کنند.  این را بدانید ما ایرانی ها در طول تاریخ قوی ترین پدافند ملی و مردمی را داشته ایم،  اما همان دشمنان تاریخی نگذاشته اند آنرا در قرن 20 بفهمیم.  همین پدافند ملی و مردمی بود،  که پانصد سال گذشته استعمار نتوانست ایران را اشغال نظامی کند،  ولی با ترفند های مختلف نظام های گوناگون غیر از رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران را ساختند.

      حال ببینیم چه افرادی مقابل تاریخ نویسی نوین قرار خواهند گرفت،  اول کسانی هستند که جیره آنها توسط بازمانده های استعمار سابق بخطر می افتد.  افرادی که در اشکال مختلف تجزیه طلب و غیره هستند،  که با شگرد هایی در کشور های کوچک منطقه بر پا شده،  و اکثر برنامه نویس های آنان در لندن و پاریس و واشنگتن می باشند.  دوم افرادی که افسون داستان های دروغ تاریخی شده اند،  و بدلیل همین جادو نمی توانند درک و زیر ساخت ذهنی درستی از تاریخ و تاریخ اجتماعی داشته باشند.  نباید اجازه داد تا دشمنان بگویند ایرانی ها مانند آریو برزن دلاور هستند،  ولی در مقابل اسکندر اروپایی هیچ و پوچ می باشند و می بازند.  آنها هر گز نخواستند درک کنند،  که آریو برزن در مقابل تمدن جدید ایرانی بود،  که اسکندر اشکانی سرداری آنرا بعهده داشت،  و ایران پس از آن نبرد وارد تمدن جدید گردید.  البته هیچ کدام از این دو تعریف سند ندارد،  اما برای جنگ داخلی ایران دلایل منطق در ساختار های تاریخی اجتماع ایران وجود دارد که در وبلاگ نوشته ام.

      نقاط حساسی در تاریخ،  تمدن قبلی بشر را به تمدن جدید سپرد،  در گذشته های دور این گذر های تاریخی تا چند قرن زمان می برد،  که مربوط به تاریخ یادگیری انسان است.  مدت پایان هر فصل از تمدن و آغاز تمدن جدید را باید با دقت بررسی کرد،  آنچه که مربوط به ماقبل تاریخ می شود،  چندان مورد نظر من نبوده است.  اما گذر های تاریخی ایران بزرگ از تمدن شاه خدایی 3000 ساله،  به تمدن سازمان قبیله ای،  یکی از مهمترین گذر های تاریخی است،  که از دور آخر سلسله هخامنشیان بتدریج پایان این دوره شروع شد،  و تا مجلس مهستان حکومت اشکانیان ادامه یافت.  گذر بعدی تاریخی در پایان سازمان قبیله ای و سپردن تاریخ جدید به تمدن دگر سازمان قبیله ای دینی بود،  که از نیمه شاهنشاهی ساسانیان آغاز شد،  و تا خلفای ایرانی،  که تثبیت تاریخی این تمدن بود.  گذر بعدی به نو فئودالی در ابتدای حکومت صفویه بود،  و سپس به تشکیلات فئودالی پادشاهی قاجار سپرده شد،  و در نهایت با انقلاب بورژوازی مشروطه تا به امروز آمد.  ولی گذر تمدنی از هخامنشی به اشکانی و از ساسانی به اسلامی تأثیر اساسی در جهان گذارد.  درست مانند گذر تاریخی تمدن چین،  که از آخر دهه 1970 تا ابتدای دهه 1980،  از تمدن سوسیالیستی به بورژوازی بود،  و تحول اساسی در جهان ایجاد کرد،  در چین چگونه چین شد توضیح داده ام.

      آن تاریخ سازان استعماری اصلاً نگذاشته اند،  این موضوعات مهم در تاریخ مطرح شود،  و با دروغ های حمله های کذایی و حرف های ساده داستانی،  سر و ته تاریخ را هم آورده اند،  تا کسی نفهمد و نداند سر چشمه های گذر های تاریخی تمدن از کجا و چرا بوده است.  عوامل تاریخ سازی یا جیره خواران یا سادگان به من می گویند در تاریخ مغلطه کاری می کنی،  چون آنها نمی خواهند واقعیت ها آشکار شود،  یا فاکتور ها و فرمول های جدید در تاریخ و تاریخ اجتماعی پدید آید،  آنچه که در نهایت وسیله ای برای روشنگری است.  هر کدام از مراحل ذکر شده تحلیل و تشریح دارد،  که گفتن آنها زمان می برد،  علاقمندان به وبلاگ مراجعه نمایند و پیگیری کنند.  تاریخ نویسی نوین کاری علمی است،  بنابر این باید قوانین بین المللی و قوانین کشورها رعایت شود،  و از سیاسی و اقتصادی نمودن آن خود داری گردد.

      یکی از موضوعات دیگر برخورد علمی با تاریخ سازی استعماری است،  حذف و سانسور و کنار زدن و بی اهمیت دانستن آنها،  کار بی موردی است،  همه می دانیم که در نهایت علم بر جهل و دروغ پیروز است،  و در آخر حقیقت بر دروغ چیره می شود.  اگر در پی واقعیت های تاریخی هستیم،  ترسی نداریم جایی و نکته ای که اشتباه کنیم می پذیریم،  من به این میدان کار زار نیامده ام که تفریح کنم وقت بگذرانم،  می دانم آینده ایران آینده فرزندانم آینده جوانان عزیز و پر شور ایران،  به تحلیل های درست از گذشته مربوط است.  بهمین جهت همه چیز خود را در وبلاگ قرار داده، حتی نظراتی که به بهانه های مختلف می خواهند وبلاگ را زیر سئوال ببرند،  یا مغرضانه عمل می کنند،  در پست هایی قرار می دهم آشکار تر،  در واقع دروغ های موجود را عمیقاً به چالش کشیده ام و نوعی ترسیم جدید ارایه می دهم.  توجه نمایید بازی نیست این مرحله گذر دیگر و مهم تاریخ تمدن است،  گذر از مرحله آخر بورژوازی،  به مرحله تمدن کنترل انرژی است.  چه بسا اگر غفلت شود همان دشمنان تاریخ و سرنوشت نویس،  در فردا زیر پوستمان تراشه ای می گذارند،  و ما را در هر حرکتی هدایت و کنترل خواهند کرد.  ولی ما ایرانی ها توانا تر از تصور هستیم،  فقط باید پا و ذهن را جلو کشید،  و یکباره دیگر تاریخ را از هخامنشیان به اشکانیان بسپاریم،  (هخا = برادری + منش،  و، اشک = پاک + نیان).

      در هر صورت سبک کاری برای مقابله با تاریخ نویسی استعماری و باز نویسی نوین تاریخ لازم است،  که این سبک کار نباید ریشه در مدرک گرایی داشته باشد.  در حال حاضر از نظر آکادمیک،  همان دروغ ها و داستانها،  تاریخ هستند،  که همچنان بدون تحلیل و تعلیل در دانشگاه ها تدریس می شوند.  در تمام جهان طی یک برنامه بیهوده و گمراه کننده،  دروغ های تاریخی پس زمینه ذهنی تمام دست اندر کاران برنامه نویس و تیوریسین های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است،  و جهان را به چنین روزی نشانده است.  مدرک گرایی می تواند شیوه ای برای تکمیل سلیقه شخصی و نظم اجتماعی،  خوب و مفید و لازم باشد،  اما در این مورد نمی توانند کار رایی داشته باشد.  همانگونه که همگان می دانید در IT مدرک گرایی جایی ندارد، بهمین جهت از تمام علوم بیشتر پیشرفت کرده،  و غول های IT هیچکدام به مدرک گرایی فکر نکرده اند،  و فقط به تولید و نتیجه کار اندیشیده اند،  و برای همین فعلاً نسبت به تمام علوم سر هستند.  در مورد این گفتگو ما نیز مجبوریم روش بزرگان IT را پیش گیریم،  و به تمام زمینه های گرایشات جغرافی ـ تاریخ علمی بیاندیشیم،  باید تمام سلول های بدنمان بدنبال کسب علم باشند،  و تنها گوشها شنونده و چشمها بیننده نباشند،  تمام وجود باید دانش بخواهد،  تمام روز و شب،  ذهن درگیر رشته تاریخمان باشد.  می بایست دست به تحلیل های قوی که حوصله و زمان بر است زد،  و تحقیق های وسیع و گسترده انجام داد،  فرمول های جدید وارد این علم نمود،  تا بتوان از شر دروغ های تاریخی و داستان های فسیلی،  که نامش را تاریخ گذارده اند خلاص شد.  در این باره در کارگاه فکر سازی توضیح نوشته ام.

      اگر در وب ها و نوشته و تحقیق ها دقت کنید،  کار خوب در زمینه تاریخ نویسی نوین و علمی کم می باشد،   بلکه مخالفت و سنگ اندازی بسیار دیده می شود.  ما می توانیم در اردوی ملی و مردمی ایران کار را بخوبی پیش ببریم،  مطلب دیگر سبک کار تاریخ نویسی نوین،  اطمینان داشتن بخود و ایرانی هاست،  باید خوب درس خواند و مطالعه کرد،  خوبتر انضباط اجتماعی و سلامت زندگی را رعایت نمود.  همچنین از تجربه دیگران استفاده برد،  منجمله چگونگی تلاش و کار را باید از همان نیرو های اصلی استعمار یاد گرفت،  و حتی الگو برداری کرد.  آنها فوق العاده سخت کوش و جان سخت بودند،  فوق العاده ناسیونالیسم داشتند،  و از حداکثر هوش خود استفاده می کردند،  چیزی بعنوان ناز و کرشمه نداشتند.  بی جهت نبود که در قرن های 18 و 19 انگلستان با 20 تا 40 میلیون جمعیت با امکانات آن زمان و کشتی های بادبانی،  سه چهارم گیتی را اداره می کرد،  و سرنوشت ها را می نوشت.  این کار فقط در دست توانای معدودی از کار گزاران و چهره های استعمار قرار داشت،  از زرنگی اینها باید درس گرفت.

      آنها در این زمان چقدر بالا و پائین می زنند،  و در تمام دنیا و خطرناک ترین جاها می روند و تحقیق می کنند،  و دو نوع گزارش می نویسند،  یکی برای عموم و یکی جهت منافع کشور شان.  از نظر علم و کار برد دانش هم همگان می دانیم،  که چقدر جلو هستند،  و نیاز به بازگو کردن نیست.  البته ما می توانیم،  استعداد ایرانی را با درک جدید،  و گرو گرفتنم توانایی های آنها یکجا نموده،  و به برتری دست یابیم.  امروزه هندوستان با این نوع اندیشه توانسته خود را نجات دهد،  و دومین رشد اقتصادی بعد از چین را داشته باشد،   بتنهایی تولید مادی IT هندوستان بیشتر از اروپا و بیش از در آمد نفت عربستان سعودی است،  و می رود بزودی در فولاد و بسیاری صنایع حرف اول را بزند.  اما هنوز ما در ایران نمی دانیم،  در تاریخمان بدرستی چه اتفاق افتاده،  و به همان شیوه قدیمی سخت چسبیده،  چه بسا بعد از انقلاب انسانی ایرانی به اندازه کافی فرصت بوده،  تا مومیایی ها و گنج های هخامنشی و تخت جمشید را در جایی پنهان نمایند،  و روی آنرا چون مقبره های مصر باستان با سنگ و خاک محل بپوشانند.  ولی آنقدر دروغ های تاریخی استعماری در ذهنها نفوذ کرده،  که کسی نمی تواند،  نظریه جدیدی که سرشار از گنج است بدهد و یا بپذیرد.

      در هر صورت،  امروزه زمان فردوسی طوسی و ابوریحان بیرونی و زکریای رازی نیست،  که با چشم در چشم و رو در رو گفتگو کرد و خواند و تشریح و تشویق نمود،  دهه اول قرن 21 هم گذشت،  در دوره امکانات و تکنولوژی نوین هستیم،  باید توانست از آنها بهره کامل برد.  گفتنی زیاد دارم در وبلاگ نوشته و می نویسم،  اینک وقتی برای پرسش و پاسخ می گذارم،  شاید نتوانم تمام پرسش ها را اینجا و فوری پاسخ گویم،  چون بسیاری از پرسشها نیاز به دید جدید و بررسی نوین دارند،  آنها را در وبلاگ پاسخ می گویم.  بیایید کاشفان واقعیت های تاریخ باشید،  و بخشی را بنام خود ثبت کنید،  و به امید روزی که تعریف ها و تحلیل های قوی علمی در تاریخ و تاریخ اجتماعی،  زیر بنای فکری دست اندر کاران جامعه برای ورود به تمدن انرژی باشد.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  تولد در تاریخ

   کلیک کنید:  تاریخ اندیشه در ایران

   کلیک کنید:  فهرست مقالات انوش راوید

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com