راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir
راهبرد ملی

راهبرد ملی

منتخب نوشته های استراتـژی ملی انوش راوید از تارنمای ارگ ایران arq.ir

چند مطلب جالب و خواندنی

تحلیل یک سیاستمدار

      فرد بی ادبی که در دشمنی با ایرانی و تاریخ ایران،  سیاهکار حرفه ایست،  نوشته که من به حسن پیرنیا،  ملقب به مشیرالدوله،  گفته ام فرماسون،  این را من نگفتم،  "مشیرالدوله فراماسون" را گوگلی کنید،  ببینید به چه فراوانی این موضوع را نوشته اند.  منظور این فرد یک حرکت مذبوحانه است،  نه دلسوزی برای تاریخ و یا فرهیختگان تاریخ ایران،  زیرا او تمام شاهان و بزرگان ایران زمین را بشدت در وبلاگش به ناسزا می گیرد.  حال من یک بررسی کوتاه می کنم،  درست از زمانی که حسن پیرنیا نماینده مجلس شورای ملی در دوره دوم می شود،  پدر بزرگ من حاج میرزا حسین که تقریباً هم سن و سال او بود،  هر دو وارد آن مجلس می شوند.  از همان زمان گروهی سنگ اندازی را مقابل افراد ملی و مردمی آغاز می کند،  که یکی از آنها مشیرالدوله بود،  حتی در راپورت های پلیس مخفی از شایعات شهری،  که کتاب آنرا دارم،  به آن اشاره شده،  می نویسد:  نمایندگاه از این وضع گله داشته اند،  بعضی نمایندگان و سیاستمداران می گفتند:  مشیرالدوله تمایل به روس دارد،  و بعضی می گفتد:  تمایل به انگلیس دارد.

      داستان زندگی مشیرالدوله و چند دوره نمایندگی مجلس،  و نخست وزیری او در اینترنت و کتابها بفراوانی نوشته شده،  من در کل کاری ندارم،  که با چه تحلیلی خوب یا بد نوشته اند،  زیرا دوران آزادی مجازی اندیشه و قلم است.  حتی در چند مقاله ام از او زنده یاد نام برده ام،  در هر صورت نخست وزیر پادشاهی قاجاریه،  و یک مرد بزرگ تاریخ ایران بوده است.  ولی در مورد تاریخ نویسی ایرانی و تحلیل های تاریخ اجتماعی،  برداشت متفاوتی دارم،  که از آنچه در خاطرات خانواده بجای مانده می باشد،  و یا با برداشت از داده های منابع مختلف است.

   گویند:  او مرد سیاست بود،  نشان هایی در دوران سیاست خود بدست آورد مانند:  *نشان اقدس حمایل درجه اول از احمدشاه،  *نشان تاج درجه اول ایران،  *نشان عقاب سفید درجه اول روسیه،  *نشان سن ژرژ درجه اول انگلستان،  *نشان لژیون دو نور فرانسه،  *نشان گیوم دوداسو درجه اول هلند،  *نشان مجیدیه درجه اول عثمانی.  این نشانها نشانه چه هستند؟  آیا نشان های اهدایی ملت ایران می باشند؟  همین چند خود گویای مفصل است.  درست در زمانی که روسیه و انگلیس و فرانسه و هلند و عثمانی،  مشغول تارو مار کردن ملتها منجمله ایران،  و کشتن و نابود کردن میلیونها روشنفکر کشورها و سرزمین های مختلف زیر نفوذشان بودند،  چرا شخصی باید این نشانها را بپذیرد.

      نمونه های زدن ملت در دوران نخست وزیری مشیرالدوله زیاد است،  مانند:  در تلاش برای خاتمه دادن مسالمت‌آمیز به قیام جنگل،  هیئت هایی نزد میرزا کوچک خان فرستاد،  و از سوی دیگر هیئتی را با اختیارات تام روانهٔ مسکو کرد،  و تقریباً همزمان با آن نیرو های قزاق و ژاندارم را برای پایان دادنِ قیام،  به مازندران و گیلان فرستاد.  با یک دست هیئت و گل و بلبل می فرستند،  با دست دیگر توپ و تفنگ،  و یک پشت پای روسی هم می زند.  یا مسئلهٔ دیگر،  قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز بود،  تلاش مشیرالدوله برای پایان بخشیدن مسالمت آمیز به آن سودی نداشت،  و سرانجام با اعزام مخبرالسلطنه به حکمرانی تبریز،  و کشته شدن خیابانی ماجرا خاتمه یافت.  نیرنگ کاری سبک انگلیسی و استعماری،  درست مانند بدام افتادن زاپاتا در مکزیک.

      حسن پیرنیا در دستگاه دولت،  با محافظه کاری خاص خود،  که گاه انتقاد دیگران را درپی داشت،  اندیشه‌ هایش را مطرح می‌کرد.  او به عنوان حقوقدانی که شاهد تحولات روسیهٔ تزاری و نهضت عدالتخواهی ایران بود،  اندیشهٔ اصلاح عدلیه را از زمان سفارتِ فوق‌العاده در سر داشت،  و در دوران وزارت خود نیز با تقدیم سه طرح قانونی شامل اصول تشکیلات عدلیه در ۳۱۱ ماده،  قانون موقتی محاکمات حقوقی در ۸۱۲ ماده،  و قانون محاکمات جزایی در ۵۰۶ ماده،  از بنیانگذاران نظام قضایی جدید ایران بود.  الگوی کار پیرنیا برای تدوین قوانین حقوقی، قوانین روسیه و عثمانی و فرانسه بود.  پس الگوی ایرانی چه می شود؟  استعمار روس و انگلیس با نفوذ در ایران،  که کاملاً شناخته و تأیید شده است،  با ترفند های مختلف،  روشنفکران و ملیون را کنار گذاشتند،  منجمله پدر بزرگ مرا که حقوقدان بود،  و خود اقدام به تدوین قوانین حقوقی نمودند،  که زودتر و بهتر بتوانند در سرکوب ملت اقدام کنند،  و این قانون در دوره های بعدی،  گریبان مردم را تا آواخر قرن 20 گرفت.

      گرچه او تاریخ ایران باستان را نوشت،  ولی او یک محقق تاریخ نبود،  او یک سیاستمدار حرفه ای بود،  فقط بدلیل دانستن زبان های انگلیسی و روسی،  و رفت و آمد با بزرگان این دو کشور،  کتاب ایران باستان را ترجمه کرد.  این در صورتی است که در مدت چند قرن نفوذ استعمار گران در ایران،  اجازه رشد و نمو به دانایان و دانشمندان این کشور داده نشد،  در این دوران استعمار زدگی با انواع ترفندها آنها کشته می شدند،  یا بطور کلی از پدید آمدن اندیشمند و دانشمند بصورت گسترده ممانعت بعمل می آوردند.  قرار نیست به راحتی هر کسی را که در دوره هایی از تاریخ ایران،  شاه یا وزیر و بطور کلی بخشی از حکومت بوده اند بسادگی بپذیریم.

      با گرامی داشت و پاسداشت برکت اینترنت،  و آزادی اندیشه و قلم در محیط مجازی،  و اینکه این وضع بزودی خواهد توانست،  بمنظور پیشبرد اهداف مقابله با دشمنان تاریخی قاره کهن،  بفراوانی تحلیل گران نوین را در ایران بظهور برساند.  هر شخص متخصص باید در حرفه خودش تعلیل و تحلیل مستقل داشته باشد،  تا بتوانیم ایران را بخوبی وارد آینده نوین نماییم.  نه اینکه در این قرن سنت گریزی،  با پدیده موج نو ایرانی،  چشم و گوش بسته گرفتار ترفند های استعمار و امپریالیسم گردیم.  وبلاگ انوش راوید برای این است که دیدی نو،  و آگاهی های متفاوت را بگوید،  تا در نهایت بتوان الگوی نمونه ایرانی را پیاده نمود.

   پرسش:  آیا شما می توانی الگوی نمونه ایرانی را در زمینه تخصصی خودتان شرح دهید؟

فلسفه نوروز در اقوام آریایی

      آنچه که امروز از نوروز می بینیم،  و نمونه آنرا در کشور تاجیکستان با برقص آوردن مردم در خیابانها به نمایش جهانی گذاشتند،  متفاوت با فلسفه نوروز است.  آنها می خواهند با اینقبیل ترفندها که در تاجیکستان درآورده اند،  فلسفه نوروز را در اندازه رقص خیابانی و اینقبیل پائین بیاورند.  فلسفه تاریخی نوروز در موارد زیر است:

 1 ــ  عشق به طبیعت و نجوم و علوم:  به تاریخ نجوم در ایران مراجعه شود.

 2 ــ  یاری و همدلی مردم بدون در نظر گرفتن طایفه و قبیله:  در تاریخ های واقعی می خوانیم که ملت های نوروزی بسیار یار و یاور هم بودند،  حتی اگر کینه و یا مشکلی داشتند بخاطر نوروز کنار می نهادند،  و نوروز باعث می شد این دشمنی فراموش شود،  و در نهایت اتفاقات کوچک هرگز ایجاد دشمنی نمی کرد.  بر عکس در سرزمین های دیگر همه قبیله ها با هم دشمنی داشتند،  مثلاً لورنس عربستان نوشته که کلی تلاش کرده بود،  تا چند طایفه عربستانی را باهم متحد کند،  ولی خیلی کم موفق می شد،  آنها بر سر مسائل کوچک با هم در جنگ و کشتار بودند،  و از کشتن همدیگر ابایی نداشتند،  حتی سر جرعه ای آب.  در آسیای جنوبی و غربی نیز همین گونه بود،  بوضوح در تاریخ ها نشان داده می شود،  حتی در فیلم های جومونگ و ممونگ و غیره می گوید،  که چقدر باهم ددمنشی داشتند.

 3 ــ  ایجاد اتحاد و یگانگی در اقوام آریایی بدون پیش شرط های خصوصی:  نوروز اتحادی ایجاد کرده بود،  که مانع نفوذ نظامی خارجی به سرزمین های این ملتها می شد ،  مانند اشغال نظامی استعمارگران.  در تاریخ می خوانیم که استعمار گران کشور های زیادی را به اشغال خود در آوردند،  ولی نتوانستند سرزمین های ملت هایی که نوروز دارند را به تصرف نظامی در آورند.  البته گاهی با تبلیغات دست به اغفال مردم در تاریخ می زدند،  و به دروغ می گفتند که اعتقادات دینی باعث می شد،  که ملتها در مقابلشان مقاومت کنند،  ولی این درست نیست،  اعتقادات دینی در کشور های عربی کم نبود،  ولی همه آنها به اشغال نظامی استعمار گران درآمدند،  در اندوزی و مالزی و هندوستان،  که در آن دوران نیم جمعت کشور هندوستان مسلمان و نیمی هندو بودند،  این کشورها هم بعلت نداشتن نوروز،  براحتی زیر بار اشغال استعمار گران رفتند.

 4 و 5 و غیره ..... ــ  را بزودی می نویسم ....

   تلویزیون های خارجی و لوس آنجلسی با به به و چه چه،  می گویند که در تاجیکستان چه مراسم خوبی بود،  و هیچکدام نقد و تحلیل ارائه نمی دهند،  در هیچ وب هم تحلیل ندیدم،  دلیل آن برای من روشن است:  باور داشتن به دروغ های تاریخ،  و عدم آگاهی از واقعیت های تاریخ،  و نیز مهمتر از همه شک داشتن در مرام ملی و یا وابسته بودن به استعمار و امپریالیسم.  البته آنچه که در تاجیکستان به نمایش گذاشتند را نباید فقط رد کرد و کنار زد،  بلکه باید آنرا به تحلیل هایی در شرایط موجود جهانی گرفت.

      غربیها و نیز دشمنان تاریخ ایران،  با تبلیغات در صدها رادیو و تلویزیون و هزاران وبسایت،  می خواهند دروغ های تاریخ را با ساختن فیلمها و داستان های مختلف نگهداری کنند،  ولی یکباره وبلاگ انوش راوید،  بساط آنها را بهم می ریزد.  با شناخت موقعیت تاریخ اجتماعی متوجه می شویم،  تغییرات ناپیوسته در فلسفه تاریخ پدید آمده،  و وضع به سود ملت های قاره کهن یا در واقع به نفع ما چرخیده،  و تعریف و تمجیدها از ایران و تاریخ ایران شروع می شود،  و روزی که مچ دروغگویی بی بی سی را گرفت بودم،  تبدیل به حکایت از کوروش بزرگ در برنامه نوروزی میشود،  تحلیل این چرخش خیلی ساده است،  و در مانیفست این وبلاگ نهفته است،  و گویا کلید آن در دستان انوش راوید و پرنیان حامد است.

   چند نکته جالب:  در ادامه دروغ های تاریخی،  قاره کهن را بهم ریختنه اند،  اعراب فکر می کنند مشکلشان شیعه و سنی است،  ایرانی بنیاد گرای تاریخی می پندارد از عرب است،  ناسیونالیسم قومیت و ملییتها این قاره را کوچک کرده اند و دید کم داد اند.  حتی به نورز هم رحم نکرده اند،  و در تاجیکستان بی پول و بیکار ترین کشور جهان،  مردم را با خواندن نوروز آمد و بهار آمد،  در خیابان به رقص آورده اند.  با این ترفند و با بزرگ نمایی بخشی از مراسم نوروز،  می خواهند فلسفه اتحاد و یگانگی ملی نوروز را از ذهن مردم خارج کنند.

      در صورتی که کشور های دیگر جهان کم و بیش آرمش نسبی دارند،  آسه آنیها فعلاً سرخوش تولید بیشتر هستند، لاتینها سر در لاکند،  فرنگیها فقط با 99 درصدی های کم زور در بی خیالی هستند.  فقط قاره کهن است که بشدت بهم ریخته،  و لیبی و مصر هم از نظر تاریخی درگیر این قاره اند.  ما می دانیم کوچکترین حرکت های مردمی در گوشه و کنار جهان را با،  ب 1 و ناپالم، کروز و آبرام،  پاسخ می دهند،  ولی می خواهند آموزش رفتار مسیح گونه دهند،  که اگر کسی در گوشت سیلی نواخت،  سمت دیگر صورت را هم جلو بیاور و بگو یکی هم اینطرف بزن،  آیا آنها شیاد نیستند،  آنها با ما شوخی ندارند،  می خواهند سر به تن ما نباشد،  و ما نیز نباید آنها را لوس کنیم،  در جنگیم،  ما داریم دست پلید دروغگویی آنها را رو می کنیم،  و این پایان کار و ترفند هایشان است،  در این جنگ ما رشد می کنیم،  و آنان زوال می روند،  اندک هوچیگرن بدکردار که در وبلاگی یا جایی پرت و پلا می گوید،  بدون خریدار روی دستشان باد کرده،  و نمی دانند آنها را چگونه دفن کنند.

  * هم اینک که این کوتاه را می نویسم،  اخبار تلویزیون دارد می گوید:  در مسکو 15 کارگر تاجیکستانی مهاجر غیر قانونی بازار سیاه کار در آتش سوختند،  آنها در یک اتقاق کوچک مشغول کار بودند،  و کارفرمایان درب را روی آنها بسته بود.  حکومتشان دل خوش به رقص خیابانی است،  آنها ایرانی بودند،  و هیچ ایرانی درباره این گونه موارد که کم نیست،  هیچ نگفته و ننوشته،  گویا ایران را فقط در ذهن خود دارند.

   پرسش:  چرا باید جمعی زحمت کش ایرانی با وضع بدی در کشور روسیه میان آتش بدبختی بسوزند؟

از کوروش تا پیرنیا

      برکت اینترنت و فضای مجازی،  که متعاقب آن آزادی مجازی اندیشه و قلم را آورده،  باعث شده هر کس براحتی دیدگاه خود را بیان کند.  گاه پیش می آید که می گویند:  چرا این و آن درباره موضوع مورد علاقه،  و یا اندازه دانششان چنین و چنان گفته اند.  یا حتی عده ای باعث تعجبشان می شود،  که چرا دیدگاه کسی به یکباره عوض شده،  و چیز دیگری می گوید.  همچنین اندکی از کوره در رفته و آنکس را که مخالف عقیده و احساسات و دانایی آنها می گوید و می نویسد،  به ناسزا و دشنام می گیرند.  اینها همه در ادامه روند آزادی اینترنت است،  بناگاه اینترنت تمدن بشری را با تغییرات ناپیوسته از امپریالیسم نیمه دوم قرن 20 با یک جهش سریع،  وارد د تمدن امپریالیسم نو نمود.  این جهش به همراه خود،  برابری شمال و جنوب سابق را آورده است،  یعنی بدون دردسر ایران و قاره کهن و آسیا و لاتین را از نظر ساختار های تاریخی اجتماع،  برابر با غرب امپریالیستی نمود.  احتمالاً این بحث از حوصله بسیاری از جوانان پیگیری کننده وبلاگ خارج می باشد،  ولی لازم است کمی گفته شود.

      تاکنون غیر از چند مورد که در اردوی مجازی ملی و مردمی ایران نوشته ام،  ما ایرانیان آزادی را تجربه نکرده ایم،  و کلاً از دمکراسی و دمکرات بخوبی نمی دانیم.   بدلایل شرایط زمانه دوره های دمکراسی تاریخی،  خیلی محدود بوده است،  و امروزه ملت های قاره کهن یکباره وارد دنیای آزاد شده اند.  اما هیچ نهاد رسمی و غیر رسمی،  هیچگونه آموزش در این باره نداده و نمی دهد،  که مثلاً چگونه باید این آزادی را درک کرد و پاس داشت.  همین آزادی با خودش بسیط و انکشاف دیدگاه و دانش را آورده،  که این خود دگرگونی سریع در دیدگاه را هم می آورد.  ولی چگونه در این راه که بسرعت در حال گسترش است،  باید حرکت کرد و جلو رفت.  اگر کوتاهی از تولید و ایجاد آموزش صورت پذیرد،  این دیدگاه های متفاوت،  که فعلاً در فضای مجازی قرار دارد،  هر آن ممکن است تبدیل به تیر و تفنگ شود،  که دیگر جمع کردن آن سخت یا غیر ممکن می گردد.  برکتی که می توان از آن برای پیشبرد علم و تمدن استفاده کرد،  و براحتی ما را وارد تمدن جدید ایران کند،  در صورت عدم اطلاع رسانی و آموزش،  ممکن است باعث درهم ریختن فلسفه تمدن ایران و قاره کهن گردد.

      اینک هر شخص دیدگاه مستقلی پیدا کرده،  و از کوروش تا پیرنیان در تاریخ،  از آریایی تا تازی در کیان،  از اسکندر تا تیمور در دروغ،  و از این و آن موضوع تغییر دانش پیدا کرده،  و می گوید و می نویسد.  هر آن بر تعداد افراد صاحب اندیشه های متفاوت افزوده می شود،  و هر کس نیز برای خودش دلایل در علم جغرافیا ـ تاریخ دارد.  اگر در این اوضاع جوانان باهوش نتوانند،  ابزار نوینی برای گرد آوری و طبقه بندی این همه داده ها پیدا کنند،  همانگونه که بارها نوشتم،  سوءاستفاده بازماندگان استعمار و امپریالیسم را در پی خواهد داشت،  و ایران ما را از برابری پدید آمده در تمدن قرن 21 به یکباره دو سه قرن به عقب می برد.  بهترین و امکان پذیر ترین کار،  فعلاً گفتن و نوشتن از آزادی قلم و اندیشه،  و سپس گفتن طرح هایی برای ایجاد فرهنگستان های مجازی مستقل در هر زمینه علمی برابر با قوانین است.

      آنچه که هر شخص از داده های مورد نظرش در ذهن خود دارد،  در واقع تمام علم و دانش نیست،  علم و دانش تمام نشدنی است،  و هر آنچه که ما می دانیم اول راه می باشد،  و هر آن ممکن است با پدیده ای نوظهور،  تغییرات سریع نماید.  بهمین جهت کوتاهی از جمع بندی و طبقه بندی های علمی،  بدون وارد شدن احساسات،  خیلی مهم است.  بخاطر چند قرن دیکتاتوری از حکومت صفویه تا آخر قرن 20 ،  همه عادت کرده اند،  یا بقولی در ژنها جا افتاده،  که همه کار را دولت باید انجام دهد.   ولی از ابتدای قرن 21 با وجود همین برکت اینترنت،  ابتکار عمل در اختیار افراد باهوش قرار گرفته است،  ولی چگونه باید خلاقیت های نوین را پیاده نمود،  بنظر من ابتدا لازم است آن عادت ژنتیکی را پاک کرد.  دوباره تکرار کنم،  در این میان عده ای فکر می کنند تمام دانش را دارند،  و نسبت به آن پا فشاری می کنند،  در واقع دانش این نیست که می دانیم،  ادامه دارد و ادامه دارد.

   جالب:  در یک فیلم آمریکایی دیدم که انتخابات شهرداری بود،  یکی از کاندیداها به دیگری می گفت:  اینجا شهر پروتستان است،  و توی کاتولیک نمی توانی انتخاب شوی،  و آن یکی پاسخ داد:  منهم در کارت سنگ اندازی می کنم.  با دقت در این طرز فکرها متوجه می شویم،  این قبیل که دین را تعریف احساسای از تاریخ برای توده های مردم ساده می دانند،  دین را ابزاری برای بدست آوردن قدرت و پول کرده اند.  اینجا باید به این نکته توجه نمود، هر دو آمریکایی و هر دو مسیحی،  ولی دارای دو تعریف متفاوت از دین هستند،  تعریف هایی که هر کدام برای خودشان تحقیقات و تحلیل های قابل توجه دارند.  ولی تاریخ واقعی در جای خودش در قلب تاریخ وجود دارد،  حال این تاریخ واقعی می خواهد درباره هر موضوع باشد،  از مهاجرت آریاییها تا رفتار مغولها گرفته،  از میترائیسم تا آخرین دین پدید آمده موجود گرفته،  واقعیت در تاریخ وجود دارد.  همانگونه که نوشتم تعریف های مختلف برای جلب توده های ساده،  و یا بدست آوردن قدرت و پول بوده و می باشد.

      حال چگونه باید به واقعیت دست یافت،  و اصولاً دانستن واقعیت های تاریخ برای چه کسانی مهم است،  و چرا باید مهم باشد؟  برای رفتن به آینده ای نوین،  آینده ای که از آن آینده ها می باشد،  دانستن تاریخ واقعی برای تحلیل گران و تئوریسین های اجتماعی و رهبران سیاسی و اجتماعی،  مهم است،  زیرا در صورت اشتباه و غلط و دروغ دانستن از تاریخ،  مشکلات برای آنها و ملتها بوجود می آورد.  از ابتدای قرن 20 اشتباه دانستن از تاریخ باعث دو جنگ جهانی شد،  که قبلاً تعریف آنها را کرده ام،  نمونه های نزدیکتر آنها،  اشتباه دانستن صدام تکریتی از جنگ قادسیه بود،  او فکر می کرد قادسیه واقعی است،  و بعنوان قادسیه دوم به ایران حمله کرد،  و خود و ملت عراق را نابود نمود،  و صدمات فراونی هم به ایرانیان رساند.  آمریکایی ها هم فکر می کردند اسکندر مقدونی واقعی است،  و براحتی توانسته بود افغانستان را اشغال کند،  و رفتد و در چاله ای افتاده اند که آنها را در اقتصاد و جنگ و سیاست وامانده کرده است.  پس باید تاریخ را بدرستی دانست،  تا از چنین اشتباه هایی چلو گیری شود،  آینده با وجود سلاح های خطر ناک،  جای اشتباه دانستن از تاریخ،  و ریتم رشد و تکامل نیست.

      مثلاً از استادی که معروف است در جایی می خوانیم،  که از کوروش بزرگ بد گفته و تعریف هایی کرده،  که هیچ کدام تحقیق و تحلیل های علمی تاریخی ندارند.  این نیز در ادامه نبرد نو پدید و همان تعریف های چند گانه از تاریخ است،  و به همان منظوری می باشد که در بالا نوشتم،  یا بدست آوردن پول و اسم و رسم،  یا سنگ اندازی در کاری.  ولی جوانان باهوش ایرانی باید درک متفاوتی از تاریخ داشته باشند،  و با تاریخ  احساسی برخورد نکنند.  عده ای که می پندارند در توانایی آنها است،  که به نوعی و گرایشی می توانند در خدمت تحلیل گری اجتماع و آینده ایران باشند،  باید با در نظر گرفتن آزادی اندیشه و قلم،  سعی کنند بدون احساس،  بدنبال واقعیت های تاریخی بگردند.  البته همانگونه که بارها نوشته ام،  هر شخص باید در تخصص و حرفه خودش کار و تحقیق کند،  و از این شاخه به آن شاخه نپرد،  که نه خود و نه دیگران از او هیچ بهره نخواهند برد.

   پرسش:  آیا شما راه و روشی برای حرکت و رفتن به تمدن جدید دارید؟

عکس تاریخی بازار سید اسماعیل تهران،  حدود 1300 خورشیدی،  عکس شماره 458 .

   کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید

   کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی و مردمی ایران

   کلیک کنید:  پیدایش تحولات اجتماعی در تاریخ ایران

   ارگ ایران         http://arq.ir